به گزارش
مردم سالاری آنلاین، براساس نظرسنجی آنلاین موسسه «پیو» (۱) از ۱۴ آوریل تا ۴ مه سال ۲۰۲۲ از میان نوجوانان ۱۳ تا ۱۷ ساله امریکایی انجام شد، اکثر نوجوانان رسانههای اجتماعی را به دلیل تقویت روابط دوستانه و جنبههای احساسی آن برمیگزینند.
براساس نتایج این نظرسنجی، برخلاف نگرانی [خانوادهها و دولتها]نسبت به شبکه بههم پیوسته فضای آنلاین، نوجوانان تصویر ظریفتری از زندگیشان را در رسانههای اجتماعی ترسیم میکنند. هشت نفر از هر ده نوجوان میگوید آنچه در رسانههای اجتماعی میبینند، بیشتر به ارتباط با زندگی دوستانشان منجر میشود. ۷۱درصدشان فضای آنلاین را جایی برای ابراز خلاقیت و ۶۷ درصدشان این پلتفرمها را راهی برای دریافت حمایت در شرایط سخت میدانند.
طبق نتایج این نظرسنجی، نوجوانان نگرانیها و ارزیابیهای والدین از زندگیشان را در رسانههای اجتماعی منعکس میکنند و بیش از نیمی (۵۴ درصد) از نوجوانانی که رسانههای اجتماعی را مثبت ارزیابی میکنند، احساس ارتباطگیری بیشتر با دوستان و تقریبا چهار نفر از هر ده نفر میگویند که در فضای آنلاین، جایی است که میتواند خلاقیتش را نشان دهد. حدود ۳۵ درصد از نوجوانانی که این تاثیر را عمدتا مثبت میبینند، باور دارند که رسانههای اجتماعی احساس حمایت بیشتر به آنها میدهد و ۲۸ درصد میگویند که این باعث میشود آنها احساس پذیرش بیشتری داشته باشند.
اما وضعیت در ایران چگونه است؟
تاکنون نظرسنجی گستردهای درباره نظر نوجوانان ایرانی نسبت به فضای آنلاین صورت نگرفته است، اما در مصاحبههای فردبهفردی که برخی خبرگزاریها داشتهاند، مشخص شده است که نوجوانان ایرانی هم فضای دیجیتال را گستردهتر از فضای زندگی آفلاین میدانند و برای ابراز هویت، یادگیری و دوستیابی از آن استفاده میکنند. با این تفاسیر تاثیر فیلترینگ بر زیست دیجیتال این افراد بهمراتب آسیبی متفاوتتر خواهد بود. در ادامه مصاحبه مرضیه ادهم، دکترای ارتباطات و پژوهشگر شبکههای اجتماعی را با «اعتماد» میخوانید.
شاید آنچه درباره فیلترینگ به آن کمتر توجه میشود، تاثیر آن بر روحیات نوجوانان یا به طورکلی نسل «Z» است. اساسا تفاوت این نسل از نظر مصرفکننده اینترنت با نسلهای دیگر در چیست؟ آیا میتوان با فیلترینگ بستر امنی برای این نسل ایجاد کرد؟
مساله اصلی مرتبط با تجربهزیسته نسل موسوم به Z یا نسل اینترنت (iGeneration) است؛ تجربهای که بهواسطه زیست متفاوتشان در شبکههای اجتماعی و نوع خاصی از اینترنت، نسبت به نسل قبلترشان تفاوتهای زیادی دارد. آنها تجربه بازیهای کامپیوتری، کسب سرمایههای نمادین و اجتماعی از فضای مجازی، حتی بخشی از کارآفرینی، مسیر شغلی یا روابط دوستیابیشان از فضای اینترنت دارند. طبیعی است که اگر دسترسی به اینترنت به شکل دیگری یا محدودیتهایی گسترده همراه باشد مسلما آسیبهای زیادی به این نسل خواهد زد و اصلا مورد پذیرش قرار نمیگیرد. ما نمیتوانیم درباره فیلترینگ، رفتاری شبیه کشوری مانند چین را شبیهسازی کنیم، چین بهواسطه جمعیت قابلتوجه و زیرساختهای پیشرفته توسعهایاش توانست اینترنت ملی را محقق کند، ما نهایتا میتوانیم مانند کرهشمالی میشویم. دو نسل از کشور چین، فضای اینترنت بینالمللی را تجربه نکرد؛ یعنی دستکم میتوان به طور مطمئن گفت که آنها ۱۰ سال تجربهای از فضای بینالمللی اینترنت جهانی و دسترسی آزاد نداشتند. اعمال محدودیت و زیست با فیلتر در فضای دیجیتال برای چنین جامعهای، شاید مورد پذیرش باشد ولی درباره ما چنین چیزی پذیرفته نمیشود و آسیبهای بسیاری به بار خواهد آورد، چراکه بخش قابلتوجهی از هویتیابی نسل زد و مسائل زیستیاش مرتبط با فضای آنلاین است و نمیتوان به همین راحتی آن را نادیده گرفت یا محدود کرد.
ارزیابیتان درباره نقش فضای اینترنت به عنوان بستری برای برونریزی روانی و اجتماعی نوجوانان چگونه است؟
تحقیقات زیادی وجود دارد که هویت جنسی، دوستیابی یا شغلی افراد از طریق فضای آنلاین به دست میآید. کودک و نوجوان ما با فیلترینگ نهتنها تجربه رشد نخواهد داشت، بلکه هرگز درباره نحوه برخورد با تکنولوژی جدید را نمیآموزد و محرومیت بزرگی را تجربه خواهد کرد؛ «محرومیت بزرگ» به این علت است که او با سلب ورود به فضای آنلاین، یک ابزار سرگرمی یا چیزی مانند تلویزیون را از دست نمیدهد، فضای آنلاین یک فضای زیست بزرگ است که همه مسائل هویتی و اجتماعی افراد به آن پیوند خورده و نسل «زد» بیشتر به آن وابسته است و بهراحتی نمیتوان آن را قطع کرد.
نوع دیگری از محدودیت که مرتبط با ردهسنی کودکان و نوجوانان است را چگونه تعریف میکنید؟ چطور میتوان هم به این نسل آزادی عمل داد و هم آموزشهای مناسب را در او نهادینه کرد؟
در رابطه با اعمال محدودیت دو مساله وجود دارد: محدودیتهایی که به ردهبندی سنی کودکان مربوط است. یعنی باتوجه به ردهبندی سنی کودک، آموزشهای خودکنترلی از سمت خانواده و مراجع آموزشی از سویی دیگر به او میآموزند که بعد از وروود به فضای اینترنت باید چه نکاتی را بداند و با خودکنترلی و آموزش صحیح اساسا فرد اشتیاقی برای محتوای نامناسب پیدا نمیکند یا به خوبی میتواند موقعیتهایی را تشخیص دهد که احتمال تعرض به حریم خصوصیاش وجود دارد. اما اگر با نگاهی آسیبزا، محدودیتی سراسری اعمال شود و حضور افراد در فضای آنلاین را به طور کلی تهدید ببینیم، تاثیر و آسیب عمیقی بر توسعه زیست دیجیتال افراد خواهد داشت.
اگر افراد در نوجوانی فیلترینگ را تجربه کنند، از نظر رشد تکنولوژی چه آسیبهایی در آینده شغلی، مهارتی یا روانیشان خواهد داشت؟
سرعت توسعه دیجیتال بسیار بالاست. برخلاف دیگر تکنولوژیها و عناصری که در توسعه ملی (مثل آموزش، سلامت و محیطزیست و...) وجود دارد، تفاوت نسلی در توسعه دیجیتال ۵ سال است؛ یعنی شما اگر فقط ۵ سال از یک محیط تکنولوژیک دور باشید، ادبیات و فهم آن فضا را از دست میدهید. تصور کنید محدودیتِ فیلترینگ که نوجوانها را از تکنولوژی روز محروم میکند، یک شکاف آگاهی نسلی ایجاد میکند. فرد در چنین وضعیتی، مهارت، دانش و تفکر لازم برای حضور در آن فضا را ندارد و نمیداند برای توسعه فردی خود در آن بستر چه کند. به این شکل، به شکلی دومینووار اتفاقهای نامطلوبی برای زیست اقتصادی، سلامتی و... او رخ میدهد. مشکل بعدی، درباره فیلترینگ از دست رفتن مرجعیتِ مراجع آموزشی است. والدین نمیتوانند فرزندشان را درباره استفاده از فیلترشکن محدود کنند و کودک و نوجوان اتفاقا به علت دسترسی نداشتن مجبور به استفاده از فیلترشکن و دسترسی آزاد میشود! او در چنین وضعیتی برای انجام تکالیف مدرسهاش هم نیاز به استفاده از فیلترشکن دارد. با فیلترینگ زیست زیرزمینی کودک یا نوجوان را توسعه میدهیم و نمیتوان هیچ نظارت یا مراقبتی از او داشت، چراکه با دکمه فیلترشکن هیچ محدودیت مرتبط با ردهبندی سنی وجود ندارد. علاوه بر اینها او با دسترسی به محتوای نامناسب نسبت به ردهبندی سنیاش، احساس مبارزه اجتماعی و سیاسی و قهرمانپنداری نسبت به خودش خواهد داشت. در چنین وضعیتی ممکن است نوجوانان، انتشار فحشهای رکیک یا ایجاد شایعه و اخبار زرد را نوعی فعالیت قهرمانانه تلقی کنند. در چنین وضعیتی اگر از او سوءاستفاده یا کلاهبرداری شود هم مرجعی برای شکایت یا سازوکاری برای قانونگذاری وجود ندارد.