به گزارش پایگاه خبری فریادگر، سایت سابق رئیس جمهوری پیشین کشورمان روز گذشته خبر از دیدار وی با جمعی از صنعتگران کشور پرداخت. وی در این دیدار به بیان دغدغههای خود درباره دعوتها برای حضور در انتخابات پرداخته و از تردیدهای خود در این باره سخن گفته است. بنا به گزارش پایگاه رسمی اطلاعرسانی سیدمحمد خاتمی، مشروح سخنان وی در این دیدار به شرح زیر بوده است. به منظور اطلاعرسانی دقیق، هیچ بخشی از صحبتها مورد حذف قرار نگرفته است:
به نام خدا
خیر مقدم می گویم و از لطف شما سپاسگزارم.
دغدغه مشترکی ما را اینجا جمع کرده؛ این که چه باید بکنیم تا از وضعیت ناگواری که همه ما و حتی کسانی که در حاکمیت هستند نیز قبول دارند که بد است و کشور با خطرات متعددی رو به رو است رهایی یابیم.
درست است که یک فرد می تواند تأثیر گذار باشد، ولی وقتی کشور و جامعه به چنین وضعیتی دچار می شود باید منشاء آن را جستجو کرد و بعد به فکر درمان افتاد. به نظر من اگر همگی به این توافق نرسیم که رویکردها باید عوض شود، فرد هر چقدر قوی و دارای اعتماد به نفس باشد قادر نیست خدمتی بکند. باید تلاش ها در این جهت باشد که رویکردها عوض شود. از زمان استقرار جمهوری اسلامی و بعد از سال های نخست و مشکلات آن که کم و بیش روند امور مشخص شد، چهار دوره را تجربه کرده ایم. در دوره جنگ انصافاً دولت وقت با ۷ – ۶ میلیارد دلار در سال توانست کشور را به خوبی اداره کند. به یاد داریم که ظاهراً در سال ۶۴ دوستان از جنگ و جبهه می گفتند که سال ۶۵ سال سرنوشت است و تقاضای ۷ – ۶ میلیارد دلار داشتند تا کار تمام شود. کلاً در آن سال حدود ۶ میلیارد دلار درآمد کشور بود که ۳ میلیارد دلار از آن برای جنگ اختصاص داده شد و با ۳ میلیارد دلار و شاید کمتر از آن کشور اداره شد. البته در دوران جنگ بعضی رویکردهای سخت گیرانه و احیاناً دور زدن قانون وجود داشت، ولی امام فرمودند اگر مشکلاتی بوده است به دلیل جنگ و شرایط خاص آن بوده است و همه باید به قانون برگردیم.
در آن روزگار سرمایه اجتماعی ما در همه سختی ها حفظ شد و توانستیم بر پایه آن همه مشکلات را تحمل و حتی حل کنیم. جنگ تمام شد؛ کشور از هرجهت ویران بود، کارخانه ها از بین رفته بود، تولید وجود نداشت، بسیاری از امور دولتی شده بود و البته در آن شرایط حق هم همین بود. روی آوردن به سیستم کوپن برای حفظ اساس کشور لازم بود. اما جنگ تمام شده بود و بنیه های اقتصادی صدمه دیده بود و مشکلات زیادی وجود داشت. در این شرایط دولت سازندگی روی کار آمد و الحق کارهای بسیار بزرگی انجام داد. زیرساخت های کشور ساخته شد و زمینه های پیشرفت فراهم آمد و وقتی آن دولت رفت، درست است که میلیاردها دلار بدهی داشتیم، اما در مقابل این بدهی ها راه و کارخانه و اسکله ها و زیربناهای اقتصادی ایجاد شده بود. یکی از برنامه های دولت اصلاحات زمان بندی پرداخت بدهی ها بود که پرداخت هم شد. اگر ما در دوره بعدی توانستیم پیشرفت های مهمی داشته باشیم، ناشی از زحمات دولت سازندگی بود. مطمئنا در هر سه دوره کمبودها و اشتباهاتی هم بوده است، ولی کارهای بزرگی انجام گرفته و مملکت خمیده از فشارهای جنگ و تحریم های بین المللی روی پای خود ایستاد.
مطلبی را آقای هاشمی در آغاز کار دولت اصلاحات به من گفتند با این مضمون که ما به سازندگی توجه کردیم، ولی توجه کافی به توسعه سیاسی نکردیم، اما شما توسعه سیاسی و آزادی ها و جامعه مدنی را مورد توجه قرار دادید و کار خوبی بود. جهت گیری دولت اصلاحات توسعه همه جانبه و پایدار بود، توأم با عدالت. گرچه در تبلیغات بیشتر روی توسعه سیاسی و فرهنگی تکیه شد، اما ما توسعه همه جانبه را مد نظر داشتیم؛ چرا که اگر توسعه سیاسی نباشد هم قتلهای زنجیره ای رخ می دهد، هم تورم ۴۰ درصد. اگر فقط توسعه سیاسی باشد فقر و وابستگی و بدبختی ایجاد می شود. وقتی که نان نباشد آزادی به چه درد می خورد؟ اگر فرزندت را نتوانی درمان کنی، آزادی به چه دردت خواهد خورد؟ همه این ها باید با هم باشد. در ایران برای توسعه سیاسی موانع جدی وجود دارد، اما با همان موانع هم وقتی توسعه سیاسی نیم بندی توأم با برنامه اقتصادی درست باشد، تورم را به ۱۱ درصد می رساند.
در زمان ما، کار بسیار مهمی انجام شد و آن تک نرخی کردن ارز بود. یکی از عوامل فساد و بدبختی و رانت در کشور همین تفاوت فاحش نرخ ارز و چند نرخی بودن ارز بود. برخی دوستان معتقد بودند این کار را نکنید. ناگهان شاهد رشد ۱۰ تا ۱۲ درصدی تورم خواهیم بود؛ اما ما با ۳ تا ۴ درصد رشد تورم این کار را انجام دادیم و بلافاصله هم تورم سیر نزولی پیدا کرد. در برنامه چهارم هم گفتیم که هم یارانه هدفمند شود و هم نرخ تورم و بیکاری یک رقمی می شود و واقعاً می شد به این هدف رسید.
به هر حال باید به توسعه همه جانبه بیاندیشیم و برای توسعه اهتمام به صنعت جایگاه مهمی دارد، چرا که امروز زیربنای توسعه، صنعت نیرومند است، حتی در کشاورزی (مکانیزه) این صنعت است که فرآورده های کشاورزی را دارای ارزش افزوده می کند. همانگونه که فولاد و نفت و پتروشیمی و IT و ICT همگی بر پایه صنعت استوار است، رشد تولید و صنعت پیشرفته نیز در گرو برخورداری از بخش خصوصی نیرومند و امن و مطمئن است. وقتی بخش خصوصی نبود و سرمایه های دولتی هم که در دست بنگاه های دولتی تحت نظارت بود به بنگاه های شبه دولتی که پاسخگو نیستند و در خود هیچ احساس مسؤولیتی نمی کنند تبدیل شد، وضع همین می شود که هست. بخش خصوصی یکی از مهم ترین محورهای توسعه همه جانبه است و حتی به عنوان نهاد مدنی خود یکی از پایه های توسعه سیاسی هم هست.
دولت اصلاحات معروف شده است به این که محور کارش توسعه سیاسی بود، اما در این قسمت به خاطر موانع فراوان نتوانستیم آن طور که شاید و باید عمل کنیم، گر چه فضا باز شد و اعتماد بین مردم و دولت بوجود آمد، اما در عرصه اقتصادی و (بین المللی) توفیقاتمان بیشتر بود. امروز مردم ما اعم از کارگر و کارآفرین و بخش فرهنگی و کشاورزی ما حسرت آن روزها را می خورند!به هر حال به جایی رسیدیم که در زمان ما هم سند چشم انداز ۲۰ ساله تدوین و تصویب شد و هم برنامه پنج ساله چهارم که بنا بود با یک پنجم ارزی که این سال ها به دست آمد شاهد جهش اقتصادی، فنی، سیاسی و فرهنگی باشیم. من تعجب می کنم! برنامه چهارم را زیر پا گذاشتند و بدتر از آن نقشه راه یعنی سند چشم انداز ۲۰ ساله نه تنها به محاق رفت، بلکه خلاف آن عمل شد و کسی هم اعتراض نکرد. آن همه فریادها در زمان مسؤولیت من درباره یک درصد گرانی و ... بلند می شد، اما امروز تورم بالای ۴۰ درصد، توسعه اقتصادی متوقف و بلکه به نحوی اقتصاد و مدیریت متلاشی شده است و توسعه سیاسی و روابط بین المل را هم که می بینیم.
باید همه قانع شویم که رویکردها عوض شود. معتقدم اگر کسی بیاید که این اقتصاد را بازسازی کند و برگردد به نقطه صفر ۸۴، اگر همه دستگاه ها هم با او همراه باشند، حداقل ۴ سال طول می کشد. روابط بین الملل را ترمیم کند. باید روابط ترمیم شود . می شود بدون این که مصالح ملت و کشور از بین برود و بدون این که از اصول دست برداریم به روابط معقولی برسیم که فشارها کم شود و زمینه رشد و پیشرفت هم فراهم آید. قرار نیست به دنیا اعلام جنگ کنیم. باید کسی بیاید که بتواند روابط را ترمیم کند و از همه مهم تر سرمایه اجتماعی که دچار مرگ مغزی شده است را نجات دهد.
اعتماد متقابل بین مردم و دولت از میان رفته. از دهک اول و دوم که وضع بسیار ناگواری دارند تا کارفرما و نخبگان و بخصوص طبقه متوسط و جوان امید و اعتمادشان را از دست داده اند و این باید مجدداً احیا شود. همه اینها در صورتی خواهد شد که تفاهمی در سطح بالا باشد. بدون اینکه رهبری بخواهند و بدون هماهنگی با ایشان مشکلات حل نخواهد شد. باید کسی بیاید که این رویکردها را داشته باشد وقدرت هماهنگی را نیز داشته باشد. بتواند از همه نیروها و سرمایه های انباشته انسانی، یعنی حاصل ۳۰ سال تجربه جمهوری اسلامی که متأسفانه لطمه دیده اند و خیلی ها در زندان و حصرند و خیلی ها نیز در محدودیت به سر می برند و نیز نیروهای ارزنده ای که در همه جناح ها هستند استفاده کند و مدیریت توانمند و فراگیری به وجود آورد.
آن چه در درجه اول لازم است عبور از این فضای پر از سوء ظن، هم از طرف حکومت نسبت به بخش های مهمی از جامعه و هم بخش های جامعه نسبت به حکومت است و شاهد آن نیز فضای امنیتی نفس گیر حاکم بر کشور است.
البته برای رسیدن به این امر مبارک نیازمند زمانیم، ایران بزرگ از نظر منابع انسانی و طبیعی در اوج است، در حالی که همه این ها در معرض آسیب های جدی است و فشارهای خارجی هم مزید بر علت شده است. هستند کسانی که می توانند این کار را بکنند، ولی اگر اعتماد نباشد و رویه ها عوض نشود، هیج کس نمی تواند کاری انجام دهد.
من دارم فکر می کنم، آنچه که مهم است این است که می توانم خدمت کنم یا نه؟ می گذارند یا نه؟ با آمدنم دل ها از هم دورتر می شوند یا خیر؟ اما یک مسأله شخصی هم ذهن مرا به خود مشغول کرده است و آن این که من تا وقتی که آقایان موسوی و کروبی در حصر هستند و نیروهای ارزنده فراوانی در زندان و محدودیت آیا می توانم خودم را راضی کنم که در عرصه مسؤولیت اعلام آمادگی کنم؟ این به معنی عدم شرکت در انتخابات نیست، باید فردی بیاید که در همه جهات در خود احساس رضایت کند.
ان شاء الله انتخابات سبب بهبود اوضاع و نزدیک شدن دل ها به هم باشد. و ان شاء الله با همت مردم بتوان کاری کارستان کرد.