; ?>; ?>
علاوه بر این، موضع حامی اسرائیل در واشنگتن، مشروعیت دلایل گسترده غرب برای حمایت از اوکراین را از نظر بسیاری در حوزه جنوب جهانی تضعیف می کند. استدلال اخلاقی علیه تهاجم روسیه به اوکراین، به ویژه در کشورهای خاورمیانه اکنون مانند کلمات پوچ به نظر می رسد. ایالات متحده زمانی که روسیه غیرنظامیان بی گناه را در اوکراین کشت، از روسیه انتقاد می کرد و اکنون وقتی متحد خود اسرائیل همین کار را در غزه انجام می دهد سکوت می کند.
البته تشدید تنش در غزه بدون خطر برای روسیه نیست و اگر نیروهای طرفدار ایران به دام درگیری با اسرائیل بیفتند، روابط مسکو با ایران به این معنا نیست که آماده حمایت از ایران در جنگ با اسرائیل است. چنین تحولی روسیه را ملزم به انتخاب طرف نبرد خواهد کرد و پیامدهایی برای مداخله روسیه در سوریه خواهد داشت. با این حال، در حال حاضر، یک نبرد نظامی گسترده تر در خاورمیانه بعید به نظر می رسد. ایران و گروههای نیابتی آن تاکنون از درگیری غزه دوری کردهاند، و این بدان معناست که احتمال کمتری برای مداخله در این زمینه وجود دارد.
جنگ اسرائیل و حماس نیز معضلات داخلی را برای کرملین ایجاد می کند. با قضاوت بر اساس اظهارات مقامات، رفتار «یهودی ستیزانه» اکتبر در داغستان موجی از شوک به رهبری روسیه وارد کرد. ناسیونالیسم و قومیت موضوعاتی هستند که قبلا کرملین را نگران کرده بودند. در عین حال، به حداقل رساندن این خطرات باید ساده باشد. کافی است لحن لفاظی ضد اسرائیلی را کاهش دهد و در عین حال برخی انتقادات معتدل از اقدامات داغستان را حفظ کند.
در نهایت، رویدادهای خاورمیانه به کرملین کمک کرد تا متقاعد شود که سیاست خارجی روسیه در سالهای اخیر سیاست درستی بوده است. یک رهبر کاریزماتیک باید بتواند اطرافیان خود را به این باور برساند که خوش شانس است و موفقیت به طور طبیعی به دست می آید. هر موفقیتی، بهویژه اگر به نظر میرسد از جایی به دست نمیآید، هم سرنوشتگرایی پوتین و هم اعتقاد به خطاناپذیری پوتین را تقویت میکند. همه چیز در دستان خداست و خدا البته در کنار روسیه است.
استدلال های عقلانی تری نیز وجود دارد. به نظر میرسد که شرط مسکو بر فروپاشی نظم بینالمللی غربگرا در حال نتیجه است. امروز اسرائیل و فلسطین هستند. فردا ممکن است تایوان و چین باشند. به این ترتیب، درگیری خاورمیانه این فرضیه را تأیید می کند که روسیه منزوی نیست. جنوب جهانی دیگر به غرب اعتماد ندارد و این به معنای فرصت های جدید برای مسکو است.
در مجموع، همه اینها به این معنی است که روسیه یک بازیگر منفعل در جنگ اسرائیل و حماس باقی خواهد ماند. مسکو هیچ نقشی در آغاز بحران نداشت و حتی اگر بخواهد نمی تواند آن را حل کند. روسیه حتی نمی تواند نقش یک واسطه را بازی کند، زیرا اسرائیل از نزدیکی مسکو به تهران عصبی است. تنها گزینه باقی مانده تماشای رویدادها از راه دور و تکرار اهمیت راه حل دو کشوری است. در این میان، منافعی که کرملین از رویدادهای خاورمیانه به دست میآورد، تنها برای متقاعد کردن نخبگان روسیه به این امر است که آنها راه درست را انتخاب کردهاند.