به گزارش مردم سالاری آنلاین، در ده سال گذشته بودجه صداوسیما از ۹۶۷ میلیارد تومان به ۲۴ هزار میلیارد تومان افزایش پیدا کرده است یعنی رقمی حدود ۲هزار و ۳۸۰ درصد افزایش. در واقع باید گفت تلاشهای پیمان جبلی بعد از دو سال نتیجه داد و توانست 58 درصد افزایش بودجه را برای خود و کارمندانش رقم بزند.
در پی طرح برخی انتقادها و حاشیههای پیشآمده درباره انتشار خبری مبنی بر افزایش بودجه ۵۸ درصدی برای صداوسیما، روابط عمومی سازمان صداوسیما اطلاعیهای صادر کرد.
در بخشی از این اطلاعیه آمده افزایش نسبی بودجه صدا و سیما در برنامه هفتم با توجه به وظایف و تکالیف جدید و فراوانی است که برای صدا و سیما در بند الف ماده ۷۷ در نظر گرفته شده است که افزایش تعهد چند برابری برخی تولیدات همچون پویانمایی، تولید هزاران قسمت مجموعه تلویزیونی، دهها قسمت مجموعه الف ویژه، صدها قسمت مستند فاخر و تولید مجموعههای تلویزیونی استانی و افزایش قابل توجه تولید برنامههای حوزه کودک و نوجوان، جوان، خانواده، سبک زندگی اسلامی ایرانی و برنامههایی با هدف امید آفرینی و تقویت انسجام ملی و ... از آن جمله است. توجه به این نکته ضروری است که به دلیل جهتگیریهای محتوایی انحرافی که در سالهای اخیر در بسیاری از برنامههای خارجی در مورد کودکان دیده میشود ضرورت توجه مضاعف به تولید داخلی در خصوص محتوای کودک و نوجوان بسیار جدی است. کما اینکه بر اساس رویکرد تحولی رسانه ملی در توجه به روستاها و مناطق مختلف کشور افزایش تولیدات محلی و استانی لازم است. همچنین باید به همه اقشاری که بدلایل متعدد از جمله محتوای ارائه شده در برخی حوزههای تولید بخش خصوصی و یا هزینههای بالای اشتراک، نیاز به محتوای سالم و رایگان دارند توجه ویژه شود، لذا تنوع و ارتقای کیفی و فنی تولیدات رسانه ملی از جمله ضرورتهای قطعی و غیر قابل اجتناب است. صحت و میزان عملکردن به این اطلاعیه را سال بعد میتوان بررسی کرد اما درحال حاضر برای واکاوی پشت پرده این افزایش بودجه ۵۸ درصدی به گفتوگو با شادمهر راستین، منتقد سینما پرداختیم که در ادامه میخوانید.
جریان جنگ صداوسیما برای افزایش بودجه چیست؟
صدا و سیما و ساترا از پلتفرمها سهم میخواستند و در این جنگ، در نهایت صداوسیما و ساترا برنده شدند، در واقع آنها مضاف بر بودجه تصویب شده؛ درآمد دیگری میخواستند، آن هم بدون اینکه هزینه زیرساخت بدهند. زیرساختی که مربوط به مخابرات است ولی بخشی از درآمد آن به صدا و سیما تعلق گرفت. نکتهای که در این میان نباید فراموش کرد این است که بخش عمدهای از هزینههای صداوسیما مختص پرسنل است نه تولیدات. این سازمان در دوره آقای احمدی نژاد و بعد از آن پرسنل زیادی استخدام کرد که همچنان قراردادهایشان پابرجاست. نکته جالبتر اینکه صداوسیما برخلاف تمام سازمانهای دیگر که تعدیل نیروی پرسنلی داشتند، نه تنها تعدیل نداشته بلکه افزایش هم داشته و هیچ معیاری هم ندارد که با این افزایش پرسنل چه چیزی تولید میکنند یا چه خدماتی را ارائه میدهند؛ مثلا پالایشگاه یا معدن زمانی که تعدیل یا افزایش نیرو دارد منطبق بر تولیداتش این کار را انجام میدهد.
محل بحث هم همینجاست تولید صداوسیما و پرسنلش ارتباطی با هم ندارند و اتفاقا بخش عمدهای از تولیدات صداوسیما بیرون از شبکه انجام میشود و اینکه در تلویزیون با دریایی از کارمندان به نام کارمندان صدا و سیما مواجه میشویم که معلوم نیست شرح وظایفشان چیست، برای همه ما پریسش ایجاد میمند.
آنها به دلیل شغلی که دارند میتوانند در همهجا و در هر پوزیشنی حضور داشته باشند، اما باقی مشاغل اگر در جایی هستند، بنابر شغلشان است، اما کارمند صداوسیما با همین عنوان در هر رویدادی حضور پیدا میکنند، به همین علت هم این اتفاقی را که رخ داده را نباید فقط در حوزه رسانه دید بلکه بیشتر میتوان گفت اینها در حوزه امنیت ملی کار میکنند.
اگر سال ۱۳۹۳ تا ۱۴۰۳ را در نظر بگیریم، آن زمان بودجهای که به صداوسیما تخصیص داده میشد چیزی حدود ۹۷۶ میلیارد تومان بود و حالا این رقم به ۲۴ هزارمیلیارد تومان رسیده است و حدودا ۲ هزار و ۳۰۰ درصد افزایش بودجه اتفاق افتاده، آیا صداوسیما به همین میزانی که افزایش بودجه داشته توانسته افزایش تولیدات، کیفیت و فرهنگسازی هم داشته باشد یا خیر؟
به نظر برنامه ریزان و سیاستگذاران این کار را انجام دادهاند؛ یعنی تلویزیون بخش عمدهای از تولیدات مذهبی را در همه استانها برعهده گرفته که برای صداوسیما اولویت دارد و بخشی از پخشهای زنده این رویدادها را هم انجام میدهد، علاوه برآن خیلی از برنامههای جانبی را هم حمایت میکند. اگر معیار شما سرگرمی و آموزش است، باید بگویم خیر، از ۱۰ سال گذشته تا به حال اصلا صداوسیما خودش را در این قضیه متعهد ندانسته، بلکه در امور دیگری در حال فرهنگسازی است، مثلا بودجه سنگینی برای «ایران من» یا برای تبلیغ افزایش تولید و افزایش جمعیت میگذارد.
با این شرایط و طبق آخرین گفته آقای جلیلی در تابستان امسال، تلویزیون در مجموع و در بهترین حالت ۲۴درصد مخاطب دارد؛ یعنی حتی از نصف هم نصفتر و فقط یک چهارم جمعیت، این رقم برای این میزان از جمعیت زیاد نیست؟
باز هم اگر به نظر سیاستگذاران دقت کنید، آنها کسانی را بهعنوان مخاطب میشناسند که از آنها با عنوان «هسته مرکزی یاد میکنیم. هسته مرکزی کسانی هستند که به آقای رییسی رای دادند، آنها جامعه الیت(نخبه) و تاثیرگذارند و بودجه یک نفر در جامعه هسته مرکزی دوهزاربرابر بیشتر از کسی است که بیرون از هسته مرکزی قرار دارد، چون کسی که بیرون است تاثیرگذار نیست ولی کسی که آنجاست تاثیر دارد. بنابراین درست است که صداوسیما تنها ۲۴درصد مخاطب دارد ولی به نظر آنها _باز هم تاکید میکنم_ به نظر سیاستگذاران تلویزیون آن قشر مهم و مخاطب اصلی تلویزیون هستند، نه آن ۷۵درصدی که تاثیرگزار نیستند، بنابراین سیاستگزار و تنظیم کننده بودجه تعیین میکند همان یک چهارم جمعیت که رای دادهاند میتوانند از خدمات اجتماعی و رفاهی برخوردار باشند.
طبق گفتههای اهالی صداوسیما، این سازمان فقط برای ۱۰درصد بچه مذهبیها و حزب اللهیها تولید محتوا میکند این در صورتی است که ما برای امسال چیزی بالغ بر ۵۸ درصد افزایش بودجه داشتیم که باید آوردهای برای مخاطب داشته باشد.
میتوان گفت مهمترین آورده آنها این است که ۱۰درصدشان کمتر نشود. یعنی قرار نیست این ۱۰ درصد رشد کیفی یا کمی داشته باشند. نه قرار است این ۱۰ درصد ۱۲ درصد شود و نه قرار است که این ۱۰درصد با جدیدترین آموزشهای آی تی یا دیجیتال مارکتینگ در جهان آشنا شوند بلکه فقط قرار است ۱۰درصد باقی بمانند و با ریزش هسته مرکزی همین که میمانند بودجه سنگینی دارند.
درواقع ۲۴ هزارمیلیارد تومان فقط صرف پرورش و ترویج ایدئولوژی و اخلاق و تفکر برای ۱۰درصد جمعیت ۸۹میلیونی میشود؟
من دوباره این کلمات شما را تک به تک تصحیح میکنم. پرورش نیست چون پرورش آداب خود را دارد. ترویج ایدئولوژی هم نیست چون آن هم آداب خود را دارد، حتی برای سوادآموزی هم مناسب نیست بلکه فقط برای رضایتمندیشان از شرایط موجود است.
یعنی حتی در ترویج ایدئولوژی برای خودشان هم نمیتوانند موفق عمل کنند؟
نمیتوانند چون که نیازی به افزایش بودجه نیست؛ یعنی اگر ایدئولوژی کارش را درست انجام دهد ارزش افزوده به فرد اضافه میکند نه اینکه ارزش افزوده را از فرد بگیرد، در نتیجه مجبور میشوند با ارزش ریالی آن کاستی ارزش را جبران کنند؛ یعنی پول میدهند که کاستی ارزش افزوده جبران شود، امروز نسبت به ۲۰ سال پیش باید بهطور مستقیم پول بیشتری به کسی که کارمند صداوسیماست بدهند، زیرا اگر ۲۰ سال پیش افراد تلاش میکردند که وارد صداوسیما شوند امروز برای اینکه همان افراد بمانند باید پول بیشتری بدهند.
برگردیم به همان بحث اول، اینکه صداوسیما نهادی به نام ساترا بسازد که تا این حد در کار شبکههای نمایش خانگی دخالت کند و از آنها سهم بگیرد به این دلیل که خودش توان تولید و حفظ و افزایش مخاطب را ندارد علی رغم این که بودجه هنگفتی هم دارد، چه دلیلی میتواند داشته باشد؟
امیدوار بودم که مجبور باشد پول را به دیگری دهد، اما اتفاقی که در حال رخ دادن است شبیه اتفاقی است که در سوخت، دخانیات و مخابرات و ... اعمال شده است. سیاستی وجود دارد که طبق آن محصول دولتی را تخریب میکنند تا محصول بخش خصوصیِ معیوب را گرانتر بفروشند که قشر ضعیف جامعه هم نتواند از این تنوعات استفاده کند.
زمانیکه سریالی از تلویزیون پخش میشود حتی اقشار ضعیف جامعه هم میتوانند از آن بهرهمند شوند و تلویزیون ببینند اما اگر تلویزیون برنامههایش را بیکیفیت کند آنها مجبورند پلتفرمها را دنبال کنند که در نتیجه هزینه اینترنت بالا میرود و بخش خصوصی هم منابع خود را تامین میکند تا فقط بتواند به حد تعادل برسد.
اگر فرض را بر این میگذاشتیم که صداوسیما نهادی پربازده است و واقعا در حال انجام کار فرهنگی درست و تاثیرگذار است، آیا تخصیص ۲۴ هزار میلیارد تومان بودجه رقم زیادی برای انجام کار فرهنگی بود یا نه اتفاقا رقم پایینی است؟
باید نسبت به بودجه کل کشور، درآمد نفتی و درآمد سرانه این موضوع را بررسی کنیم. در مقوله اقتصاد فرهنگ افزایش این چنینی بودجه به ضرر فرهنگ تمام میشود.
چطور؟
وقتی مدام برای فرهنگی شدنِ جامعه، سوبسیت و هزینه تخصیص داده شود، عملا فرهنگی بودن برای جامعه گران تمام میشود.
تقریبا مثل وضعی میشود که امروز پیش آمده است؟
بله، هرچه قدر ما برای ایجاد جامعه فرهنگی بودجه بیشتری بگذاریم اتفاقا داریم مردم را از فرهنگ دور میکنیم، چون این کار باعث گران شدن محصول فرهنگی میشود، درست مانند بودجهای که برای سلامتی کشور درنظر گرفته میشود و درنتیجه باعث میشود که مدام بیماری را حذف کنند نه این که به ترویج بهداشت بپردارند. ساختن آدمِ فرهنگی ربطی به اختصاص پول و بودجه ندارد بلکه فضای فرهنگی نیازاست.
اگر به پول ارتباطی ندارد پس به چه چیز مربوط میشود؟
در فضای فرهنگی، افراد فرهنگی به وجود میآیند وقتی بودجه را زیاد میکنیم، مناسبات فرهنگی بیشتر میشود و محصول فرهنگی گران میشود و به تدریج از سبد محصولات مردم خارج میشود.
یعنی فکر میکنید که تخصیص بودجه در جهت ضرر بیشتر است؛ یعنی هرچند که این پول برای اهالی صداوسیما منفعت محسوب میشود، چون دارند پولشان را میگیرند، اما برای مردم و کاهش کیفیت آثار تلویزیونی ضرر به حساب میآید؟
بله و از یک جهت سوم هم میشود به آن نگاه کرد. در ۱۰ سال اخیر شعار کشور یک محور بیشتر ندارد و آنهم «تولید» است. مسئولین مدام درباره تولید حرف میزنند، اما تنها جایی که بودجه میدهند ولی تاکید دارند که تولید باید کمتر شود صداوسیماست، گویی اصلا کاری به شعار رهبری ندارند. باید افزایش تولید خصوصا تولید داخلی در اولویت باشد اما همچنان میبینیم که آثار دوبله و فیلم و سریالهای خارجی بیشترند و کیفیت تولیدات داخلی هم طوری نیست که وابستگی ما را کم کند.
هرچند تولید هم داریم ولی بیشتر برنامههای با مضامین مذهبی یا در برگیرنده عقاید سیاسی هستند یا نهایتا مسابقهای و برنامه آموزنده یا سرگرمی محور دیگری نداریم.
در دستهبندی صداوسیما برنامههای لایو یا برنامههای استدیویی جزء تولیدات محسوب نمیشوند و آنها را روتین میدانند، در اصل تولیدی نداریم.
اگر هم بخواهیم همانها را به عنوان تولید درنظر بگیریم بازهم چیز قابل دفاعی وجود دارد؟
در دولت قبلی دو نهاد با مجلس خیلی مشکل داشتند یکی خودروسازی و یکی هم صداوسیما، اما این مجلس با هر دوی این دوستان نظر مساعد دارد. شما رد تمام نمایندههای مجلس پس از پایان دورهاشان و استخدام شدنشان در تلویزیون را میتوانید ببینید، عملا نمایندگان مجلس در حال سرمایهگذاری شغل بعدیشان هستند.