به گزارش
مردم سالاری آنلاین،دکتر فربد فدایی ـ روانپزشک در یادداشتی نوشت:
از هر ۵ نفر در جهان، یک نفر دچار نوعی بیماری روانپزشکی و نیازمند درمان است. هر بیماری روانپزشکی، ناشی از تعامل عوامل زیستی، روانی و اجتماعی است، بنابراین روانپزشک برای درمان، میکوشد هر ۳ این عوامل را به حالت تعادل بازگرداند. بهبود شرایط تحصیلی، خانوادگی و کار، حل و فصل مسائل حل ناشده عاطفی و افزایش خودآگاهی بیمار، از این گونه کوششهاست و در عین حال بسیاری از اختلالات روانی ریشه زیستشناختی دارد و عوامل عضوی و کارکردی دستگاه عصبی و زمینه ژنتیک، ممکن است سبب مشکلات شناختی، هیجانی و رفتاری شود که در این موارد داروها خط اول درمان را تشکیل میدهد و حتی زمانی که عوامل روانی ـ اجتماعی بازیگران اصلی بیماری هستند، داروها در تخفیف و کنترل نشانههای ناخوشایند بیماری مؤثرند.
بیماریهای خفیف روانی در صورت تشخیص سریع و درمان به موقع، عموماً به طور کامل بهبود مییابند و در مورد بیماریهای متوسط تا شدید اعصاب و روان، گاهی لازم است درمان به مدت طولانی ادامه یابد و این موضوعی است که در سایر تخصصها نیز جنبه عام دارد. برای نمونه، بیماریهای قلبی، گوارشی، کلیوی و غدد داخلی به درمان درازمدت نیاز دارند و میتوان نیاز به عینک را در رفع اختلالات دید، در این مورد مثال زد. فرد باید همیشه از عینک استفاده کند، او با عینک مشکلی ندارد، اما بدون عینک قادر به دیدن دور یا نزدیک نیست. اگر کسی بگوید:«آقای دکتر من چند هفته است که عینک میزنم و به خوبی میبینم، پس چه موقع میتوانم بدون عینک ببینم؟» پاسخ چشمپزشک این است که استفاده از عینک را ادامه دهید. بیمار مبتلا به وسواس، با درمان دارویی بهبود چشمگیر دارد و میتواند به طور عادی زندگی کند و بیمار مبتلا به افسردگی شدید با درمان دارویی به زندگی طبیعی باز میگردد و از خطر خودکشی رهایی مییابد. بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا با دارو از علائم روانپریشی مانند توهمات و هذیانها بهبود مییابد و بیمار مبتلا به اختلال خلقی دوقطبی با مصرف داروهای مناسب، دچار نوسانهای شدید خلق از جمله شیدایی یا افسردگی نمیشود و از مخاطرات فراوان محافظت میشود.
فهرست بیماریهایی که نیاز به درمان طولانیمدت دارویی دارند، پرشمار است. سابق بر این، مشکل در مورد این بیماریها عبارت بود از اینکه خود بیمار با این پندار که دیگر نشانهای از بیماری ندارد، داروی خود را قطع میکرد یا به توصیه دوست و خویشاوند و همسایه که به او میگفت بهتر است دارو نخوری، دارو را کنار میگذاشت و البته پس از چند هفته نشانههای بیماری بازمیگشت و مخاطرات عدیده برای بیمار و خانوادهاش پدید میآورد. اما اکنون مشکل برای این بیماران که گروه عظیمی را تشکیل میدهند، این است که داروهای مورد نیازشان یافت نمیشود. در حال حاضر بسیاری از داروهای ضد روانپریشی، ضد افسردگی، متعادل کننده خلق، داروهای محرک روانی و داروهای ضداضطراب نایاب یا کمیاب است و بیمار افسردهای که با داروی مقتضی، زندگی بهنجار داشته است، با قطع اجباری دارو و برگشت افسردگی ممکن است اقدام به خودکشی کند. بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا که با داروی مناسب وظیفه خود را به عنوان همسر و پدر و کارمند یا کارگر به خوبی انجام میداد، با نایابی دارو و برگشت توهم و هذیان، کارکرد خود را از دست میدهد و امکان دارد تحت تأثیر هذیان و توهم، مرتکب اعمال خطرناکی شود. نایابی داروی متعادل کننده خلق سبب میشود که بیماری با کارکرد خوب، دچار حالت شیدایی شود و دست به کارهایی بزند که نتایج ناخوشایندی داردکه برای نمونه به بذل و بخشش اموال خود، روابط خارج از چارچوب ازدواج و سرمایهگذاریهای مالی غیرمنطقی میتوان اشاره کرد. کمبود داروهای ضدتشنج سبب برگشت حملات تشنجی میشود و ممکن است بیمار در یک چهارراه شلوغ، در راه پله یا هرمکان نامناسب دیگر دچار تشنج و فقدان خودآگاهی شود و با عوارض جبرانناپذیر روبرو شود. همچنین کودکی که با داروی محرک روانی از اختلال کاهش توجهر بیشفعالی رها شده است، با نایابی این دارو قادر به حضور در کلاس درس نخواهد بود.
با توجه به این دلایل است که نبود یا کمبود داروهای اعصاب و روان مشکلات جبرانناپذیری را در سطوح فردی و اجتماعی به وجود میآورد و رفع این کمبودها و تهیه و تأمین داروهایی با بالاترین درجه کیفیت باید جزو اولویتهای وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی باشد.
منبع:اطلاعات