به گزارش
مردم سالاری آنلاین،آرون دیوید میلر، مذاکره کننده ارشد در دولتهای دموکرات و جمهوری خواه گذشته در فارن پالیسی نوشت: سعود الفیصل، وزیر خارجه وقت عربستان سعودی در مصاحبهای در سال ۲۰۰۴، به دیوید اوتاوی، روزنامهنگار سابق واشنگتن پست گفت که رابطه ایالات متحده و عربستان یک "ازدواج کاتولیک" نبوده که در آن تنها یک همسر مجاز است. این یک "ازدواج اسلامی" بود، که در آن داشتن چهار همسر مجاز است. آنطور که اوتاوی نوشته بود: «عربستان سعودی به دنبال طلاق از ایالات متحده نبود. صرفا در پی ازدواج با کشورهای دیگر بود.»
در ادامه این مطلب آمده است: اکنون این تجدید فراش سعودی تحقق یافته است. سفر شی جین پینگ، رئیس چین به عربستان سعودی در این هفته، واضحترین ظهور و بروز این واقعه است.
سفر شی جین پینگ به عربستان یک صحنهی نه چندان جذاب از «بیایید کمی رفع کدورت کنیم» نیست. این دیدار بسیار به میزبانی پر زرق و برق از دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق ایالات متحده در سال ۲۰۱۷ شباهت داشت: ملاقات سران سعودی به عنوان بزرگترین منبع نفت وارداتی چین با شی به عنوان رهبر بزرگترین شریک تجاری سعودی ها، مراسمی پر از جلوه و شکوه و آغوش گرم بود.
پکن نمیتواند در موضوعی که برای سعودیها بسیار مهم است؛ یعنی تامین امنیت آنها در یک منطقه پرآشوب، جایگزین واشنگتن شود. اما روزهای تک همسری ریاض با واشنگتن احتمالاً به آخر رسیده است. در جنگ سردِ این روزها، و افزایش تنشها و رقابت بین ایالات متحده از یک طرف و چین و روسیه از طرف دیگر، عربستان سعودی نه تنها از جانبداری کردن از یکی از طرفین خودداری میکند، بلکه این احتمال وجود دارد که به دلیل منافع خود به پکن و مسکو نزدیکتر شود. به طور خلاصه، واشنگتن دیگر تنها زن شهر نیست.
وسوسه انگیز است که هدف عربستان از بهبود روابط با چین را یک تاکتیک موقت به منظور تذکر به ایالات متحده برای توجه بیشتر به منافع ریاض بدانیم. روابط شخصی محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی و جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، چندان صمیمانه نبوده و ولیعهد سعودی گفته است که برایش اهمیتی ندارد که بایدن در مورد او چه فکری میکند و بایدن نیز به صراحت گفته چندان به رهبر عربستان فکر نمیکند. اما آنچه به روابط ایالات متحده و عربستان سعودی آسیب میزند، بسیار عمیقتر از احساسات بایدن و بن سلمان نسبت به یکدیگر است. داد و ستد اساسی که روابط را برای دههها حفظ کرده بود، یعنی نیاز واشنگتن به نفت عربستان و نیاز ریاض به تضمینهای امنیتی ایالات متحده، به لطف لیستی طولانی از تنشها و فشارها، طی سالهای اخیر از بین رفته است.
- حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر، که در آن ۱۵ تن از ۱۹ هواپیماربا، اتباع سعودی بودند و سؤالات باقی مانده در مورد میزان اطلاع دولت سعودی از این توطئه
-حمله ایالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۳ که منجر به بر سر کار آمدن یک رژیم تحت سلطه شیعیان در بغداد شد که در برابر نفوذ ایران آسیب پذیر بود
-واکنش ایالات متحده به بهار عربی که در آن واشنگتن، حسنی مبارک رئیس جمهور وقت مصر را تحت فشار قرار داد تا از قدرت کناره گیری کند و اصلاحات دموکراتیک را در سایر نقاط خاورمیانه و شمال آفریقا تشویق کرد
-انقلاب فرکینگ و شیل که ایالات متحده را به یک رقیب نفتی تبدیل کرد
-توافق هستهای دولت اوباما با دشمن اصلی عربستان سعودی، یعنی ایران
-نگرانیهای فزاینده ریاض در مورد تعهد ایالات متحده به امنیت عربستان سعودی که با واکنش ضعیف واشنگتن به حملات پهپادی/موشکی ایران در سپتامبر ۲۰۱۹ به دو تأسیسات کلیدی تولید نفت عربستان بیشتر مورد توجه واقع شد
- و در نهایت، ظهور محمد بن سلمان بی رحم و بی پروا و دستور او برای قتل منتقد مقیم آمریکایش، یعنی جمال خاشقجی.
به نظر میرسد تلاش برای اصلاح روابط فقط آن را بدتر میکند. علیرغم مشت به مشت کوبیدن برادرانه بایدن و بن سلمان در سفر رئیس جمهور آمریکا به ریاض، به نظر میرسد سعودیها دست بالا را داشتند و خیلی بیشتر از چیزی که دادند دریافت کردند، در حالی که هیچ قصدی برای صف آرایی در کنار دولت بایدن در برابر تجاوز روسیه به اوکراین یا در برابر چین در حال ظهور نداشتند. یافتن کلمهای علیه دشمنان واشنگتن، در بیانیههایی که پس از آن جلسه منتشر شد، دشوار است. هر تفاهمی که دو طرف در مورد تلاش عربستان برای افزایش تولید نفت به دست آورده بودند، در لحظهای که در نشست اوپک پلاس در اکتبر، سعودیها و روسها تصمیم گرفتند تولید را به میزان ۲ میلیون بشکه در روز کاهش دهند، از بین رفت. این اقدام سعودیها در واشنگتن به عنوان حمایت مستقیم از تامین مالی ماشین جنگی ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در جنگ علیه اوکراین تلقی شد.
جالب توجه است که بایدن در مقالهای که در واشنگتن پست قبل از سفر ژوئیه خود به خاورمیانه نوشت، اشاره کرد که برای رقابت با چین لازم است روابط ایالات متحده و عربستان بهبود یابد. البته محمد بن سلمان، میز بازی را اینطور نمیبیند. از منظر او، اکنون بازی این است که چگونه او میتواند از کارت چین برای سود بردن عربستان سعودی استفاده کند و تا آنجایی که میتواند از پکن و واشنگتن متمتع شود بدون اینکه به طور دائمی از یکی از این دو جدا شود.
سعودیها سالها است که روابط خود را با چین توسعه میدهند. اما این یک حرکت جدید و شاید استراتژیک و غافلگیر کننده در یک بازی بسیار قدیمی است که قدرتهای کوچک و آسیب پذیر با قدرتهای بزرگ انجام میدهند. هنگامی که قدرت بزرگ - در این مورد، ایالات متحده - قدرت کوچکتر را از اولویت خارج میکند، او نیز روابط را بازتنظیم میکند و به دنبال دستیابی به سایر قدرتهای بزرگ برای تعادل و جبران آن است. با این حال، آنچه تغییر کرده است، تمایل فزاینده عربستان سعودی برای دفاع مستقلانه از منافعش و همچنین اهمیت فزاینده چین به عنوان یک ابرقدرت در محاسبات سعودی هاست.
برای محمد بن سلمان، چین فقط اهرمی در برابر ایالات متحده نیست، بلکه به خودی خود ارزش واقعی دارد. چین اکنون بزرگترین شریک تجاری عربستان سعودی است و داد و ستد این دو در سالهای اخیر از تجارت دوجانبه آمریکا و عربستان پیشی گرفته است. همانطور که نیویورک تایمز گزارش داده است، «شرکتهای چینی عمیقاً در عربستان فعال هستند، پروژههای بزرگ میسازند، زیرساختهای ۵G را راهاندازی میکنند و پهپادهای نظامی را توسعه میدهند.»
چینیها فقط به پروژههای زیرساختی نمیپردازند. ایوان فایگنبام، معاون بنیاد کارنگی برای صلح بین الملل، به فارن پالیسی گفت که پکن رویکردی چند بعدی را دنبال میکند که شامل فناوری و مخابرات میشود. ماه گذشته، شرکت مخابراتی چینی China Mobile International یادداشت تفاهمی با ریاض امضا کرد تا "اکوسیستم رسانههای دیجیتال در عربستان سعودی را توسعه دهد. "
پیشنهاد دیگر پکن به ریاض، روابط سیاسی بدون دخالت در امور داخلی این کشور از جمله نگرانیهای حقوق بشری است. البته این به صورت دوجانبه عمل میکند: شی جین پینگ از زمان آغاز همه گیری کرونا به ندرت به خارج از چین سفر کرده است، و تصادفی نیست که او عربستان سعودی را به عنوان یکی از اولین سفرهای خود به خارج از کشور انتخاب کرده است. کشوری که توسط یک اقتدارگرا همانند خودش اداره میشود و در آن هیچ اعتراض یا پوشش مطبوعاتی درباره اویغورها، هنگ کنگ یا تظاهرات اخیر چین علیه قرنطینه وجود نخواهد داشت. محمد بن سلمان و شی به عنوان اعضای با حسن نیت و برجسته باشگاه طرفداران استبداد، پیوند مشترکی دارند که آنها را در برابر فشارهای خارجی برای اصلاح، دموکراتیک کردن و ارتقای حقوق بشر، متحد میکند.
این بدان معناست که برخلاف سفر بایدن به عربستان سعودی، سفر شی با آغوش گرم متقابل و بدون ایجاد احساس ناخوشایند برای طرفین همراه بود. این سفر که طبق گزارشها شامل سه نشست بود (اول دیدار شی، ملک سلمان پادشاه عربستان و محمد بن سلمان؛ دوم نشست رهبر چین و کشورهای حاشیه خلیج فارس؛ و سومی اجلاس شی جین پینگ و کشورهای اتحادیه عرب) به محمد بن سلمان و شی این امکان را میدهد که مرکزیت خود را در منطقه نشان دهند.
خبرگزاری دولتی عربستان گزارش داده است که بیش از ۳۰ تن از سران کشورها و رهبران سازمانهای بین المللی در این مراسم شرکت کردند.
روابط آمریکا و عربستان در شرف فروپاشی نیست. واشنگتن احتمالاً شریک کلیدی ریاض در زمینه همکاری امنیتی و اطلاعاتی باقی خواهد ماند و تهدید خارجی ایران احتمالاً تضمین میکند که حداقل یکی از جنبههای این روابط به صورت ویژه باقی بماند، هر چند تا حدودی آسیب دیده باشد.
چین نمیتواند با جذابیت و کارایی تسلیحات ایالات متحده رقابت کند یا به عنوان ضامن آزادی دریانوردی در خلیج فارس عمل کند. در واقع، این نیروی دریایی ایالات متحده است که از منابع انرژی چین در آنجا محافظت میکند و به آنها کمک میکند. با این حال، دولت بایدن باید به دقت مراقب فروش نوع پیشرفتهتر موشکهای چینی به عربستان و همچنین نوع همکاری هستهای اولیه ریاض و پکن باشد.
به هر حال، یک چیز مسلم است. رابطه آمریکا و عربستان دیگر همان رابطه قدیمی نیست. دوران پادشاهان سعودی ریسک گریز و اجماع محور به پایان رسیده است. در عوض، ما شاهد یک پادشاه ریسک پذیر، با اعتماد به نفس و حتی سرکش سعودی هستیم که میداند، چه با انقلاب سبز چه بدون آن، جهان برای سالهای آینده به هیدروکربنهای سعودی وابسته خواهد بود. ایالات متحده هنوز در محاسبات محمد بن سلمان بسیار مهم است، اما شاید نه به آن محور و مرکز امور.
منبع:انتخاب