۰
شنبه ۲۹ دی ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۴۵

چرا «دار و دسته‌های خلافکار» بازتولید می‌شوند؟

عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی و جامعه‌شناس به ارزیابی خود از چرایی شکل گیری و بازتولید دار و دسته‌های خلافکار پرداخت و گفت: چالش‌های اساسی ما در مسائل آسیب‌های اجتماعی خیلی واضح است؛ ما هیچ نوع سیاست‌گذاری کلانی برای کاهش این آسیب‌ها به صورت بلندمدت و مستمر نداریم.
چرا «دار و دسته‌های خلافکار» بازتولید می‌شوند؟

صلاح الدین قادری، جامعه‌شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا در پاسخ به این سوال که آیا در مورد گروه‌های بزهکاری یا گنگستری  در کشور پژوهشی انجام شده است؟ گفت: تعریف شما از گروه گنگستری چیست؟ آیا منظور شما باندهای مافیای قوی است؟ یا همین دارودسته‌هایی که در درون محلات توسط برخی جوان‌ها شکل می‌گیرد، یا گروه‌های مختلفی که دست به زورگیری می‌زنند، دست به دعواهای بین محلی می‌زنند و.... احتمالا آنچه منظور نظر شماست مورد دوم باشد. خشونت‌های محلی و شهری و بین فردی که به ندرت  سازمان‌یافتگی مشخصی یا  اهداف اقتصاد خاصی پشت سر آنهاست. در مورد سوال شما من ندیدم که تحقیق مشخصی در مورد چنین گروه‌هایی انجام شده باشد، یا شاید هم وجود دارد و بنده از آن خبر ندارم.

«شرخری» بیشتر در میان نوجوانان و جوانان رواج دارد

این عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی اضافه کرد: از گذشته‌‌های دور، برداشت‌های مختلفی در مورد این گروه‌ها وجود داشته است، گاها حتی رفتار این گروه‌ها توسط افراد اجتماع محلی بسیار مورد پذیرش و ستایش قرار گرفته و مرتکبان چنین کجروی‌هایی (به هر شکلی که بوده است) با واژه‌های مثل «لوطی»، «مرد» و ... توصیف شده‌اند. از سوی دیگر رفتار این گروه از افراد و کج‌روی‌های آنها که به صورت دسته جمعی صورت می‌گرفته است با واژه‌هایی مثل «اراذل و اوباش»، «لات و بی سروپا» و مانند این توصیف شده است. اشکال دیگر این نوع کجروی‌های دسته جمعی که در میان نوجوانان و جوانان رواج دارد «شرخری» است، که بیشتر جنبه اقتصادی و منفعت اقتصادی دارد.   

 کجروهای دسته‌جمعی برای «تعیین قلمرو» در سطح محلی است

وی همچنین افزود: شکل دیگری از این کجروهای دسته‌جمعی برای «تعیین قلمرو» و حمکرانی بر آن در سطح محلی است. در این نوع بیشتر مسئله «کسب منزلت و هویت» است. یک عده برای هویت‌یابی و برای شاخ و شانه کشیدن در مقابل دیگران و برای به دست آوردن امتیازات و تعیین قلمروهایی در محدوده‌های محلی و شهری برای خودشان دار و دسته‌هایی راه انداخته‌اند. شکل های معاصر و امروزین این کجروی گروهی بیشتر در فضای مجازی و اینستاگرام  نمود پیدا کرده است. این شاخ و شانه کشیدن‌ها برای یکدیگر و «کل کل» کردن‌ها شکل‌های جدیدتری پیدا کرده است.

گاهی «تخطی از قانون» قهرمان‌پروری نمایش داده شده است مثل فیلم‌های قیصر و متری شش و نیم

این استاد دانشگاه در پاسخ به این سوال که دارودسته‌های محلی و گاها فعال در شبکه‌های اجتماعی را چطور می‌توان تحلیل کرد؟ گفت: در یک رویکرد اجتماعی مبتنی بر پایداری اجتماعی و حفظ نظم اجتماعی، مسئله بر سر رعایت قانون و چارچوب‌هایی است که برای نظم اجتماعی ایجاد شده است. وقتی از جرم صحبت می‌کنیم، در واقع از رعایت نُرم‌های اجتماعی که باید باشد، صحبت می‌کنیم. حتی وقتی رابینهود هم از ثروتمندان برای فقرا دزدی می‌کند، باز هم او یک قانون شکن است، حتی اگر هدفش متعالی و خدمت به فقرا باشد. متاسفانه در جامعه ایران به صورت تاریخی به دلیل شکاف میان دولت و ملت همیشه قانون نه به عنوان یک میثاق اجتماعی که عامل نظم بخشی و پیشران توسعه است، بلکه گاهی به عنوان توجیه کننده و تامین کننده منافع طبقه حاکم تلقی شده است و بنابراین تخطی از آن در خیلی از موارد مثلا بازنمایی آن در فیلم‌هایی مثل قیصر، متری شش و نیم و...به شکلی مورد تایید مخاطب و نوعی قهرمان پروری است.

هر نوع فعالیت گروهی و دار و دسته‌ای که قوانین را با هر هدفی زیرپا بگذارد، جرم است

وی افزود: پس نتیجه می‌گیریم هر نوع فعالیت گروهی و دار و دسته‌ای که قوانین را با هر هدفی زیرپا بگذارد، جرم است چه آنهایی که برساخت اجتماعی خاصی پیرامون آنها وجود دارد و تا حدودی پذیرش اجتماعی در موردشان شکل گرفته‌است مانند لوطی‌گری و چه آنهایی که نگاه منفی و مذمومی درباره‌شان وجود دارد مثل خفت‌گیری و کل‌کل‌های محلی، لات‌بازی و شاخ و شانه کشیدن برای نیروی انتظامی و نهادهای نظم‌بخش اجتماعی.

شاخ و شانه کشیدن و کل‌کل در فضای مجازی نمودی از کج‌روی‌اند

وی ادامه داد: شاخ و شانه کشیدن و کل‌کل در فضای مجازی هم شکل‌های مختلفی از بروز و نمود یک نوع کج‌روی‌اند که گاه با خشونت دسته‌جمعی یک عده‌ای که یک انسجام درونی دارند علیه دیگران و زیر سؤال بردن مالکیت خصوصی آن‌ها، گرفتن امتیازاتی از آن‌ها، ایجاد دردسر و زحمت برای آن‌ها، ایجاد ترس و هراس برای آن‌ها بیشتر معنا پیدا می‌کند.

قادری همچنین در پاسخ به این سوال که آیا به جز «تخطی از قانون» می‌توانیم «هویت طبقاتی» را وجه مشترک دیگر این افراد بدانیم، گفت: یک نظریه‌ای وجود دارد با عنوان نظریه دارودسته‌ها، یا اصطلاحا نظریه گنگ‌ها که آلبرت کوهن، والتر میلر و دیگران از خرده فرهنگ کجرو صحبت می‌کنند. نظریه دارو دسته‌هایی که کوهن درباره آن صحبت می‌کند، یک‌جور خرده‌فرهنگ و در واقع خرده‌فرهنگ جوامع و اجتماعات فقیر و فرودست‌ است که از امتیازات طبقات متوسط به بالا محروم هستند و معمولاً دار و دسته‌های این اجتماعات را جوانان تشکیل می‌دهند. این دار و دسته جوانان در واقع شامل کسانی‌ است که در نظام آموزشی، نظام اجتماعی و در نظام حوزه عمومی و حتی در خیابان‌ها و جاهای دیگر می‌بینند هر آنچه که ارزش‌های مقبول و مورد تأیید است، ارزش‌هایی هستند که به طبقات بالا تعلق دارد.

خصلت‌های دار و دسته‌ای، گنگ بودن و شاخ بودن کاملا طبقاتی است

این استاد دانشگاه در توضیحات بیشتری در این باره اضافه کرد: این‌ دارو دسته‌ها وقتی به محلات خودشان برمی‌گردند و می‌بینند که نمی‌توانند به آن ارزش‌ها و امتیازات از طریق مشروع دست پیدا کنند، احساس سرخوردگی و ناکامی می‌کنند. بنابراین با توجه به عدم دسترسی به امکانات، ظرفیت‌ها و بسترهایی که بتوانند آن ارزش‌ها را در درون خودشان تقویت کنند و در واقع وقتی نمی‌توانند  به این ارزش‌ها و امتیازات طبقات متوسط و بالا دسترسی پیدا کنند از درِ مخالفت و ضدیت با آن ارزش‌های طبقه مسلط وارد می‌شوند. بنابراین به نظر نظریه‌پردازان جرم و کجروی، خود این خصلت‌های دار و دسته‌ای، گنگ بودن و شاخ بودن کاملاً طبقاتی است.

جرائم یقه‌سفیدان به طبقات پایین مربوط نیست

وی گفت: این‌ها در محلات حاشیه‌ای و طبقات فرودست، قوی‌ترند. طبیعتا این‌ گروه‌ها به دنبال مشروعیت بخشی به خودشان هستند؛ یعنی می‌خواهند بگویند، آنچه  را که انجام می‌دهند، عملی مشروع است و کجروی نیست و در راستای حفظ منافع و حتی ارزش‌های طبقه خودمان هست، برای حق‌های پایمال شده و ارزش‌هایی که از ما انکار شده‌ است. یکی از آن امور مشروعیت بخشی که در محلات برخوردار و محلات فرودست شهری تفاوت بارزی میان آنها می‌بینیم، نمودها و بروزهای مدرنیته است که کاملاً مشهود است.

وی با اشاره به تکنولوژی، رفاه، فضا و نوع مصرف و مناسباتِ متفاوت در محلات برخوردار گفت: با توجه به نبود این شرایط در محلات فرودست، برخی افراد در این محلات معتقدند باید از اِلِمان‌هایی برای توجیه خودشان استفاده کنند که در بافت اجتماعی و محلی شان حمایت و پذیرش داشته باشد و در آن بافت جذب شود.معمولاً این‌ها روی موضوعاتی مثل ناموس، غیرت، هم محلی بودن، هم‌گروهی بودن، مردانگی و مروت حساس هستند و کلیشه‌های گفتمانی خاصی دارند که ناشی از همان گفتمانی است که در درونش شکل گرفته‌اند و بازتولید می‌شوند و زندگی می‌کنند؛ یعنی به قول فوکو آن گفتمانی که در درونشان هستند، بیشتر اینها را برایشان پذیرش می‌کند و در مقابل آن مولفه‌ها و موفقیت هایی که از طریق مثلاً تحصیل یا از طریق کسب و کار به دست می آید در سطح گسترده و در میان این خرده‌فرهنگ‌های کجروی نه تنها تبلیغ نمی شود که نوعی سوسول بازی و .... است.

نباید اختیار و انتخاب مجرمان در هنگام ارتکاب به جرم نادیده گرفت

وی افزود: درست است که ساختارهای اجتماعی، بسترها و زمینه‌های اجتماعی علت‌های اصلی و زمینه‌های وقوع رفتار هستند، اما چرا همه‌ی افرادی که در یک بستر اجتماعی هستند، همان رفتار را ندارند؟ قطعاً اینجا ما هرچه قدر هم که بخواهیم که ساختارگرایانه یا پساساختارگرایانه نگاه کنیم و موانع ساختاری و بسترهای اجتماعی را در وقوع جرم و کجروی تعیین کننده بدانیم، نمی‌توانیم فراموش کنیم که آدم‌ها در هنگام ارتکاب جرم حدی از اختیار و انتخاب را دارند که دست به آن می‌زنند.

قادری اضافه کرد: اما نقش این عاملیت در ارتکاب جرم را چه چیزی مشخص می‌کند؟ به نظر می‌آید می‌توان نقش عاملیت را براساس پیشینه عملکردی و رفتاری فرد و تکرار رفتار کجروانه آن تعیین کرد. اینکه پیشینه فرد نشان می‌دهد برای بار اول دست به جرم زده و دچار خطا شده است یا خیر؟ بنابراین عقبه‌ فرد مشخص است و دیگر نباید جامعه یا بازنمایی به شکلی باشد که او را محق بداند. یکی از نقدهای اساسی‌ که به فیلم "متری شیش و نیم" داشتم، این بود که در نهایت حق را به مجرم می‌دهد و مجرم به نوعی قهرمان است، در حالی که برای بیرون آوردن خانواده و نزدیکان خود از منجلاب فقر دست به تبهکاری و تباه کردن زندگی سایر افراد جامعه می زند.

چرا هنوز دار و دسته‌ها در محیط‌های حاشیه‌نشین بازتولید می‌شوند؟

این استاد دانشگاه همچنین در پاسخ به این سوال که در نهایت و فارغ از مسئله سینما چطور هنوز این نگاه‌های ارتجاعی در برخی محلات می‌توانند، کسب اعتبار کنند؟ گفت: علی‌رغم همه تلاش‌هایی که طبقه متوسط یا سیستم‌های مختلف دارند انجام می‌دهند، چرا هنوز پدیده‌های کج‌روی و از جنس دارودسته‌ها در محیط‌های حاشیه‌نشین بازتولید می‌شوند و همچنان ادامه دارد؟ در پاسخ باید گفت که این مسئله به قدرت چانه‌زنی در جامعه برمی‌گردد و اینکه شما چقدر می‌توانید آنچه را که خودتان معنا می‌کنید، آنچه را که خودتان می‌خواهید و آنچه را که خودتان می‌دانید حقیقت یا واقعیت است، بتوانید دیگران را در مورد آنها با خودتان همراه کنید. این یک مسئله مهمی در جامعه است.

وی افزود:  وقتی که آدم‌های طبقه پایین به حدی درگیر نیازهای اولیه بقای خودشان هستند؛ دقت کنید؛ نیازهای بقا و حفظ خودشان دیگر برایشان مهم نیست که وقتی بیرون می‌روند، چگونه دیگران در موردشان فکر می‌کنند؛ در مورد لباسشان، رفتارشان و گفتارشان. آنها به دنبال این هستند که شب وقتی به خانه برمی‌گردند، بتوانند چیزی بیاورند و شکم زن و بچه‌اش را سیر کنند. در واقع ماهیت زندگی در طبقه پایین خودش عامل این است که این آدم‌ها دست به تلاشی برای زدودن آنچه در موردشان دارد برساخت می‌شود و انعکاس پیدا می‌کند، نزنند و در واقع برای تغییر این تصویر و این برساخت  تلاشی نمی‌کنند چون اصلاً با ماهیت زندگی‌شان هم تناسب ندارد، از طرفی قدرت و امکاناتش را هم ندارند، اصلاً چنین خواسته ای هم ندارند، به نحوی پذیرش هم از طرف خودشان هست.

کودکان در محلات پایین شهر چشم‌اندازی از آینده ندارند

قادری اضافه کرد: بعد آن وقت یک عده از آدم‌های طبقه متوسط هم که تلاش می‌کنند، برای این‌ها کاری کنند، وقتی به صورت عینی و نه به صورت آرمانی و شعاری می‌روند درگیر زندگی‌های این افراد می‌شوند، می بینند وضعیت بسیار متفاوت است. این چیزی که می‌گویم، تجربه زیسته خودم در دو محله‌ی  فرحزاد و دروازه غار است و از طرفی من در یاخچی‌آباد، یافت‌آباد، عبدل‌آباد و محلات پایین شهر و به طور کل جنوب تهران معلم بودم، هر چه من تلاش می‌کردم که برای بچه‌ها جا بیاندازم که آینده‌ای وجود دارد و شما باید برای این آینده تلاش کنید، اما چون این آدم‌ها چشم‌انداز و تفکری ندارند و در بند نیازهای فوری روزمره‌شان هستند، اصلاً نمی‌توانند خارج از این دایره فکر کنند و کاری انجام دهند. من خیلی از فعالان اجتماعی را دیده ام که در این بسترها از تلاش خود دست کشیدند.

این استاد دانشگاه خوارزمی سپس در پاسخ به این سوال که در این شرایط چه کار می‌شود کرد؟ گفت: بحث‌هایی که الان بیشتر در حوزه راه‌حل مسائل اجتماعی و آسیب‌های اجتماعی و جرم وجود دارد، مربوط به اشتغال است. پایه‌ای‌ترین مسئله در یک جامعه در دنیای امروز «شغل» است. شغل در درجه اول تامین کننده حداقل های زندگی است. بعد از آن عامل ادغام اجتماعی، کسب هویت، منزلت و ... است. بیکاری یکی از آسیب‌زا‌ترین دلایلی است که باعث می‌شود، افراد دست به کج‌روی، جرم یا هر عمل مجرمانه دیگری بزنند.

وی افزود: بحث این است که ما چقدر خط‌مشی‌های سیاسی‌مان، خط‌مشی‌های کلان‌مان مبتنی بر توجه به برنامه‌ها و چشم‌اندازهای بلندمدت به رفاه و سیاست‌گذاری های اجتماعی است که اولین اولویت آن اشتغال است. شغل افراد در درجه اول تأمین‌کننده مایحتاج زندگی آن‌هاست تا بتوانند حداقل‌های زندگی و امنیت خاطر کوچکی داشته باشند تا بتوانند طبق نظریه مازلو به مراحل بالاتر توجه کنند. وقتی که فرد شغل دارد، با آن هویت پیدا می کند و وارد مناسبات اجتماعی می شود و متناسب با این شغل،  اقتضائات شخصیتی در فرد شکل می گیرد و تلاش و انگیزه و آرزومندی و رویاپردازی خود را پیش می برد. ما در خیلی از عرصه‌ها اصل را رها کرده‌ایم و به جایش بر تسکین های مقطعی، کوتاه مدت و آنی توجه داریم. 

کد مطلب: 230489
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *