; ?>; ?>
جنگ غزه موجب شد که یکی از تناقضات اساسی نزد جریان غالب در قدرت برجسته شود و آن، اصیل نبودن مواضع خارجی آنان است. در واقع، مواضع تند و رادیکال خارجی آنان معطوف به تحقق آن مواضع غیرقابلتحقق نیست، بلکه بهانهای است برای حذف مخالفان داخلی خود.
جریانی که شعار جنگ با اسرائیل آنها، گوش فلک را کر کرده بود، اکنون به نمایش ثبتنام اینترنتی و آمادگی اینترنتی برای آزادی قدس و... تقلیل یافته است و دچار یک وضعیت متناقض شدهاند، زیرا این حد از رفتار با آن شعارها هیچ تناسبی ندارد.
یک وجه دیگر این تناقض، مخالفت شدیدتر جریان غالب با کسانی است که در سطح جهانی و بینالمللی مخالف جدی اسرائیل هستند و در ادامه همین سیاست نیز در داخل کشور از آزادی و برابری و عدالت و رفع تبعیض دفاع میکنند.
هر کسی که صادقانه علیه اسرائیل موضع بگیرد، منطقاً نمیتواند در داخل کشور ارزشهایی مغایر با ظلمستیزی و نفی نابرابری و رفع تبعیض اتخاذ کند. همچنین، کسانی که علیه اسرائیل باشند، طبعاً از تمام مواضع ضداسرائیلی نیروهای داخلی نیز حمایت میکنند. ولی شاهد آن هستیم که درهای سیاستهای این گروه در داخل کشور، همچنان بر همان پاشنههای سابق میگردد و مواضع ضداسرائیلی عدهای از شخصیتها و گروههای منتقد حکومت، از طریق رسانههای رسمی بازتاب پیدا نمیکند؛ بلکه با توجیهات و بهانههای محیرالعقول، تخطئه هم میشود.
دلیل واکنش سرد جریان حاکم در قبال مواضع ملی و انساندوستانه منتقدان در مسئله فلسطین هم، دلیلی کاملاً سیاسی و تنگنظرانه دارد. آنها از مواضع ضداسرائیلی منتقدان استقبال نمیکنند و یا سعی در سانسور و کمرنگسازی آن دارند؛ چون چنین مواضعی را به سود رویکرد تقابلی داخل خود نمیدانند و از این نگران هستند که در مسائل داخلی، چطور میتوانند منتقدان و مخالفان خود را به همسویی یا وابستگی یا مرعوب بودن در برابر آمریکا و اسرائیل متهم کنند.دقیقاً مثل طرفداران اسرائیل و مخالفان مردم فلسطین که هر چیز را در چارچوب سیاست داخلی تحلیل میکنند و چون با حکومت مخالفند، دقیقاً مواضع مغایر با حکومت را ترویج میکنند و استقلالی برای موضوعات قائل نیستند.
در نقطه مقابل نیز طرفداران وضع موجود، هر چیزی را در یک بسته سیاسی داخلی تحلیل میکنند و حتی کاری به ادبیات سیاسی خارجی خود ندارند که آیا این ادبیات برای مردم جهان و دیگر دولتها، قابلفهم هست یا خیر؟ آنان ادبیات خود را متناسب با مخاطبان محدود در داخل کشور تنظیم میکنند، زیرا مسئله آنان نه فلسطین است و نه اسرائیل. مسئله آنان بسط قدرت داخلی و حذف دیگران با هر انگ و برخوردی است.
نمونه آن برخورد با مواضع آقایان خاتمی، ظریف، روحانی و سیدحسن خمینی درباره جنگ غزه است. مواضعی که بهطور معمول با ادبیاتی معقول و قابل دفاع و تحلیلی بیان میشود؛ ولی جناح تندروی کشور آن را نمیپذیرد. درحالیکه دوستان آنان در دولت متوجه زیانبار بودن ادبیات ویرانگر این جناح شده است.
سخنان اخیر وزیر امورخارجه در نشست اضطراری سازمان ملل نشانهای از این برداشت است که از این ادبیات حقوقی و مستدل و قابلفهم در مناسبات بینالملل باید استقبال کرد؛ هرچند تا رسیدن به ادبیاتی دیپلماتیکتر و واجد اطلاعات و دادههای غیرقابلانکار راه درازی در پیش دارد. این درحالی است که جناح تندروتر جریان حاکم، همچنان سیاست خارجی را در گروی امیال داخلی خود تصور میکند. به همین علت نیز ادبیات و حتی رفتار آنان، حتی با سیاستهای رسمی از جمله مواضع رهبری و وزارتخارجه تناسب چندانی ندارد. این رفتار به زیان منافع ملی ایران است و برای مردم هزینه درست میکند. هرچند بعید است که این جناح کوچکترین دغدغهای برای منافع ملی داشته باشد.