به گزارش مردم سالاری آنلاین، احمد حکیمیپور دبیرکل حزب اراده ملت در گفتوگو با ایلنا، با اشاره به سالگرد انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ و در پاسخ به این سوال که از نظر شما چه دلایل و عواملی باعث شد تا آقای خاتمی پیروز انتخابات شود، گفت: آن زمان انتخابات رقابتی بود و فضا به شکلی بود که مردم احساس کردند که ممکن است فرد دیگری انتخاب شود و به همین دلیل رأیهای خاموش و بیتفاوت فعال شدند و به صحنه آمدند. از طرفی کمپین انتخاباتی آقای خاتمی حرفهای جدیدی میزد که برای مردم و به ویژه قشر جوان، تحصیلکرده و دانشگاهی جذاب بود و همه این موارد رأیهای آقای خاتمی را بسیج کرد و در روزهای آخر باعث شد میزان مشارکت بالا رفته و در همان مرحله اول آقای خاتمی با اختلاف فاحشی پیروز شود. ضمن اینکه همه نیروهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تمام نیروهای فعال در عرصههای مختلف جامعه در عرصه انتخابات شرکت کردند.
وی افزود: به نوعی میشود گفت بعد از مدتها اتفاق جدیدی در عرصه انتخابات اتفاق میافتاد و همه لایههای اجتماعی نسبت به انتخابات حساس شده بودند. فعالان اقتصادی، دانشگاهیان، هنرمندان، اصناف، کلا اقشار و اقوام مختلف همه به شکلی احساس کرده بودند که باید در این رقابت حضور داشته باشند و میتوانند مطالباتشان را در این انتخابات به دست بیاورند. این موارد کمک کرد تا انتخابات پرشور شود و ما شاهد انتخاباتی با مشارکت بالا بودیم که به نوعی به یک حماسه تبدیل شد.
حکیمیپور در پاسخ به این سوال که آیا امکان تکرار انتخابات دوم خرداد در انتخابات پیش رو وجود دارد؟ چه عواملی سبب میشود تا شاهد انتخابات پرشور مانند انتخابات دوم خرداد ۷۶ باشیم، گفت: انتخابات دوم خرداد منحصر به فرد بود و دیگر تکرار نمیشود. انتظار انتخابات پرشور و با مشارکت بالا در ایران، با توجه به اتفاقاتی که در سالهای اخیر افتاد، سخت است. چون متاسفانه آن انگیزهها، شور و شوق در اثر بدعملیهایی که توسط نهاد انتخابات صورت گرفت که همه مشارکتگریز بود، کاهش پیدا کرد و مردم تا حدی امیدشان را به صندوق رأی از دست دادند. باید دید متولیان امر چطور میتوانند این اعتماد را برگردانند تا مردم احساس کنند کماکان میتوانند مطالباتشان را از طریق انتخابات و صندوق رأی دنبال کنند.
وی افزود: این موضوع بستگی به مسئولان و نهادهایی دارد که مدیریت انتخابات در دست آنها است و آنان انتخابات را برگزار کرده و روی آن نظارت میکنند و طبق وظایف قانونیشان باید این اعتماد را به مردم برگردانند. شورای نگهبان با اعمال ردصلاحیتها، هیچوقت توضیح نداد که افراد رد صلاحیت شده به چه دلایلی رد شدند. وقتی بگوییم سرد شدن تنور انتخابات و دلسرد شدن مردم در انتخابات نتیجه عملکرد مسئولان کشور در نهادهای انتخاباتی است، بلافاصله به آقایان برمیخورد. به طور مثال مسئول سابق شورای نگهبان میگوید شورای نگهبان مسئول گرم کردن انتخابات نیست. باید از ایشان سوال کرد اگر مسئول گرم کردن انتخابات نیست، پس مسئول سرد کردن انتخابات هم نباید باشد.
وی تصریح کرد: یکی از دلایل این است که رسیدگی به صلاحیتها موضوع عجیب و غریبی شده و باعث شده احزاب، تشکلها و کنشگران سیاسی مجالی پیدا نکنند تا به عرصه انتخابات وارد شوند، دستگاهها باید این مسئله را بررسی کنند و ببینند مشکل چیست. ما گفتیم در اکثر کشورهای دنیا که انتخابات در آنجا تعیینکننده است، گردش امور، مناسبات و قدرت از طریق انتخابات صورت میگیرد، انتخابات بر دوش احزاب میچرخد و احزاب هستند که انتخابات را رقابتی میکنند. شما نگاه کنید به طور مثال شما میخواهید مسابقه فوتبال برگزار میکنید اما تیمی نیست، منظور من از تیم احزاب است یا میخواهید جشنواره فیلم برگزار کنید فیلمی نیست. بنابراین انتخابات هم بدون حضور احزاب اصلا انتخابات نیست. حالا آقایان میگویند ما احزاب داریم اما خودشان فعال نیستند؛ شما مگر میگذارید احزاب فعالیت کرده و در صحنه وارد شوند؟ شما اصلا تأیید میکنید؟ چون خود حزب بیش از همه نگران سرنوشت و آینده خود است تا در برابر مردم سرافکنده نشود و هرکسی را کاندیدا نمیکند. کسانی را به صحنه انتخابات میفرستند که مردم به او رای دهند و حزب هم به آن فرد افتخار کرده و فردا بتواند پاسخگو باشند.
حکیمیپور تصریح کرد: بنابراین باید اجازه بدهند احزاب فعال شوند و کاندیداها از مجاری احزاب جلو آمده و خود احزاب در درون خود افرادشان را الک کنند و کسانی که قابلیت و صلاحیت لازم را ندارند اصلا معرفی نکنند. به هر صورت این موارد مشکلات ما بوده و در این مورد آنقدر صحبت کردیم که خودمان هم خسته شدیم و برایمان تکراری شده است.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در پاسخ به این سوال که صرف نظر از شرایط بیرونی، در داخل جریان اصلاحات اگر بخواهیم آسیب شناسی از درون جریان اصلاحات انجام دهیم، چه عواملی در زمینه عدم پرشور بودن فعالیت سیاسی دخیل بوده تا اصلاح طلبان نتوانند به آن شکل در صحنه حضور داشته باشند، گفت: در مورد جریان اصلاحات بحث وسیعی وجود دارد. اصلاحطلبان را در حد چند گروه که اسم اصلاحطلبی دارند نبینید. جریان اصلاحات ریشه تاریخی دارد و این جریان خشکیده نیست و یک مشی است. برای بهبود شرایط جامعه یک خط مشی هم اصلاحطلبی است که در جامعه ایران نه از بین رفته و نه خواهد رفت.
وی افزود: معتقدم گروهها و احزاب اصلاحطلب باید به طور جدی خودشان را آسیبشناسی کنند. درباره گفتمان، ساختار و عملکردشان با خود و مردم صادق و شفاف باشند. اما این موضوع خیلی عقب افتاده است. موضوعی که حزب ما درگیر آن نیز بود و حداقل تاخیر ۲۰ ساله دارد. در انتخابات ۸۴، به عملکرد اصلاحطلبان خیلی نقد داشتند اما هیچوقت ننشستند داخل خودشان این مشکلات را نقد کنند و دنبال راهحلی باشند. اصلاحطلبان سر بزنگاهها از نقدها فرار کردند و بهانهشان هم این بود که رقیب سوءاستفاده میکند و الان وقت مناسبی نیست و بماند برای زمان بعد. این ضعفها انتخابات به انتخابات بر روی هم تلمبار شده و این جریان با انبوهی از سوالهای داخلی و بیرونی مواجه است و باید با پاسخهای درست و قانعکننده به روز شود. این موضوع هم داستان خاص خود را دارد و ما هم به سهم خود خیلی تلاش کردیم تا این اتفاق بیفتد. نامه نوشتیم، مکاتبه کردیم، دلایل خود را مطرح کردیم، اما صدا و پاسخی نشنیدیم.
حکیمیپور در پاسخ به این سوال که کدام جریان اصلاحطلب باعث شده تا این اتفاقات در جریان اصلاحات رخ دهد، گفت: در جریان اصلاحات مثل هر جریانی، مانند جریان اصولگرا افراد فرصتطلب و منفعتطلب هستند که تلاش میکنند منویات خود را در قالب آن جریان پیش ببرند. اصلاحات هم دچار این آسیب شد. دچار محفلگرایی، تصمیمات پشتپرده، شخصگرایی به جای حزبگرایی و نهادگرایی شد و در هر صورت اگرچه قرار بود بنشینیم و صحبت کنیم اما ما ندیدیم جایی این بحثها باز شود. وقتی هم صحبت میشود افرادی وجود دارند که به جای نقد شروع به نقد جریان اصلاحات میکنند. عدهای فکر میکنند متولی جریان اصلاحات هستند و آنها باید بگویند چه وقتی باید نقد کرد، چطور باید نقد کرد، اصلا نقد چیست، چه کسی باید نقد کند؟ چه کسی باید نقد را جمعبندی کند؟ بنابراین یکسری خود را در قالب متولی و کلیددار جریان اصلاحات میبینند و تا وقتی این نگاه وجود دارد، معلوم است داستان خودی و غیرخودی میشود که به اصلاحطلبان ضربه زد.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در پاسخ به این سوال برای افزایش شور انتخابات چه راهکارهایی وجود دارد تا این شور در مردم ایجاد شود و به صحنه انتخابات بیایند، گفت: دوم خرداد را مردم به وجود آوردند. با اینکه چند حزب و گروه بودند اما مردم خیلی جلوتر از احزاب و تشکلها قرار داشتند. احزاب میدویدند که به مردم برسند. اشکال از اینجا بود که عدهای فکر کردند دوم خرداد را آنها درست کردند و برخی احزاب شروع کردند به ایجاد ممیزی و فیلتر گذاشتن، اصلاحطلب اصلی و بدلی درست کردند که این موارد کلا ضدمشی اصلاحطلبی است و به نوعی مصادره به مطلوب کردن انرژی و توانی است که توسط مردم آزاد شده و رفتار فرصتطلبانه است.
وی افزود: به هر شکل، اگر یک مقدار موجسواران فرصتطلب اجازه دهند، مردم ایران در طول ۱۵۰ سال گذشته در هر نقطه عطفی چه در مشروطیت، چه بعد از شهریور ۲۰ و نهضت ملی، حتی سال ۵۷ و بعد از آن در دوم خرداد سال ۷۶ خوب توانستند مسائل را جمع و جور کنند. وقتی مردم تحولی را رقم میزنند و انرژی جامعه آزاد میشود، یکسری موجسواران حرفهای میآیند و روی مشکلات واقعی مردم راهحلهای کاذب ارائه میدهند و یک دوره سرخوردگی و یأس به مردم تحمیل میکنند. این موضوع جدیدی نیست و ما بعد از دوم خرداد دچار این مشکل و آفت شدیم. به هر صورت کسانی که فکر نمیکردند در دوم خرداد رأی بیاوریم و صددرصد اطمینان داشتند یک میلیون بیشتر رأی نداریم، وقتی آن حماسه اتفاق افتاد فکر کردند این کار خودشان است و غرور کاذبی برایشان ایجاد شد و دستاورد مردم را مصادره کردند و اتفاقاتی افتاد که بعدا دیدیم.
حکیمیپور تصریح کرد: بنده از اول این موضوع را نقد کردم و در هر مقطعی حرفهایم را زدم و در حال حاضر سر من بالاست. اما ما هیچوقت دوستان را نه در درون جریان و نه در ملاءعام پیدا نکردیم تا حرفهایمان را با هم بزنیم و ببینیم مشکل کجاست. در اینجا غرض مچگیری نیست، میخواهیم فرآیندها را اصلاح کنیم. بالاخره نقد فرآیندی است، نه اینکه بخواهیم فردی را محکوم کنیم. من معتقدم در حوزه گفتمانی، ساختار و عملکرد ،جریان اصلاحات خیلی فرصتها را از دست میدهد. حداقل از ۱۰ سال پیش باید خود را نقد میکرد. به هرحال الان هم فرصت داریم تا زمانی که انتخابات شکل بگیرد اول باید ببینیم خودمان کجا ایستادیم، چه میگوییم و چه پیوندی با جامعه داریم و بعد حرفهای خود را یکی کنیم و برای انتخابات استراتژی تعریف کنیم، هر استراتژی باشد. من نمیتوانم از الان قضاوت کنم که شرکت میکنند یا نمیکنند. کل جریان اصلاحات اول باید تکلیف خود را با خودش معلوم کرده و بعد تکلیف خود را با هوادارانش معلوم کند.
وی در پاسخ به این سوال که در سالهای گذشته گروهها، جبههها و تشکلهای زیادی متکثر از جریان اصلاحات با عناوین گوناگون مانند شورای عالی سیاستگذاری تشکیل شد که حالا امروز به نام جبهه اصلاحات در حال فعالیت است. آیا تشکیل این جبههها توانسته احزاب و تشکلهای سیاسی اصلاح طلب را با هم متحد کند، گفت: ما نزدیک ۲۰ سال روی این تشکلها وقت گذاشتیم. جزئی از احزاب پای کار بودیم که در همه جلسات، مجامع و برنامهها حضور فعال داشتیم. اگر کار طبق ساختاری که تعریف شده بود و تشکلمحور جلو میرفت به نتیجه میرسید. مشکل اینجاست که سربزنگاهها گرفتار محفلگرایی و یکسری محاسبات پشتپرده میشویم و میآیند برای جریان تصمیم میگیرند و آن تصمیمات را جلو میبرند و این باعث میشود که احزاب ضعیف شده و عملا چرخ پنجم این فرآیندها شوند. در نتیجه جریان اصلاحطلبی که نهادمحور و تشکلمحور است، از مسیر اصلیاش دور شده است.
دبیرکل حزب اراده ملت ایران گفت: به همین علت ما سه سال قبل از شورای هماهنگی بیرون آمدیم و گفتیم کار خودمان را انجام دهیم. چون در آنجا کار حزبی تضعیف میشود. اما اگر میخواهند تصمیم جدیدی بگیرند و اتفاق جدیدی بیفتد ما هم خواهیم بود که متاسفانه کار را خراب کردند. قرار بود مجمع اصلاحطلبان یا پارلمان اصلاحات تشکیل شود و حتی با رای سه چهارم اعضا نیز تصویب شده بود اما به یکباره تصمیم عوض شد. در نتیجه حزب اراده ملت معتقد است که ائتلاف باید مقطعی و روی موضوعات خاص باشد. اینطور تشکلهای دائمی که فقط اسمی باشد و هر از چندی بیانیه بدهند، فایده ندارد و نهادهای سیاسی و احزاب را ضعیف میکند. احزاب همسو باید بنشینند و سر هر موضوعی مانند انتخابات یا هر کار خاص دیگری که فکر میکنند، با هم عمل کنند، تصمیم بگیرند و در آن مقطع ائتلاف کرده و کار را تمام کنند. بنابراین ما ائتلاف دائمی را به نفع احزاب نمیدانیم.