تقریبا از اواسط دهه ۸۰ برنامههای تاکشویی و گفتوگو محور به تدریج افزایش و با ظهور مجریان توانمند و جوان سیر تولید چنین برنامههایی افزایش یافت. عمده این برنامهها با اقبال خاص مخاطب همراه بود. برنامههایی که با وجود افت و خیزهای فراوان در ساعتهای گوناگون همواره توانستهاند مخاطب انبوهی را پای جعبه جادویی بنشانند، ضمن اینکه در دهه ۸۰ برنامههای تحلیلی گفتوگومحور مثل برنامههای سینمایی نظیر «سینما یک»، «سینما ۴» و «سینما ماورا» همواره با اقبال مخاطب همراه بودند. در اواخر دهه ۸۰ به طرز عجیب و غیرقابل باوری اغلب برنامههای گفتوگو محوری از این دست ناگهان از رسانه ملی حذف شدند. حتی برنامههای تاکشوهایی که اغلب با دعوت از هنرمندان سینما، تئاتر و تلویزیون به جذب مخاطب کمک میکردند ناگهان از فهرست برنامههای تلویزیون حذف شدند. با در نظر نگرفتن برنامه هایی مثل «شب شیشهای»، برنامهای مثل «پارک ملت» بیخود و بیجهت از فهرست برنامههای تولیدی سازمان حذف میشود بدون آنکه توضیحی شفاف و روشن از جانب سازمان صداوسیما ارائه شود.
در چند سال اخیر سیاستهای کلان سینما آنقدر متزلزل است که مجریان توانایی که با تلاش از هزارتوی دشوار سازمان عبور و اقدام به برنامهسازی میکنند با یک بهانه واهی و شاید غیرسازمانی ناگهان ناپدید میشوند و همین مساله آسیبها و خسران فراوانی در جذب مخاطب پدید میآورد و عملاً مخاطب اعتماد را به رسانه از دست میدهد. دقیقا همین اتفاق برای برنامههای مجری محور مجلات ترکیبی میافتد و مخاطب رسانه ملی باید هر لحظه منتظر باشد فلان مجری محبوب بعد از گذشت یک سال دیگر در رسانه ملی حضور پیدا نکند. چند روز قبل در خروجی خبرگزاریهای خبری منتشر شد مبنی بر اینکه احسان علیخانی برنامه شب یلدا را اجرا میکند. به فاصله ۳ روز بعد یکی از مدیران میانی سازمان اعلام میکند مجری ایکس در برنامه نخواهد بود و به جایش برنامه ایگرگ پخش خواهد شد و باز هم این نکته را به یاد مخاطب رسانه ملی آورد که تنها موضوعی که در سازوکار مدیریتی سازمان اهمیت ندارد جذب مخاطب است. در اثر این سومدیریت امنیت شغلی برای هیچکدام از مجریان رسانه وجود ندارد و اخیراً اگر فهرست مجریان برنامههای تاکشو یا مجلات ترکیبی را بررسی کنیم بدین نتیجه خواهیم رسید که خنثیترین و کماثرگذارترینها، جای مجریان خلاق و محبوب را در رسانه ملی گرفتهاند؛ آن هم در شرایطی که شبکهای
ماهوارهای مثل «من و تو» عمده تمرکز مدیریتیاش را برای جذب مخاطب صف میکند آن هم از آوارگان لندننشین که به هیچ وجه دارای استانداردهای اجرایی یک برنامه نیستند.
سوالات بیپاسخ
اگر برنامهای اخیر «هفت» را رصد کنیم بدین نتیجه خواهیم رسید که این برنامه دیگر یک برنامه ژورنالیستی و تخصصی در حوزه سینما نیست. برنامه هفت در دورهای که فریدون جیرانی آن را اداره میکرد سینمای شانه تخممرغی و سینمای شبهروشنفکری را به حاشیه رانده بود اما هفت با تغییر مجریاش هماکنون در خدمت سینمای روشنفکری است (نمونهاش همین برنامه اخیر). عمده اشکالاتی که به این برنامه وارد است از سوی مجریاش رقم میخورد. بههرحال این روزها از اخبار منتشره در رسانه میتوان فهمید برنامه فعلی هفت چندان مطلوب مخاطبان نیست و هفت در بررسی معظلات و مصایب سینما مجله ترکیبی کوشایی به نظر نمیرسد. البته دلایلی که عمده تا عدم صلاحیت مجری هفت را هویدا میسازد و مکتوب میشود دلایل قابل تأمل و تعمقی است. سکاندار فعلی هفت هیچ برنامه زندهای را اداره نکرده بود و متاسفانه به همین دلیل هنوز با گذشت چندین ماه برنامه همچنان در نوع اجرا و جهت به سمت و سوی درستی نمیرود، به علاوه اشتباهات گویشی و نوع فن بیان ضعیف این مجری و عدم تسلط ژورنالیستی به برنامه هفت آسیب جدی بدان وارده کرده است.
عمده تعجب نگارنده از مهندس ضرغامی است؛ فردی که خودش به عنوان مدیر فرهیخته سینمایی شناخته میشود چگونه رای به حذف جیرانی داد؛ مجری و کارگردان توانمندی که در عقب راندن سینمای روشنفکری و جشنوارهای نقش مهم و تاریخی در رسانه ملی ایفا کرد.
احسان علیخانی از آن مجریان موفقی بود که چندین سال به صورت یک سال در میان مجری برنامه پرمخاطب برنامه «ماه عسل» بود اما امسال علیخانی به همان دلایل که پیش از این عنوان شد مجال حضور در برنامه پرمخاطب ماه عسل را از دست داد. البته کنار گذاشتن علیخانی از برنامه ماه عسل تقریبا یک عادت دیرینه است و شایعه ممنوعالفعالیت شدنش در رسانه ملی به دلیل رساندن صدای مردم به گوش رئیسجمهور است. شاید اعتراض علیخانی در برنامه تحویل سال نابجا بود اما کلام ناحقی نبود. به صورت طبیعی با وضع مدیریتی کنونی در میان مدیران میانی سازمان، مجریانی از جنس علیخانی آماده برای کنار گذاشتن هستند، حالا همین انتقاد علیخانی در برنامه تحویل سال، آلت دست مدیران میانی سازمان میشود تا وی را کنار بگذارند. هرچند علیخانی از این وضع گله نمیکند و در گفتوگوهای غیررسمیاش همچنان خود را فرزند سازمان میداند اما چنین تحقیرآمیز برخورد کردن با یکی از مجریان تاثیرگذار تلویزیون به هیچوجه منطقی نیست.
محمدرضا شهیدیفراز آن چهرههای به شمار میرود که موفق به ساخت برنامه متفاوتی با عنوان «پارک ملت» شد. عمده برنامههای پارک ملت با حضور چهرههای سرشناش از جناحهای مختلف سیاسی برگزار میشد و طبق روال طبیعی انتقاداتی هم در برنامه پارک ملت مطرح میشد و صد البته شهیدیفر آنقدر تبحر خاصی در اجرا داشت که با مهارت خاصی از تیغ تند انتقادات مصون بود.
ضمن اینکه نباید فراموش کنیم همین آقای محمدرضا شهیدیفری که در حال حاضر مغضوب مدیران رسانه است تنور انتخابات مجلس را با مهارت ویژهای گرم کرد. آنچه درباره شهیدفر اتفاق افتاد و واقعاً در شأن این مجری توانمند نبود.
البته مدیران رسانه ملی وعده بازگشت شهیدیفر و پارک ملت را از اوایل مهرماه داده بودند اما با گذشت زمانی طولانی همچنان این وعدهها درباره وی محقق نشده است و البته داستان مجریکشی و حذف بیدلیل برنامههای گفتوگو محور دایره سئوالات و انتقادات را از رسانه ملی صدچندان میکند.