; ?>; ?>
به گزارش مردم سالاری آنلاین، پاسخ وزیر بدون حاشیه نبود و برای چگونگی بازگشت هنرمندان خارج از ایران بسیار بحث شد، بعضی از حبیب محبیان یاد کردند که با وعدههای دولت اصولگرای محمود احمدینژاد بازگشت و برای گرفتن مجوز خودش را به هر آبوآتشی زد؛ اما آن را اخذ نکرد و در نهایت و در عین ناباوری اطرافیان دار فانی را وداع گفت.
مرور حاشیههایی که بر سر بازگشت معین شد، بسیار بود و هنوز هم هست؛ اما آنچه امروز بر این حاشیهها افزود، انتشار نظری از خوانندگان روزنامه کیهان است. در ستون «کیهان و خوانندگان» اینطور آمده بود که: «از دلواپسی بعضی اصلاحطلبان نسبت به بازگشت خوانندهای مثل معین به کشور نباید تعجب کرد. چرا که پدرخواندههای این دلواپسان چون خاتمی و میرحسین موسوی در اول انقلاب با افراطگریهای خود کلی هنرمندان را از کشور فراری دادند و بازیگران بیضرری را خانهنشین کردند.»
اگرچه بعضی از رسانهها نوشتند که این مطلب طی یادداشتی در کیهان منتشر شده است، اما همچنان که گفته شد این مطلب در ستون کیهان و خوانندگان منتشر شده و میتواند نظر خوانندگان این روزنامه باشد، اگرچه اهل رسانه میدانند نکته و نظری نیست که در این روزنامه منتشر شود و حسین شریعتمداری مدیرمسئول از آن اطلاعی نداشته یا با آن هم نظر نباشد. بماند عدهای هم به طنز گفتهاند که حتی همین ستون که اهمیت بسیاری برای کیهان دارد را نیز حسین شریعتمداری مینویسد.
اگرچه کاملاً مشخص نیست که از منظر منتشرکنندگان این نظر در کیهان کدام هنرمندان که از ایران فراری شدهاند هنرمندان و بازیگران بیضرری هستند. بهجز نصرالله معین که این روزها دولت همسو با کیهان خواستار بازگشت او شده است، کدام هنرمندان مورد تأیید هستند و میتوان احتمال بازگشت آنها را داد.
یکی از بازیگران که پیش از انقلاب و در آستانه آن از ایران رفت (یا به قول خواننده کیهان فرار کرد) بهروز وثوقی است. بازیگری که چهره مطرح سینمای قبل از انقلاب است و فارغ از تعداد نقشهای خوب و بدی که بازی کرده، بسیاری از سینما دوستان و علاقهمندان سینما و حتی اهالی سینما خواستار بازگشت او به کشور هستند؛ حتی تعدادی از هنرمندان به دنبال او رفتهاند و با او مستندی و لحظهای را ثبت و ضبط کردهاند که از آن جمله میتوان به زندهیاد خسرو شکیبایی اشاره کرد؛ اما ببینیم کیهان چه نظری درباره این بازیگر دارد، البته در روزهایی که دولتی اصولگرا که خواستار بازگشت هنرمندان به کشور است، بر سریر قدرت تکیه نزده. روزنامه کیهان در یادداشتی با تیتر: «چند نکته درباره ملیجک حرمسرای اشرف پهلوی» به قلم «مصطفی روزبهانی» در دوم آبان ۱۳۹۵ مینویسد: «یک نشریه معلومالحال چگونه به بهانه «شخصیتهای فراموش نشدنی تاریخ سینما و تلویزیون ایران» از یک عنصر مطرود و فراری دوران طاغوت تلاش میکند اسطورهای افسانهای ساخته و در رسایش قلمفرسایی کرده، دیدم آنچه شما به عنوان پاسخ آن نشریه درج کردهاید، ذرهای از انبوه خیانت و وطنفروشی آن به اصطلاح بازیگر نمیشود. از آنجا که امروز غوغای رسانهها و سانسور سرسامآور نشریاتی از این قبیل، واقعیات و حقایق تاریخی را زیر خروارها دروغ و فریب و قیل و قال پنهان کرده و به نسل جوان اجازه دریافت حقایق را نمیدهد (تا جایی که حتی برخی دوستان ناآگاه و بیبصیرت را نیز وادار به دلسوزی و حمایت از چنین مفسدهگری نموده است)، سعی میکنم در این مختصر، گوشهای ناچیز از فساد و تباهی عناصری چون «بهروز وثوقی» را براساس نوشتهها و مکتوبات و مصاحبههای خودش بیاورم تا شاید بخشی از سانسور نشریات و رسانههای مدعی روشنفکری و آزادیخواهی بر نسل امروز معلوم گردد که چرا چنین فردی را ملیجک حرمسرای اشرف پهلوی لقب دادهایم...» در ادامه نویسنده فیلمها و ارتباطات این بازیگر با خواهر محمدرضا شاه را تعریف میکند. اتفاقاتی که تا سال ۹۵ حداقل ۳۷ سال از وقوع آنها گذشته است؛ اما کیهان بدون هیچ اغماضی و گذشتی به او میتازد و اتهاماتی را وارد میکند که در هیچ دادگاهی اثبات نشده است و فقط در لابهلای کتابها و یادداشتها آمده است.
اگرچه واقعاً به دنبال تطهیر فیلمفارسی نیستیم و آن سینما نمونهای از سینمای سطحی و بدون پشتوانه فکری ایران است، اما با توجه به فروش فیلمها و محبوبیت چهرههای آن سینما، مشخص میشود که مورد اقبال و استقبال مردم بوده است. سینما بدنه ایران با کمی اغراق و کمی افراط همچون سینما بدنه هند و ترکیه، مصر و ایتالیا و... به دنبال مخاطب و طبقه متوسط بود. فیلمهای آن زمان پر از شعر و رقص با مدل قهرمانان خود است. از جمله آن قهرمانان یکی محمدعلی فردین کشتیگیر است و دیگری ناصر ملکمطیعی معلم، این دو در بالاترین سطح بیشترین سهم را از سینمای بدنه ایران داشتند و هنوز کماکان نامشان زنده است و هواداران خود را دارند.
درباره خانهنشینی این دو روایت بسیار است، قطعاً در دورانی که مخاطبان سینما بهیکباره حال و احوالشان عوض شده و به خیابانها ریختهاند و سردر سینماها را آتش میزنند و فضا آکنده و مالامال از تنش و افراط است، کابارهها و سالنهای تئاتر و رقص و... در آتش خشم طبقاتی و گاه دینی میسوزد، احتمال حذف کلی سینما وجود داشت. (حتی تا امروز واژه رقص که یک واژه تاریخی است در ادبیات رسمی به عنوان حرکات موزون شناخته میشود.) هدف قرار دادن این نمادها و یا خانهنشینی آنها فقط یک عامل ندارد و فقط یک یا دو نفر نمیتوانند آنان را حذف کنند؛ اما سالها بعد در آن سالها که قدرت در دست دوستان آقای شریعتمداری بود هم تلاشی برای بازگشت بدون حاشیه و یا حمایت حداقلی در خور این نمادها نشد. روزنامه کیهان حتی تا همین امسال هرگاه به فیلمفارسی بازمیگردد پر از انتقاد و حمله پر غیظ است که انگار نویسندگان این روزنامه در اولین روزهای سال ۱۳۵۸ ماندهاند و همچنان در آن دوره زندگی میکنند و قلم میزنند. «واکاوی سینمای عصر طاغوت چــرا فیلمفارسی؟» نوشته «آرش فهیم» از جمله آن یادداشتهاست که بهمن ۱۴۰۰ نوشته شده است و تمام آن سینما را نه فقط سطحی که وابسته به سرویسهای خارجی دانسته و حتی نقشهای محمدعلی فردین را در نقشهای از تهاجم فرهنگی فراماسونها میداند که به دنبال حذف تاریخ و فرهنگ و مذهب این سرزمین است. تا این پایه و سطح که آن لاتهای جوانمرد که ذیل آیین فتوت و ... تعریف میشوند را ضد فرهنگ میداند و مینویسد: «جواب این سؤال که چرا رژیم پهلوی فیلمفارسی را بهوجود آورد این است که اکثر مسئولان آن دوره کشور عناصری فراماسون و وابسته به رژیم صهیونیستی بودند. آنها برای زمینه سازی برنامهها و سیاستهای استعماری خود چارهای جز این نداشتند که ساختار سنتی و مذهبی حاکم بر خانوادههای ایرانی را در هم شکنند و برای این کار کدام وسیله بهتر از سینما؟»
از این دست نوشته ها در کیهان بسیار است و تمام کسانی که از سینما و هنر ایران طرد شدهاند، کسانی هستند که کیهان در روزهایی که انتخاباتی در پیش نیست و یا دولت مستقر هم همسو با آنان نیست، آنان را عامل بیگانه، ضد فرهنگ و... میشمارد و در روزهایی اینچنین بازیگران بیضرر میخواند.
حالا اگر از این هنرمندان که از روزهای اول انقلاب ایران را ترک کردهاند بگذریم، بسیاری از هنرمندان در ایران بودند که کیهان اصرار به خانهنشینی آنان داشت. هنرمندانی همچون زندهیاد محمدرضا شجریان، شجریان که بعد از انقلاب در ایران ماند و بهترینهای آواز ایرانی را ساخت، فقط به این جرم که همسو با کیهان نبود آنچنان نواخت که حتی در روز درگذشت این هنرمند تیتری را به او اختصاص نداد. اینکه استاد محمدرضا شجریان همسو با نظرات کیهان فکر نمیکرد، دلیلی بر آن همه برخورد که کیهان به آن یگانه آواز کرد، نبود. این روزنامه حتی در مطلبی با این تیتر: «نمره مردودی فرهنگ در کارنامه مدیریت شهری» به مدیریت شهری تاخت که چرا طرحی را تصویب کرده که در آن نام خیابانی به نام محمدرضا شجریان است.
بسیاری از بازیگران و هنرمندان تا وقتی پوستشان به دباغخانه کیهان نمیافتد که کاری به نظرات کیهان نداشته باشند، اما اگر نکاتی معارض با عقاید کیهان داشته باشند فارغ از اینکه در چه جایگاهی از هنر ایستادهاند، حتماً نواخته خواهند شد. از منظر کیهان هنر فقط وسیلهای برای حمایت از یک فکر است، تراز از منظر آنان هنر نیست و این تمام حرف است. بازیگران بیضرر خانهنشین معلوم نیست چه کسانی هستند اما حتماً آنان اگر هنوز زنده باشند، مهم است که هنوز حرفی مخالف حرف کیهان نزده باشند وگرنه از چشم این روزنامه خواهند افتاد.