روزنامه قانون نوشت: در حالی که نزاعها بر سر انتخابات ریاستجمهوری ونزوئلا هنوز به پایان نرسیده است، مخالفان و موافقان دولت تظاهرات روز کارگر را تبدیل به تجمعی سیاسی در حمایت از احزاب مورد علاقه خود کردند. هزاران تن از طرفداران انریکو کاپریلس در خیابانهای کاراکاس راهپیمایی کردند و بار دیگر خواهان بازشماری کامل آرا شدند. كاپريلس هم اعلام كرده كه اعتراض خود به نتيجه انتخابات را به دادگاه عالي خواهد برد.
با اين حال باوجود ادامه مخالفتها واقعيت اين است كه چاویستها پس از ۱۳ سال حکومت و برپایی چهار دوره انتخابات، بار دیگر توانستند به قدرت برسند و تا ۶ سال آینده در مسند قدرت خواهند بود. این پیامی بود که پس برگزاری انتخابات ونزوئلا در تاریخ ۱۴ آوریل و اعلام پیروزی نیکولاس مادورو به تمامی خبرگزاریها مخابره شد. اما دلیل اقبال مردم ونزوئلا و پذیرفتن و وفای عهد به درخواست مردهای که این روزها به قدیس آمریکای لاتین شهرت یافته است، در چه ریشه دارد؟ ادامه حضور چاویستها در قدرت چه ثمراتی برای مردم ونزوئلا خواهد داشت؟ آیا مادورو با این رای شکننده میتواند بر اکثریت مردم کشورش حکومت کند یا خیر؟
ونزوئلا پس از کشف چاههای نفت در دهه بیست و واگذاری استخراج آن به آمریکا، تا اوایل دهه ۸۰ در خواب خوب و خوش تنعم بود و بوروکراتها و دولتیهای این کشور زندگانی خوب و مرفهی برای خود به هم زده بودند. در مقابل اگر چه وضعیت طبقه متوسط و پایین جامعه در این سالها چندان مناسب نبود، اما اعتراض چندانی هم در این کشور وجود نداشت. کشور در دستان دو حزب سوسیال دموکرات و لیبرال دموکرات بود و با گردش قدرت در میان این دو حزب تغییرات شگرفی در عرصه این کشور رخ نمیداد و تنها برخی از سیاستگذاریها دستخوش تغییراتی میشد.
اما از اوایل دهه ۸۰ بادهای نابسامانی در این کشور وزیدن گرفت و به دلیل رکود اقتصادی جهان میزان بدهیهای این کشور افزایش یافت و بولیوار در برابر دلار سپر انداخت و به شدت بیارزش شد. این وضعیت اقتصادي موجب شد تا دولتیها بخشی از این فشار اقتصادی را به دوش طبقات پایین در این کشور بیندازند و اصلاحاتی در قوانین اقتصاد انجام دهند. براساس این تغییرات اقتصادی جدید میزان خدماتدهی دولت به بخش عمومی کاهش پیدا کرد و این امر موجب فشار بیاندازه بر روی طبقه متوسط و پایین جامعه شد.
این تغییرات در سال ۱۹۸۹ و در اوج فرو ریختن جهان دو قطبی رخ داد و موجب شورش ساكنان شهرهای اطراف و حمله آنها به سوپر مارکتها و مراکز فروش در شهرها شد. این واقعه در تاریخ ونزوئلا به Caracazo شهرت دارد. این اتفاق نشان داد که در طی این سالها و بی تفاوتی حاکمان وقت به نیازهای مردمان فرودست و تکیه آنها بر فروش نفت و واردات بی رویه محصولات خارجی چه شکاف طبقاتی در این کشور بهوجود آمده است. پس از این اتفاق مردم تهیدست و کمدرآمد جامعه ونزوئلا از دولتمردان و دو حزب فعال در کشور ناراضی بودند و در پی فرصتی بودند تا این نارضایتی خود را بروز دهند.
۱۰ سال بعد فرصت بسیار خوبی برای مردم تهیدست ونزوئلا ایجاد شد تا با انداختن آرای خود در صندوق چاوز و نهضت «چاویسم» خشم خود را از سیاستهای کشور نشان دهند. چاوز متعلق به اکثریت دو رگه و رنگین پوستی بود که به رغم اکثریت در جامعه، در یک قرن اخیر مورد بی توجهی دولتمردان ونزوئلایی قرار گرفته بودند. از این رو اقشار ضعیف و کم درآمد جامعه پس از اعلام حضور وی در انتخابات و دلسردی آنها از مقامهاي موجود به سمت چاوز گرایش پیدا کردند.
چاوز با زبانی ساده و عامیانه به صحبت با اطرافیان خود میپرداخت و به واسطه همین خیلی زود در میان مردم به شهرت رسید؛ به گونهای که در هوادارانش وی را Amigo ( دوست) میخواندند و در موارد دیگر کسانی که به وی نزدیک میشدند با عبارت Te amo (دوستت دارم) از وی استقبال میکردند. چاوز نیز این لطف هواداران خودد را بیجواب نمیگذاشت و با ساختن مدارس و بیمارستان و حمایت از اقشار کم درآمد تلاش میکرد از آنها حمایت کند. چاوز در ۱۳ سال زمامداری به این کار مشغول بود و کودتای ناموفق سال ۲۰۰۲ نیز بر محبوبیت وی افزود. این حمایت از افراد فرودست و مقابله با منتقدان و مخالفان موجب ایجاد شکاف فقیر و غنی در ونزوئلا شد. این شکاف در طول این یک دهه بهشدت گسترش یافت و بعد از مرگ چاوز در سال ۲۰۱۳ به خوبی خود را بروز داد.
هم اکنون بعد از پایان انتخابات و انتخاب مادورو به عنوان رئیسجمهور، هوارداران کاپريلس نتایج انتخابات را قبول ندارند و این امر موجب شده تا درگیری خیابانی میان هواداران هر دو کاندیدا جریان داشته باشد. بروز این دو دستگی و تلاش هر یک از طرفین برای حذف دیگری موجب اختلالاتی در اداره این کشور شده است. میراث چاوز در کشور ونزوئلا موجب فعال شدن این گسل اجتماعی شده است و حتی در آینده ممکن است با بحرانی شدن اوضاع تا مرز تجزیه شدن نیز حرکت کند.
مادورو وارث حکومتی شده که اگر چه تا پیش از این رهبر آن به مانند فرد کاریزمایی در قدرت حضور داشت. اما مادورو چندان وجه کاریزماتیک ندارد و در انتخابات اخیر نیز بارها و بارها سخنان چاوز را تکرار میکرد تا خود را وارث چاوز نشان دهد. این راننده سابق اتوبوس در طول مدت انتخابات نزدیک به ۳هزار بار نام چاوز را بر زبان آورده بود. نداشتن وجه کاریزماتیک همان پاشنه آشیلی است که دیر یا زود وی را مجبور به سازش یا مقابله با مخالفان میکند، زیرا در غیر این صورت زمام امور از دستان وی خارج خواهد شد.
پدیده چاوز و چاویسم مسئله بسیار مهمی در ونزوئلاست. پدیدهای که آشکار شدن مسئله فقر و حذفشدگی و کنار گذاشتن یا نادیده گرفته شدن گروههای خاصی در جامعه را نشان میدهد و آن تاکید بر امیدهای بزرگ کشتی شکستگان مدرنیته است. جستوجوی مایوسانه برای پاسخ دادن به پرسشهایی که هنوز بی پاسخ ماندهاند. مسیح منجی میطلبد، منتها در دوران غیبت منجی، گاهی کسی میکوشد رسالت منجی را به انجام برساند. چاوز چنین قصدی داشت و به گفته هوادارانش هر ۵۰۰ سال یکبار افراد این چنینی در جامعه ظهور میکنند، اما آیا میراث وی تداوم خواهد داشت؟