به گزارش ایسنا، میرعابدین کابلی ـ باستانشناس پیشکسوت و مدیر سابق موزه ملی ایران ـ دوازدهم فرودینماه سال ۱۴۰۰ در سن ۷۸ سالگی بر اثر نارسایی کلیه درگذشت. او جمعه سیزدهم فرودینماه در شهر بابل، زادگاه مادریاش به خاک سپرده شد.
بهروز عمرانی ـ رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری ـ در پیامی سومین روز درگذشت کابلی را تسلیت گفت و بیان کرد: «سه روز از فقدان استاد عزیز میرعابدین کابلی، استاد پیشکسوت میراث فرهنگی و باستانشناسی ایران گذشت. کشور ما در روزهایی سخت و دلگیر به سر میبرد و هر روز خبر درگذشت عزیزی ما را سوگوار میکند و یک سالی است که جامه سیاه عزا بر جامعه جهانی و بالطبع ایرانی پوشانده است. استاد کابلی عزیز عمری طولانی را در راه خدمت به فرهنگ و باستانشناسی ایران سپری کرد و در حالی که همچنان قلبش در گرو مهر این آب و خاک بود، چهره در نقاب خاک کشید.
میرعابدین کابلی خود تاریخ باستانشناسی ایران است. از اولین فارغالتحصیلان گروه باستانشناسی دانشگاه تهران و از اولین باستانشناسان ایرانی است که خود بدون کمک باستانشناسان خارجی به تحقیق و تفحص در گذشته تاریخی ایران پرداخت. پژوهشهای سترگ وی در محوطههای کلیدی فرهنگی ـ تاریخی ایران از قبیل شهداد، شوش و قمرود و دهها محوطه و پروژه دیگر چراغهایی را در تارک باستانشناسی ایران برافروخت که تا همیشه رهنمای دانشپژوهان باستانشناسی در ایران خواهد بود.
در قمرود برای اولینبار روابط فرهنگهای پیش از تاریخ فلات مرکزی و ارتباط آن با فارس و خوزستان را شناسایی کرد. در شهداد بهراستی به عنوان خلف صالح استاد علی حاکمی کاوشهای وی را به پیش برد و با تداوم حفاریهای وی بسیاری از ناشناختههای فرهنگهای عصر مفرغ جنوب ایران آشکار شد. در شوش شاید کابلی تنها باستانشناس ایرانی بود که در خود این توانایی را میدید که پا به جای باستانشناسان نامدار و بزرگ نهاد و با انجام کاوشهایی هدفمند در شوش به بسیاری از سوالات باستانشناسی شوش مخصوصا در دوره هخامنشی پاسخ داد.
شاگردان زیادی تربیت کرد و حتی پس از بازنشستگی هیچ وقت ارتباط خویش را با جامعه و دنیای باستانشناسی تا روز آخر قطع نکرد. در تمام همایشها، سخنرانیها و اتفاقات باستانشناسی ایران در صف اول حاضر بود و با اخلاق گرم و منش متواضعانه حتی دانشجویان جدید را به خود جذب میکرد و همیشه در پاسخ دادن به سوالات پژوهشگران و دانشجویان پیشگام بود.
پژوهشهای میرعابدین کابلی و کارهای تاثیرگذار او به گونهای است که حتی باستانشناسان و محققان خارجی نیز به آن اذعان داشته و نمیتوان در کارهای آنها پژوهشی دید که به انتشارات استاد کابلی ارجاع نشده باشد. از ایشان گنجینهای عظیم از اطلاعات باستانشناسی منتشرنشده به جای مانده، امید است که با همکاری خانواده محترم ایشان امکان انتشار هر چه بهتر آثار منتشرنشده ایشان فراهم شود و پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری آمادگی کامل خویش را برای به سرانجام رساندن این مقصود اعلام میکند.»
کتاب «شوش» از جمله دستنوشتههای به سرانجام نرسیده میرعابدین کابلی است که
حمیده چوبک ـ رییس پیشین پژوهشکده باستانشناسی ـ در روز درگذشت این استاد پیشکسوت باستانشناسی با اشاره به آن گفته بود: درست است که این کتاب نیمهکاره ماند، اما امیدوارم در همین حد را هم چاپ کنند.
او به دیگر آرزوهای نافرجامِ میرعابدین کابلی از جمله احیای دیوار شوش اشاره کرده و گفته بود: ایشان همیشه آرزو داشت دیوار هخامنشان در شوش با آجرهای لعابدار احیا شود، تلاش زیادی برای تهیه آجرهای لعابدار انجام داد، به کورههای آجرپزی زیادی هم سر زد، حتما مدارکشان در شوش موجود است. اما حیف که آن تلاش و آرزو برآورده نشد. امیدوارم به خاطر اقدامات ارزنده آقای کابلی حداقل این آرزو برآورده و دیوار شوش احیا شود.