اگر ایران بخواهد در چارچوب موافقتنامه همکاریهای استراتژیک ۲۵ ساله همکاری داشته باشد، لازم است ابتدا بهFATF بپیوندد و سپس اقداماتی برای برداشتن تحریمهای تحمیلی انجام دهد(که شرایط کنونی اجازه این مورد را نمی دهد). آنگاه چین خواهد توانست در ابتکار کمربند و راه با ایران همکاری کند، ایران امکانات خوبی برای همکاری دارد که نخستین آن راههای ارتباطی، بنادر و فرودگاهها و انبارها و بطو کلی لجستیک است. ولی مساله اینجاست که ایران در بازی با چین در ابتکار کمربند، قصد ندارد به کریدوری برای چینیها تبدیل شود.
من بارها در کنفرانس های مختلف به آن اشاره کرده ام؛ بهترین کار برای ایران که بخواهد در این ابتکار کار کند این است که با همکاری چین، ایران تبدیل به میانه ارزش زنجیره ای چین بشود. چینی ها کالاهای نیم ساخته خود را به ایران منتقل کنند و در ایران با بهره گیری از انرژی ارزان، نیروی انسانی کارامد و فضای تولیدی، کالاهای نیمساخته را تکمیل و به روند صادرات وارد سازد. در این مرحله بخشی از ارزش افزوده به ایران تعلق گرفته و در مدت زمان تولید نهایی کالاهای چینی صرفه جویی و موجب سهولت و سرعت صادرات کالاهای چینی به بازار مصرف فضاهای بعد از ایران می شود.
اینکه برخی کارشناسان می گویند که اگر ترانزیت راه بیاندازیم از پول نفت بیشتر درآمد کسب خواهیم کرد، سخن درستی نیست. هیچ یک از مراکز مطالعات منطقهای، اقتصادی و آکادمیک این مساله را بررسی و منتشر نکرده اند. مقایسه ای هم وجود ندارد که بگوید هزینه نگهداری راهها و درآمد حاصل از رفت و آمد کامیون ها و بارهای سنگین در جادهها و ذخیره اصطلاک آن کمتر از درآمد حاصل از ترانزیت است و موجب ایجاد درآمد به اندازه درآمد حاصل از فروش نفت(یا در برخی اظهار نظر ها بیش از درآمد نفت) خواهد بودتا کنون دراین باره تجزیه و تحلیل اقتصاد سنجی و هزینه۰-فایده صورت نگرفته است.
****ولی ما دوست داریم که فقط از کشور ما رد بشوند (خنده) ایا اصلا می توانند یا نه؟ و اینکه چه منافعی برای ما دارد؟
اگر انها ما را در زنجیره ارزش شریک کنند، بله! چرا که نه؟ ولی اینکه ما بشویم یک کشور واسط گذرگاهی که از خاک ما عبور کنند، سودی برای ما نخواهد داشت و هزینه ما را پاسخ نمی دهد و درآمدی ایجاد نمی کند. رفت و آمد مداوم کامیونها، اتوبوسها، وسایل نقلیه سبک (یا قطارهای باری و مسافری) از شبکه راههای کشورمان عبور کنند، و در آمد حاصل هزینه های ما را پوشش ندهد و منافع اقتصادی هم برای کشور نداشته باشد، از منظر اقتصادی پذیرفته نیست. اینها مسائل اقتصادی مهمی هستند که که کمتر به آن توجه می کنیم و فقط با عینک سیاست به ان نگاه می شود.
**** چند سال است که قرارداد همکاری های استراتژیک ۲۵ ساله ایران با چین امضا شده است. چرا کاری انجام نشده؟ بررسی کنیم در جایی که چین آن را اجرایی کرده چه دستاوردی داشته؟
اقتصاد کشورهای آسیای مرکزی به عنوان پنج کشور محصور در خشکی در شمال در در سه دهه گذشته در سه مسیر شکل گرفته است؛ یکم به سمت شرق، دوم به غرب، آذربایجان و ترکیه، سوم؛ روسیه که در هر سه مورد سرمایهگذاریهایی از سوی شرکا انجام شده است. در سال ۱۳۷۵ ایران با هزینه بسیار شبکه راه آهن خود را در مسیر بافق -مشهد-سرخس به شبکه راه آهن آسیای مرکزی پیوند داد. اکنون باید پرسید که آیا در این مسیر به اندازه سرمایه ای که گذاشته شده است، درآمد ترانزیت کسب شده است؟ آسیای مرکزی به عنوان کشورهای محصور در خشکی چه مقدار از این راه آهن بهره می گیرند؟ آیا بدون بهره گیری از شبکه های ارتباطی ایران، آنها توان ادامه حیات اقتصادی دارند؟ کریدورهای جانشین در کدام مسیرها مورد استفاده قرار می گیرند؟ ایران طی این سه دهه گذشته چه میزان بار ترانزیت کرده و چه مقدار درآمد داشته است؟
احساس ملی ما می گوید که آنها باید از کریدورهای ایران عبور کنند. همه این کریدورها و زیرساخت آنها با سرمایه دولت ساخته می شود، اما روی این بستر حمل و نقل و ترانزیت، بخش خصوصی و شرکتهای حقوقی و شخصیتهای حقیقی (کاموین و دیگر وسایل نقلیه و فعالان عرصه حمل و نقل و ترانزیت ) از آن استفاده می کنند. اینجا دولت ناظر و تدوینگر قوانین و مقررات حقوقی و قانونی و فنی و ضامن عبور و مرور بی خطر است. بقیه کارها بخش خصوصی است که از آن زیرساختها بهرهمند میشوند. بخش خصوصی(بازرگانان، شرکتهای خصوصی)از یک شبکه حمل و نقل و ترانزیت، انتظار دارند در کنار امنیت، سهولت، سرعت و منفعت هم لازم برای آنها در کریدورهای ترانزیتی فراهم شود. وقتی کشوری شرایط و بستر مناسب را ایجاد نکند، هم در داخل و هم در فضای سیاسی و اقتصادی، کریدور های دیگر و موازی جایگزین میشوند. یعنی صاحب کالا در گمرک با دشواری و کمکاری و دیرکرد و ناامنی و کندی حرکت و نبود منفعت مورد انتظار روبرو شود، کریدور خود را تغییر می دهد چون کالای او باید به سرعت به بازار برسد تا رقبا جای آن را نگیرند. همه آن اقتصاددانان برای آن شرکت صادر کننده حتی به وطن خودش هم احساس ندارد چون فقط می خواهد صادر کند نگران سرمایه خود است. بنابراین چرا ما باید فکر کنیم که کشورهای محصور در خشکی آسیای مرکزی برای صادارات و واردات خود از جهان خارج، حتما باید از ایران عبور کنند؟ این چه منطقی است؟
اینکه برخی فکر میکنند ایران قطب و مرکز عالم است و هر ارتباطی از شرق آسیا به غرب آفریقا و از شمال به جنوب باید از ایران عبور کند، منطق نادرستی است. این خود بزرگ بینی نادرست است. ما باید جایگاه خودمان را پیدا کنیم. به مردم نشان دهیم که این طور که نشان می دهیم مرکز عالم هستیم اینگونه نیست. ما به اندازه خودمان قدرتمند هستیم، قدرت منطقهای هستیم، اینکه فکر کنیم همه به ما احتیاج دارند این درست نیست. باید ببینیم کجای تجارت بین الملل هستیم؟ ما حتی نیم درصد هم از تجارت بین الملل سهم نداریم تولید ناخالص داخلی ما هم کمتر از این است.
کشوها در عرصه بین الملل، به اندازه وزنشان در تجارت جهانی می توانند نقش داشته باشند. برای نمونه جمهوری آذربایجان که یک کشور محصور در خشکی در همسایگی شمال غرب ایران است، مبادلات خود را در مسیر غربی با اسرائیل، ترکیه و کشورهای اروپایی و روسیه انجام می دهد. البته با ایران هم مبادلات تجاری دارد ولی سهم ایران قابل توجه نیست.
کسانی که در این مسائل اظهار نظر می کنند خواهش می کنم کمی اندیشه کنند سیاستمداران و دولتمردان ما با اقتصاد دانان مشورت کنند با تک صدایی یک سیاست جامع برای رشد اقتصادی کشور فراهم کنند اینکه هرکسی از هر تریبون برای اقتصاد و تجارت کشور یک نسخه بپیچد صحیح نیست. باید تک صدایی و حکومت قانون اعمال شود که اگربر فرض شخص وزیر دستور داد، همان شود نه اینکه هرکس برای وضعیت فعلی دستورالعمل ارائه دهد با این روش ما پیشرفت نخواهیم کرد.