روزنامه ایران نوشت: تأکید چندباره آیتالله خامنهای بر «هویتزدایی از انقلاب»، نشان میدهد که این امر، یک مسأله «راهبردی/ اساسی/ بنیادی» و همچنان «روزآمد» است و چالشهای معطوف به این کلانمسأله، تمام نشدهاند.
انقلاب یک واقعیت اجتماعی قدسی و ملکوتی است که هویتِ واقعی و مستقل دارد. انقلاب، «شخصیت» دارد و «سیال» و «شناور» نیست.
هویتزدایی، همان «استحاله/ براندازی نرم/ ایدئولوژیزدایی/ حذف ساخت حقیقی نظام/ سکولاریسم پنهان» است و در طول سه دهه گذشته، آیتالله خامنهای با این تعابیر از آن یاد کرده است.
هویتزدایی به معنی کنار زدن «ارزشهای انقلابی» از «انقلاب» است؛ «ارزشهای غایی و اصالی انقلاب» که شخصیت متمایز آن را میسازند و «ذاتیات و مقومات انقلاب» را دربرمیگیرند.
اگر چنین شود، تنها «پوستهای ظاهری و بیخاصیت» از انقلاب بر جا میماند و «معانی باطنی»، زدوده میشود. در این حال، این صورت ظاهری نیز ماندگار نخواهد بود و پس از چندی، از دست خواهد رفت.
برای هویتزدایی در لایه حاکمیتی، از سیاستهای نظام، هویتزدایی میشود و سیاستهای سکولار و متناسب با نئولیبرالیسم جهانی، طراحی میگردد.
برنامه هویتزدایی را در سه دهه گذشته، نیروهای سیاسی در درون ساختار رسمی نظام در پیش گرفتند؛ از طریق «سیاست تعدیل اقتصادی و تکنوکراتیسم»، «سیاست دموکراتیزاسیون برآمده از لیبرالیسم» و «سیاست تعامل سازنده با جهان». این سیاستها از امتداد فکری انقلاب خارج بودند و نیروهای سیاسی مولد آنها، نسبتی با اصالتهای انقلابی نداشتند.
در لایه اجتماعی نیز، سبک زندگی مردم با ارزشهای انقلابی، بیگانه میشود و مردم در روندی نامحسوس، هویت تجددی مییابند.
هویتزدایی با این استدلال صورت میگیرد که هویت انقلابی، مخالف «منافع ملی» است و «هزینه» میآفریند و «معیشت» را بر مردم دشوار میسازد. «خواص اغواگر» میگویند انقلابیگری یعنی مخالفت با عقلانیت و تدبیر و منطق، آرمانگرایی محض و واقعیتستیزی و ندیدن مصلحتها، مخالفت با علم و کار کارشناسی، تندروی و افراطیگری و خشونتگرایی، تعصب کور و دفاع مطلق و توجیه همهچیز، تحمیل دین به مردم و دین دولتی و به زور به بهشت بردن مردم، ماجراجویی و جنگ با دنیا و دشمنتراشی.
اما منطق انقلابی، در قالب نظریه مقاومت، هزارها حججی به سوریه فرستاد؛ در قالب نظریه اردوهای جهادی، هزارها حججی به مناطق محروم فرستاد؛ در قالب نظریه نهضت کمکهای مؤمنانه، هزارها حججی به یاری فقرای شهرها فرستاد؛ و.... دروغ، ندیدن این فضیلتهای عظیم است و کسی صداقت و خلوص ندارد که برای منافع سیاسی خویش، توجیهگر بیکفایتی تکنوکراتها میشود. بهراستی، تحریف از تحریم، بدتر است.
هویتزدایی، امری تدریجی است؛ چنانکه با اولین قدم به عقب، «چرخه انفعال» آغاز میشود و اندکاندک، انقلاب از ارزشهای انقلابی، تهی میشود. زمانی جامعه به خویش خواهد آمد و در خواهد یافت که انقلاب از خودش عبور کرده است که دیگر، کار از کار گذشته و مسیر طیشده، بازگشتپذیر نیست.
سنگربندی در برابر هویتزدایی از انقلاب، جز با «جهاد تبیین»، ممکن نیست. این دو از جنس یکدیگرند و راه دیگری در اختیار نداریم. بیثباتسازی هویتی از طریق روشنگری و گفتن و تحلیلگری، برطرف میشود.
اگر در سه دهه گذشته، آیتالله خامنهای حضور نداشت، انقلاب به ضدانقلاب تبدیل شده بود. او بهراستی، نگاهبان قاطع اصالتهای انقلابی است.