یک پژوهشگر تاریخی گفت: حافظ، سعدی و مولانا شخصیتهای بزرگی هستند اما هیچیک جایگاه خیام را ندارند؛ زیرا هیچکدام فلسفه خاصی را مطرح نکردهاند؛ این بزرگان موضوعاتی را مطرح کردهاند ولی خیام فلسفهای خاص دارد.
۲۸ اردیبهشت ماه در تقویم روز بزرگداشت حکیم عمر خیام است؛ غیاثالدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خَیّام نیشابوری ملقب به عُمَر خَیّام نیشابوری فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و شاعر رباعیسرای ایرانی در دورهٔ سلجوقی است.
گرچه جایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست و لقبش «حجّةالحق» بوده اما آوازهٔ وی مدیون نگارش رباعیاتی است که شهرتی جهانی دارد. با وجود آنکه رباعیات خیام به بیشترِ زبانهای زنده دنیا برگردان شده، او را در غرب بیشتر بخاطر ترجمهٔ ادوارد فیتزجرالد از رباعیات او به زبان انگلیسی میشناسند.
یکی از برجستهترین کارهای وی سروسامان دادن و سرپرستی محاسبات گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظامالملک در دورهٔ پادشاهی ملکشاه سلجوقی (۴۲۶–۴۹۰ هجری قمری)، محسوب میشود؛ محاسبات منسوب به خیام در این زمینه، هنوز معتبر است و دقتی به مراتب بالاتر از گاهشماری میلادی دارد.
هادی بکائیان مدرس دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر تاریخ ایران در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا در توضیح شناخت و پژوهشهای خویش در رابطه با خیام بیان کرد: واقعیت این است که غرب بیشتر در حوزه شعر خیام کار کرده است و خیام بیشتر در حوزه شعر خویش شناخته شده و از زمانی که ادوارد فیتزجرالد بر روی اشعار این چهره تاریخی کار کرده است به تدریج بیشتر شناخته شد.
وی ادامه داد: اما واقعیت این است که غرب در حوزه فلسفه خیام و کارهای خیام در ریاضیات و معادلات چندمجهولی و ... کار نکرده است و یک دلیل آن این است که رباعیات او کارهای دیگرش را تحت الشعاع قرار داده است.
دلیل دیگر هم این است که اصولا غربی ها ما شرقی را خیلی در حوزه علوم عقلی و دقیقه مهم نمی نگارند و می خواهند به ما بقبولانند که شما در حوزه عرفان و مسائل ادبی و مسائل انسانی قوی هستید اما در حوزه علوم دقیق عقلی چیزی برای گفتن ندارید.
این پژوهشگر نیشابوری تصریح کرد: شاید موضوع این باشد و به این دلایل است که شما یکسره می بینید که مولوی و عطارشناسان بسیاری هستند اما خیام شناس خوبی در غرب وجود ندارد؛ مغرب زمینی ها توان تحمل مشرق زمینی ها در حوزه علوم عقلی و ریاضیات فلسفه و کلا علوم که برای خودشان متصور هستند را ندارند.
ایرنا: مشکل اینجاست که صرف عدم شناخت غرب از خیام مسئله نیست و خود ما ایرانیان شناخت درستی از خیام نداریم؛ دلیل این موضوع را در چه می بینید؟
این موضوع از دو جریان نشئت می گیرد که خیام در حوزه شعر و علم خویش دانشمندی دیرشناخته شده در ایران است. منابع نسبت به خیام نسبت به سایر مشاهیر ما بسیار کم هست و منابعی که نسبت به خیام هست علاوه بر این که بسیار کماند، مخدوش و ناقص هستند و بعضا مطالبی که هست بیشتر حالت داستان واره دارد.
دلیل دیگر شاید این باشد که اطلاعات نسبت به زندگی خیام کم است و بر این اساس باز گرایش بیشتر مردم ما به سمت شعر و رباعیات خیام و برداشت شخصی از رباعیات خیام معطوف می شود و این نگاه سبب ساز آن می شود که فعالیت های دیگر خیام و آن معنا و مفاهیم ژرف رباعیات خیام را زیر سوال ببرد.
وی ادامه داد: یک دلیل دیگر دیر شناخته شدن این شخصیت بزرگ، گرایش بیش از حد هم جامعه و هم مردم و گروه های به ظاهر علمی جامعه ما است که برداشت های سطحی به رباعیات خیام داشته و کمتر به معنای ژرف رباعیات خیام و تسلط وی در سایر حوزه ها پرداخته اند.
اولین کسی که در زمینه کارهای علمی خیام چیزی می گوید دکتر تقی ارانی (فعال سیاسی و ناشر ایرانی) است که جزو ۵۳ نفر است (وی از اعضای برجسته گروه ۵۳ نفر بود که از اواخر سال ۱۳۱۵ تا اوایل سال ۱۳۱۶ به تدریج دستگیر و در زندان موقت تهران و قصر زندانی شدند) که در مقدمه کتاب از خیام صحبت می کند.
بکائیان توضیح داد: ارانی در حوزه ریاضیات و هندسه از خیام صحبت می کند و پس از آن باز مدتها خیام فراموش می شود؛ و به نظرم این اطلاعات کم تاریخی در مورد خیام است که موجب بیشتر تحت الشعاع قرادادن مسائل سطحی به رباعیات خیام و نوعی هرج و مرج در شناخت خیام بوده است.
از جهت دیگری شناخت خیام سخت است چون خود او چهره ای سخت است؛ حافظ، سعدی و مولانا شخصیت هایی بزرگ هستند اما هیچیک جایگاه خیام را ندارند چرا که هیچکدام فلسفه خاصی را مطرح نکرده اند؛ این بزرگان موضوعاتی را مطرح کرده اند ولی خیام فلسفه ای خاص دارد؛ بنابراین شناخت و درک این فلسفه کار بسیاری دشواری است و افرادی خاص را می طلبد.
ایرنا: به نظر میرسد حتی باز هم تلاش غرب برای شناخت خیام به مراتب بیشتر از ما بوده است. هالیوود فیلمی به نام میراثدار: افسانه عمرخیام را در سال ۲۰۰۵ ساخته است که نگاهی به زندگی وی دارد؛ اما موضوع برای ما ایرانیان حتی وقتی وخیم تر می شود که علاوه بر عدم شناخت، شناختی غلط از خیام و زندگی وی داریم و این اطلاعات غلط را دائما تکرار می کنیم. نمونه بارز آن همسن انگاشتن خیام، خواجه نظام الملک و حسن صباح و تشبیه آنان به سه یار دبستانی است که این داده صحت ندارد.
بله متاسفانه این مشکل وجود دارد و فقط یک منبع در قرن ۹ قمری است که به این عدم هم سن بودن این سه تن اشاره کرده و در باقی منابع صحبتی از آن نیست.
ایا نظام الملک می تواند با این دو نفر (خیام و حسن صباح) در نظامیه خودش (نظامیه نام مدارسی است که در زمان سلجوقیان در دوران طلایی اسلام برای آموزش علوم و فنون روز در شهرهای بزرگ آن دوره، اصفهان، بغداد، نیشابور، آمل، قاهره، بلخ و هرات تأسیس شد و اولین مدارس از این دست به همت وزیر برجستهٔ آلپ ارسلان سلجوقی، خواجه نظام الملک توسی تأسیس گردیدند و به همین خاطر به این مدارس نام نظامیه دادند) در بچگی درس بخواند؟ خود این داده خنده دار است. در نتیجه بسیاری از اطلاعات ما غلط است که همانطور که اشاره شد این موضوع دلایل متعددی دارد.
ایرنا: از سوی دیگر برخی از معدود خیامشناسان بر خلاف باور رایج، عقیده دارند که این شخصیت تاریخی در فلسفه زندگی و رباعیات خویش در ورای واژگان و موضوعات ظاهری چون می و باده و ... موضوعاتی مهمتر را مطرح کرده است که عمدتا دیده نمیشوند.
برداشت های سطحی از شرابخوار بودن خیام که در اشعارش مطرح بوده، بدون این که به معنای اشعار توجه کنند واکنشی منفی را در بین مردم و طبقه ای از فرهیختگان ما ایجاد کرده است درحالی که اگر چند نابغه را بخواهید در جهان اسلام نام ببریم که نبوغ، فلسفه زندگی و تفکرشان نه تنها در اسلام که در جهان غرب اثر گذاشته، یکی از اینها خیام است.
به نظر می رسد که برداشت های سطحی از شراب و می و ... نوعی نگاه سطحی به موضوع بوده است که در طول تاریخ و زمانی که مطرح شده است بوده ولی آن چیزی که من به عنوان یک رویکرد تاریخی نسبت به خیام دریافته ام و آن را در رباعیاتش تحلیل محتوا کرده ام این است که در اندیشه خیام مقصود از شراب شادی و آن چیزی است که در نگاه خیام انسان لازم دارد و گمشده او است؛ که این گمشده همان شادی است.
شراب در دیدگاه خیام آن شادی ای است که در لحظه داشته باشید و این شادی از هرچیزی حاصل می شود: از حیات عرفانی، سرخوشی و خود این شادی عصاره و چکیده حیات و زندگی هر آدمی است.
ایرنا: آیا می توان در بررسی جایگاه زنان در اشعار شاعران کلاسیک ایران مانند فردوسی که این جایگاه برجسته و قابل تامل است، چنین موضوعی را در کارهای خیام هم بررسی کرد؟ یعنی اساسا زن در اشعار خیام به عنوان موضوعی مستقل قابل تامل و بررسی است؟
نه متاسفانه در رباعیات خیام چنین چیزی نیست؛ نمونه هایی از زن به عنوان نمادی از آرامش در اشعار خیام وجود دارد و تک و توک در رباعیاتش می توان این اشارات را پیدا کرد.
مثلا وقتی صحبت از صنم، گلرخ و گلچهره می کند، منظورش زن است و در این ابیات به صورت تمثیلی از زن یادکرده است؛ و در این تمثیل ها زن به عنوان نماد آرامش در اندیشه خیام مطرح است.
بکائیان در انتها تاکید کرد: بسیار جا دارد که در مورد خیام کرسی های مختلف برگزار شود اما متاسفانه در این زمینه مقدار کوتاهی صورت گرفته است و به جرئت می توانم بگویم که خیام جزو معدود مشاهیر ایران است که دارای فلسفه ای برای زندگی است.
وی افزود: حتی از همان چند رباعی که برخی از دوستان گفته اند که صرفا مرتبط با خیام است و باقی رباعیات متعلق به وی نیست باز هم می بینید که او فلسفه ای برای زندگی دارد.
در نتیجه باید کرسی هایی برای خیام شناسی در دانشگاه ها برگزار و بیشتر به این موضوع پرداخته شود.تا بر این اساس فهم علمی خیام چه در حوزه فلسفه زندگی و چه در حوزه علومی مانند نجوم و ریاضیات و هندسه بیشتر روشن شود چرا که خیام در این زمینه مظلوم واقع شده است.