محسن گفت مردم لبنان مردم بزرگواری هستند. همان که سیدحسن در پیامش به مردم لبنان گفت: «یا اشرفالناس یا اکرمالناس یا اطیبالناس! ای شریفترین و عزیزترین و پاکترین مردمان زمانه!» در واقع مراقبت مردم نقش درجه اول را در سلامتِ کامل در طول مراسم داشت. نخست در ذهنم نمونهها پدیدار شد. من از آغاز راهپیمایی به میان جمعیت و به خیابان رفتم. امکان حضور در ورزشگاه کمیل شمعون ممکن بود. اما دیدم مراسم رسمی آن گرمی حضور آزاد مردمی را ندارد. شما ساعات طولانی بر صندلی مینشینید. اما در خیابان با مردم همراه میشوید. به تعبیر قرآن مجید: ثُمّ أفِیضُوا مِنْ حیْثُ أفاض النّاسُ (البقره، ۱۹۹) پس از همانجا که مردم روانه میشوند، شما هم روانه شوید! همین کار را کردیم. به موج جمعیت خود را سپردیم.
در جمعیت انبوه شکوه و آرامش و طمأنینهای بود که معجزه مینمود. جوانان مراقب افرادی بودند که بالای هفتاد و هشتاد میزدند. آقایان مراقب خانمها بودند. همه مراقب کودکان بودند. اگر خانمی یا آقایی با کالسکه بچه بود؛ همه از او و کودکش مراقبت میکردند. در چشمان همگان شفقت و گاه اشک میدرخشید. راهپیمایان گویی پایی بر ترمزی پنهان داشتند تا هر جا لازم شد در برابر فشار موج جمعیت مقاومت کنند. در موکبها، به جای اینکه جمعیت به سمت موکب برود و شلوغ شود. موکب داران به ویژه کودکان به سمت شما میآمدند و با چشمانی که از شوق و صفا میدرخشید. اصرار میکردند که بطری آبی. آبمیوهای. کلوچه خرمایی یا ساندویچ شاوورما بگیرید. وقتی محسن گفت مردم لبنان شریف و با طمأنینه هستند. در ذهنم به دنبال تبیین این واقعیت در جستوجو بودم. در طول سفر پنج ساعته از بیروت تا لندن ذهنم درگیر همین مضمون بود. این نکات به ذهنم رسید؛
یکم: سید حسن نصرالله به عنوان رهبر حزبالله همیشه با زبان تحسین و شکرگزاری از مردم لبنان و رزمندگان مقاومت سخن میگفت.
دوم: چهرههای شاخص مقاومت همین رویه و رویکرد را داشتند. همانند روش و منش و شیوه سخن شهید حاج قاسم سلیمانی در سخن گفتن خوب با مردم ایران و با دختران بد حجاب!
سوم: در شیوه رانندگی اتومبیلها در بیروت نوعی آرامش دیدم.
چهارم: به برخی اتاقهای گفتوگوی لبنانیها در کلابهاوس در همین ایام سر زدم. موافق و مخالف با احترام سخن میگفتند. نه اینکه سخن تندی نمیگفتند اما انگار پردهای از شرم و مراقبت بر اتاقهایی که من گوش میکردم، حاکم بود.
در واقع آرامش در جامعه یک مجموعه است. عناصرش بایستی با هم منسجم باشند تا نمودش در مراسم تشییع ۵ اسفند در بیروت دیده شود. اگر با زبان تلخ و تند با مردم صحبت کردیم. به ویژه روحانیون و ائمه جمعه! اگر باران نبارید، بارش را بر سر دختران و بانوان آوار کردیم. به گونهای سخن بگوییم که مردم منحرفند و در روزقیامت باید چواب خدا را بدهند. کسی هم نمیپرسد که جنابعالی که مدام مردم را ازقیامت میترسانی، خودت جواب خدا را چه میدهی؟! در یک کلام یکی از مهمترین جلوههای وفاق ملی میتواند. شیوه درست سخن گفتن با مردم و رفتار با آنان باشد. گفتهاند: «الناس علی دین ملوکهم» اگر شیوه حکمرانی مبتنی بر تحمل و مدارا و به قول فردوسی: «سخن گفتن خوب و آوای نرم» باشد. به روایت قرآن مجید: « قولوا للناس حسنا» با زبان نیکو و خوشایند با مردم سخن بگویید. این شیوه در جامعه رواج پیدا میکند. مثل جویبارهایی که از قله کوه به دامنه جران دارد. موجب آبادانی و سرسبزی میشود.