به گزارش مردم سالاری آنلاین، تنها اندکی پس از حمله اخیر مقاومت اسلامی عراق به یک پایگاه نظامیان آمریکایی در کشور اردن (در نزدیکی مرز با سوریه) و کشته شدن ۳ نظامی آمریکایی، شمار قابل توجهی از تندروهای آمریکایی و البته جریانهای رسانهای همراه با آنها، خواستار حمله مستقیم آمریکا به ایران شدند. استدلال آنها نیز این بوده که ایران چهره اصلی محور مقاومت است و واشنگتن باید تقابل مستقیم با تهران را در دستورکار قرار دهد.
این در حالی است که برخی تحلیلگران غربی نظیر «سایمون تیسدال» در نشریه گاردین تاکید کردهاند که اقدام علیه ایران از سوی آمریکا به هیچ عنوان در راستای منافع ملی آمریکا نیست و میتواند تبعات ویرانگری را برای این کشور به همراه داشته باشد. در عین حال، برخی نشریات آمریکایی نظیر نشریه «پولیتیکو» از تشدیدی رایزنیها در دورن دولت بایدن با محوریت نوعِ واکنش آمریکا به حمله اخیر خبر دادهاند.
آنجه تاکنون اعلام شده این است که ظاهرا دولت بایدن در نشان دادن واکنش نظامی به رویداد اخیر در اردن مصمم است. گرچه این واکنش با حمله به برخی مقرها در عراق و سوریه همراه شد با این حال، اینکه ادامه این واکنش چگونه باشد و چه اهدافی را دربر می گیرد، چندان روشن نیست. آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا گفته است که پاسخ واشنگتن، چند مرحلهای و در چند سطح خواهد بود. در این راستا، شب گذشته، آمریکا بخشهایی را در خاک عراق و سوریه بمباران کرده است.
از این رو، ایلنا در گفتگو با «نسیم احمد» نویسنده و تحلیلگر مسائل راهبردی، به واکاوی چند پرسش و نکته مهم با محوریت معادله تنش و تقابل احتمالی میان تهران و واشنگتن در پی حمله اخیر به پایگاه نظامیان آمریکایی در اردن پرداحته است.
مشروح گفتگو با نسیم احمد را در ادامه میخوانید.
اخیرا پایگاه نظامیان آمریکایی در خاک اردن از سوی مقاومت اسلامی عراق هدف قرار گرفت و در نتیجه این حمله، ۳ نظامی آمریکایی کشته و بیش از ۴۰ تن دیگر زخمی شدند. در این راستا، بسیاری از تندروهای آمریکایی به بایدن فشار آورده و میآورند که به اهدافی در خاک ایران به عنوان بازیگر اصلی محور مقاومت حمله کند. به نظر شما تا چه حد این گزاره واقع بینانه است؟
آنچه که تندروهای آمریکایی بر آن تاکید دارند عاری از هرگونه منطق و استدلال است. ایران به صراحت اعلام کرده که در حمله اخیر به پایگاه نظامیان آمریکایی در اردن نقش نداشته و یک گروه مستقل مسوولیت این حمله را برعهده گرفته است. حال در این وضعیت، اینکه آمریکاییها بخواهند به اهدافی در ایران حمله کنند، اقدامی بیمنطق و عاری از استدلال محکم است و کاملا برخلاف حقوق بین الملل است.
به بیان سادهتر، دولت بایدن با چالشهای جدی از حیث قانعسازی افکار عمومی خود و جهان در رابطه با هرگونه اقدام نظامی علیه ایران رو به رو است. جدای از این مساله، باید توجه داشته باشیم که دولت ایران یک قدرت منطقهای است و اقدام نظامی آمریکا علیه یکچنین بازیگری، تبعات و پیامدهای خارج از کنترلی خواهد داشت که حداقل سیاست خارجی آمریکا و چشم اندازهای امنیت ملی این کشور در وضعیت کنونی توانایی پذیرش آثار یکچنین حملهای را ندارند. چون مسلما ایران نیز اقدامات تقابلی را در پیش خواهد گرفت و چالشهای جدی را برای واشنگتن و متحدان آن در منطقه ایجاد خواهد کرد. توجه داشته باشیم که دولت بایدن در سالهای گذشته از افغانستان عقب نشینی کرده و ماههاست که روابط سردی را با متحدان سنتی آمریکا در منطقه کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس تجربه میکند.
در حقیقت موضع منطقهای آن به نسبت به سالهای گذشته ضعیفتر شده است. حال در این وضعیت، اینکه این دولت بخواهد با زبان زور و حمله به معادلات منطقه نگاه کند، شبیه به یک بومرنگ عمل خواهد کرد که بیش از همه به خودِ آمریکاییها آسیب خواهد زد. اهمیت این مساله زمانی بیش از پیش آشکار میشود که بدانیم محور مقاومت نسبت به هرگونه اقدام نظامی علیه ایران بیتفاوت نخواهند بود و میتوانند چالشهای جدی را برای واشنگتن ایجاد کنند.
به نظر شما آیا رقابتهای حزبی و سیاسی-انتخاباتی در آمریکا میتوانند بایدن را به مسیرهایی هدایت کنند که برونداد نهایی آن انجام حمله علیه ایران باشد؟
توجه داشته باشیم که اساس نظامهای حکمرانی در اقصی نقاط جهان، بر پایه یک منطق و قوه عاقله رفتار میکنند. آنچه سیاستمداران میگویند به هیچ عنوان ضرورتا بازتاب دهنده آنچه در اتاقهای فکر و تصمیمگیری میگذرد، نیست. من فکر میکنم که در آمریکا نیز اتاقهای فکر و تصمیم ساز، فارغ از رقابتهای جناحی و سیاسی، به منافع ملی آمریکا میاندیشند و وقتی در قالب محاسبه هزینه-فایده یک اقدام، یک حرکت در عرصه سیاست خارجی آمریکا به نفع این کشور نباشد، از انجام آن خودداری میکنند.
من فکر میکنم گزاره ماجراجویی علیه ایران نیز از همین دست مسائل است. جدای از همه اینها، بایدن و تیم وی به خوبی میدانند که هم جمهوریخواهان و هم لابیهای اسرائیلی سعی دارند وی را به مسیرهایی بکشانند که در راستای منافع وی و حزب متبوعش نیست. از این رو، شدیدا از بازی در زمینی که برای آنها از سوی دیگران طراحی شده نیز خودداری میکنند.
برخی معتقدند که هرگونه ماجراجویی نظامی آمریکا در محیط خارجی میتواند چالشهای سنگین داخلی را برای این کشور ایجاد کند. دیدگاه شما در این رابطه چیست؟
از اواسطه دهه ۲۰۱۰ میلادی که عرصه سیاسی آمریکا شاهد حضور و قدرتگیری ترامپ و ترامپیسم بود، آمریکا عملا با چشماندازهای تازهای رو به رو شده که البته هنوز نیز با آنها مواجه است و باید آنها را در نظر گیرد. جالب است که در وضعیت کنونی ما شاهد آن هستیم که مقامهای ایالتی در تگزاس آمریکا صراحتا در برابر دولت بایدن ایستادهاند و گفتهاند که از حکم دیوان عالی آمریکا مبنی بر برچیدن موانع مرزی با مکزیک تبعیت نمیکنند و حتی حاضرند به صورت قهری در برابر دولت فدرال آمریکا بایستند.
موضوعی که به زعم برخی تحلیلگران و رسانههای آمریکایی حتی میتواند آمریکا را در معرض جنگ داخلی قرار دهد. نکته قابل تامل اینکه شخص ترامپ و ترامپیستها نیز قویا از ایالت تگزاس و مواضع مقامهای آن علیه دولت بایدن حمایت میکنند. یعنی آنها از هر رویدادی که علیه بایدن و حزب دموکرات استفاده میکنند تا راه خود برای کسب کرسیهای قدرت را کوتاهتر کنند. حال در این وضعیت که آمریکا حتی نمیتواند چالشهای داخلی خود را مدیریت کند، انجام یک حمله پرهزینه خارجی، یعنی انفجار قابل توجه بحرانها در حوزه سیاست خارجی آمریکا و رقم زدن معادلاتی که آمریکا در وضعیت کنونی توانایی تحمل آنها را ندارد.
همه نظامهای سیاسی حدی از انعطفپذیری و تاب آوری را دارند. این حد باید به خوبی رصد شود و پا فراتر از آن گذاشته نشود. به نظر من اگر از این منظر نیز به معادله حمله آمریکا به ایران در پی حمله اخیر مقاومت عراق بنگریم، این نکته بیش از پیش آشکار میشود که قوه عاقله آمریکا انجام یک چنین اقدام بیمنطقی را در راستای منافع این کشور نمیبیند. دلیل آن هم روشن است: زیرا تاب آوری آمریکا در محیط خارجی تحمل تبعات یک چنین حرکتی را چه از منظر واکنشهای ایران و همچنین فشار افکار عمومی بین المللی ندارد.