به گزارش مردم سالاری آنلاین، حمایت تزلزل ناپذیر آمریکا از جنگ اسرائیل در غزه خاورمیانه را درگیر پس لرزه های جدی کرده است. جهان عرب و فراتر از آن جنوب جهانی، به دلیل استانداردهای دوگانه غرب در برابر تهاجم های پی در پی اسرائیل دبسیار خشمگین است، اما از آنجایی که ایالات متحده از زمان آغاز درگیری غزه در اکتبر 2023 حمایت خود از اسرائیل را دو چندان کرده، کشورهایی مانند چین و روسیه ترجیح داده اند از الگویی متفاوت پیروی کنند. ناامیدی از وضعیت موجود، انگیزههای تازهای را برای کارگزاران قدرت غیرغربی فراهم میکند تا نظم منطقهای را بازتعریف کنند که در چارچوبش واشنگتن اهمیت چندانی ندارد. از همین رو گروهی از ناظران می گویند، خشم حاکم احتمالاً فشار برای خودمختاری استراتژیک از غرب را با هدف ایجاد نظم منطقه ای جدید تشریع می کند؛ نظمی که در چارچوبش نقش ایالات متحده کم رنگ هست.
آنگونه که امواج مدیا نوشته، یکی از پویایی های منطقه ای در سال های اخیر چرخش به سمت شرق بوده است. در همین راستا، ایران و عربستان سعودی برای از سرگیری روابط دیپلماتیک خود با میانجیگری تاریخی چین در مارس 2023 توافقی را منعقد کردند. نقش پکن در این پیشرفت، پیام روشنی برای واشنگتن بود؛ پیامی با این محور که پس از این واشنگتن دیگر وزنه سنگین دیپلماتیک در منطقه نیست.هم ایران و هم عربستان سعودی برای اولویت دادن به روابط بهتر با همسایگان خود دلایل شخصی دارند. از منظر مقام های تهران، نزدیکتر شدن به ریاض فرصتی بینظیر برای رهایی از انزوای اقتصادی خود - پس از تحمل سالها تحریمهای آمریکا و تنوع بخشیدن به مشارکتهای اقتصادی و سیاسی است.زمانی که دولت دونالد ترامپ از توافق هسته ای با ایران خارج شد و همه تحریم ها را اعمال کرد، اقتصاد ایران با چالش روبرو گشت. پس از آن ترور سردار قاسم سلیمانی، روابط دو کشور را پیچیده کرده و تنش ها را شدت بخشید. در همین قاب، ابراهیم رئیسی با تکیه بر استراتژی نگاه به شرق، پیروز کارزار ریاست جمهوری شد و با اتخاذ موضعی تند در برابر غرب، روابط با کشورهای شرقی را در اولویت قرار داد.
از منظر عربستان سعودی، نگاه به شرق بخشی از چشم انداز بلندپروازانه 2030 آن است - برنامه اصلاحی گسترده با هدف تنوع بخشیدن به اقتصاد این کشور. چین، هند و روسیه با توجه به روابط تجاری گسترده شان با ریاض، شرکای کلیدی در تحقق این چشم انداز هستند. مسکو همچنین نقش مهمی در تثبیت قیمت جهانی نفت ایفا می کند. برای رضایت پادشاهی، این کشورها بر خلاف همتایان غربی خود آماده مشارکت در پروژههای فناوری مشترک بدون تحمیل شرایط سیاسی هستند. به عنوان مثال، حمایت پکن در این زمینه به ریاض کمک می کند تا اقتصاد خود را به دور از هیدروکربن ها متنوع کند.به طور کلی، ریاض می داند که موفقیت چشم انداز 2030، به ویژه جنبه گردشگری آن، تا حدی به منطقه ای امن تر بستگی دارد. حملات به تأسیسات نفتی عربستان در سال 2019، که تهران مقصر دانسته شد اما جنبش انصارالله یمن مسئولیت آن را بر عهده گرفت، در این زمینه نقطه عطفی بود. در آن بازه زمانی پادشاهی از انفعال واشنگتن شوکه شد و همین مقوله شکاف میان دو متحد(آمریکا و عربستان) را تعمیق کرد.
عربستان پس از دور شدن از آمریکا، روابطش با رقبای منطقه ای را بازتعریف کرده است و در همین چارچوب روابط دوستانه با ایران را در اولویت قرار داده تا خود را از هرگونه درگیری احتمالی بین تهران و واشنگتن دور نگاه دارد. در مقابل، ایالات متحده به موضع گیری تهاجمی (ادعایی) خود در برابر تهران، از جمله تلاش برای ایجاد یک اتحاد امنیتی بین کشورهای عربی با هدف مقابله با نفوذ ایران ادامه داده است.حقیقت آن است که عربستان سعودی همچنان مشتاق حفظ روابط امنیتی قوی با ایالات متحده است. اما این استراتژی ظریف نشاندهنده تعهد پادشاهی به یک سیاست خارجی متعادلتر است؛ سیاستی که صرفاً با اهداف ایالات متحده همسو نیست و در راستای اولویتبندی منافع عربستان بازتعریف شده است. امروز نیز با گسترش دامنه درگیری ها در غزه، عدم اعتماد به آمریکا افزایش یافته است. درباب چرایی اش باید گفت، سوگیری دولت بایدن نسبت به اسرائیل - حتی در شرایطی که تشدید درگیری تهدید واقعی است - به طور قابل توجهی به اعتبار ایالات متحده به عنوان میانجی لطمه زده است.
در گذشته، شاید از منظر گروهی، با این استدلال که روابط نزدیک واشنگتن با تل آویو برای دستیابی به اهرمی جهت دستیابی به راه حل سیاسی ضروری است، غیرعادی نبود. اما حالا این منطق منسوخ شده است، زیرا کشورهای غیرغربی در حال حاضر عمدتاً ایالات متحده را ناخواسته و احتمالاً ناتوان از مهار اقدامات نظامی اسرائیل می دانند. در نتیجه، جایگاه واشنگتن به عنوان یک میانجی بی طرف و معتبر بیش از هر زمان دیگری متزلزل شده است.از طرفی دیگر، ایالات متحده در حال از دست دادن بخش عمده ای از نفوذ سیاسی باقی مانده خود در منطقه است. اگرچه این کشور از توافقهای عادیسازی بین کشورهای عرب و اسرائیل حمایت میکند، اما راه حل دو کشوری را آنگونه که باید در اولویت قرار نمی دهد. به شکل متناقضی، برای تل آویو، هدف از شکستن انزوای دیپلماتیک خود در جهان عرب، ایجاد هنجار جدیدی بوده که رهبران عرب را از موضوع فلسطین دور کند. به نظر می رسد که ایالات متحده به طور ضمنی از این رویکرد حمایت می کند. با این حال، جنگ غزه موضوع فلسطین را برای ریاض به موضوعی غیر قابل مذاکره تبدیل کرده بالاخص آن که ریاض عادی سازی روابط با اسرائیل را منوط به شناسایی کشور فلسطین کرده است.
در نهایت باید گفت ایالات متحده در حال از دست دادن جایگاه خود در میان کشورهای منطقه به عنوان شریک امنیتی است. از منظر بسیاری از ناظران، حمایت تمام عیار غرب از اسرائیل غیرقابل درک است و امنیت آنها را به خطر می اندازد. این گزاره عمدتا به دلیل تهدید واقعی پویایی منطقه ای جنگ غزه است که خارج از کنترل شده. رهبران عرب از ایالات متحده خواسته اند که اقدامات اسرائیل را تعدیل کند - به ویژه در شرایطی که گروه های مسلح در عراق، لبنان، سوریه و یمن نیروهای خود را بسیج کرده اند و اسرائیل دست به ترورهای هدفمندی زده؛ ترورهایی که این بازیگر را در آستانه رویارویی تمام عیار با ایران قرار داده بود. با این حال، به نظر می رسد واشنگتن همچنان از استفاده از اهرم فشار خود به شیوه ای معنادار برای مهار اقدامات تل آویو خودداری می کند.
در مجموع، چرخش به سمت آسیا به یک جایگزین جذاب برای بازیگران منطقه ای تبدیل شده که به دنبال مقابله با هژمونی ایالات متحده هستند. کشورهای غیرغربی تمایل کمتری برای پایبندی به قوانین واشنگتن برای بازی دارند و این تمایل روابط درون منطقهای را تحکیم میکند - به خصوص که بازیگران کلیدی شباهتها را بیشتر از تفاوتها دریافته اند.اگرچه درک استانداردهای دوگانه ایالات متحده جدید نیست، اما تمایل کشورهای غیر غربی برای به چالش کشیدن این موضوع در بحبوحه نظم جهانی در حال تغییر افزایش یافته است. پیش از این، بازیگران منطقه ای وضعیت موجود را تحمل می کردند زیرا ایالات متحده به عنوان تنها ابرقدرت در نظر گرفته می شد. با این حال، با ظهور قدرت های جهانی جدید در شرق، این بازیگران دلیلی برای سکوت در مورد غزه نمی بینند و در عین حال منفعلانه استدلال های اخلاقی ایالات متحده در مورد جنگ روسیه با اوکراین را نمی پدیرند.