عباس عبدی در روزنامه اعتماد با اشاره به این مطلب نوشت: همان روزنامه پیشتر هم نوشته بود که ستاد انتخاباتی و بهطور مشخص شورای راهبری پزشکیان مجموعهای از افراد زاویهدار و مسالهدار و محکومان امنیتی هستند.
این روزنامه هیچگاه توجه نکرد یا نخواست توجه کند که با این معیارها بیش از همه باید خود آقای پزشکیان را مورد سوال قرار داد. چرا؟ به این دلیل که در انتخابات سال ۱۴۰۰ رد صلاحیت شد.
در انتخابات مجلس ۱۴۰۲ هم ابتدا رد شد، بعد به دلایلی تأیید شد. در انتخابات اخیر هم ماجرا روشن است و دیر یا زود جزییات رد قاطع و تأیید قاطع صلاحیتها؛ عمومی خواهد شد. به علاوه همین که به قول این روزنامه محکومان امنیتی از نامزدی دفاع کنند، یا آنها را در ستاد خود بپذیرد و در شورای راهبری او باشند، برای رد صلاحیت ایشان با معیارهای سنتی و دوره جنگ سیاسی و مرسوم این روزنامه کافی است.
اصولا توجه ندارند که مردم به واسطه همین نگاهها و رویکردها است که به این نامزد رأی دادهاند، و نه به علت آن رفتاری که روزنامه آن را صد در صد انقلابی میداند. ظاهرا معنای انقلابی نیز دچار انقلاب شده است. آنان که امروز مدعی انقلابیگری هستند و زیر علم آن سینه میزنند، نهجالبلاغه را نه تنها فراموش کردهاند، بلکه آگاهانه آن را نادیده گرفته و حذف میکنند.
در حالی که پیش و ابتدای انقلاب معیار انقلابی بودن ملتزم بودن به مفاد نهجالبلاغه بود و نه مثل حالا که خواندن و ارجاع به آن امری نامتعارف و ضدحال محسوب شود! با این حال و متاسفانه معیارهای گذشته و دوران جنگ سیاسی همچنان بر روح و فکر این مجموعه حاکم است. لحظهای هم فکر نمیکنند که با تایید صلاحیت پزشکیان، آن جنگ بیهوده پایان یافته است. قرار است صلح و وفاق جانشین جنگ سیاسی شود. اگر قراری جز این بود، تأیید صلاحیت آقای پزشکیان امری بیهوده بود.
اینکه نمیشود برای حضور مجموعهای از مردم به پای صندوق رأی، آقای پزشکیان تأیید صلاحیت شود، بعد بخواهیم که معیارهای انتخاب وزیر و کابینه او براساس پیش از این اصلاح سیاست باشد و کابینه او را تندروها بچینند. قرار نیست در دنیای وفاق و صلح همچنان معیارهای جنگ و تنش سیاسی، ساری و جاری باشد.
ظاهرا دستاندرکاران این روزنامه متوجه ماجرا نشدهاند که قرار است از گذشته بگذریم. ایران به اندازه کافی دچار تنش در سیاست داخلی بوده است. کافی است نگاهی به ترکیب و وضعیت آرای صندوقهای رأی بیندازیم تا مو بر تنها سیخ شود. همه نیروهای سیاسی متعارف به میدان آمدند، در یک انتخابات دو قطبی، حداکثر مشارکت کمتر از ۵۰ درصد شد. تازه اکثریت همین تعداد هم به نامزدی رأی دادند که شما نمیپسندید و مخالف رویکردهای رسمی است و همان محکومان امنیتی نیز در ستادش بودند. این وضعیت مثبتی است که باید قدر آن را بدانید، و الا برای این افراد مشکلی نبود که در خانه بنشینند و شاهد انتخاباتی با مثلا ۲۵ درصد مشارکت کم کیفیت و کمتر از ۱۰ درصد مشارکت در تهران باشند و دلخوش شوند که؛ دیدید کسی شرکت نکرد! این فرصتی است که برای ساختار سیاسی ایران پیش آمده و به گمان من آخرین فرصت است.
اگر تندروهای مجلس بخواهند با همین استدلالها به مقابله با وزرا بپردازند، خدمتی به این فرصت پیش آمده نخواهند کرد. فرصتها چون ابر میگذرند. آقای پزشکیان بهطور قطع ملاحظات سیاسی عمومی را در نظر میگیرند، تنها میتوان درباره کارآییها و سیاستهای افراد بحث کرد و الا اگر بخواهند با توسل به معیارهای گذشته و منسوخ تصمیم بگیرند، بهتر است همه را رد کنند، و دو باره انتخاباتی برگزار کنند، بلکه نیروهای خودشان رأی آورند.
معیار سنجش شجاعت و شهامت یک نیروی سیاسی چیست؟ زمانی که ببینیم تا چه اندازه در تغییر سیاست و اصلاح خطمشی خود ثابت قدم است. این بهترین معیار برای جلب اعتماد و اطمینان دیگران است. این مساله برای هر دو طرف سیاست در ایران صادق است. همان اندازه که حکومت باید نسبت به الزامات تأیید صلاحیت پزشکیان متعهد و معتقد باشد، طرفداران و حامیان پزشکیان نیز باید در تحقق شعار وفاق و همدلی و عبور از گذشته صادق باشند.
برداشت شخصی من این است که آقای پزشکیان تا امروز به رویکرد خود صادقانه وفادار بوده، امیدوارم با ارائه فهرست وزرای خود این رویکرد را تقویت کند، و از آن پس نیز مجموعه دستاندرکاران سیاست ایران تحت تأثیر حرفهای دوره جنگ سیاسی، مثل آنچه از این روزنامه تندرو تراوش میشود قرار نگیرند.
روزهای پیش رو نشان خواهد داد که کدام گزینه رخ خواهد داد. آیا هر دو طرف به پایان جنگ ملتزمند، یا هر دو درک درستی از الزامات پایان ستیزهجویی سیاسی ندارند، یا فقط یک طرف زیر میز میزند! در یک کلام قرار نیست که امر سیاسی را چون گذشته به ستیز و حذف تعبیر کرد و تقلیل داد. در رویکرد کنونی؛ امر سیاسی را در کلان خود باید به عرصهای برای وفاق و همدلی همگان؛ و در سطح میانه و خُرد به میدانی برای رقابت تبدیل کرد.