در شمال شهر تهران محلهای هست که «چالهرز» نامیده میشود. با آنکه در آنجا هیچگاه سازهی تاریخی مهمی بنا نشده بود و جمعیت درخور توجهی نداشت، اما نام آن با تاریخچهی پایتخت پیوند دارد. حتا دیرینگی چالهرز بیش از بسیاری از محلههای تاریخی تهران است و باید آن را به روزگارانی بازگرداند که تهران روستایی کوچک بود و شاه تهماسب صفوی دستور داده بود برج و بارویی پیرامون آن بکِشند. در فرمانی از این شاه صفوی، که دیرنیگی آن به نیمهی دوم سده دهم مهی (:قمری) میرسد، نام چالهرز آمده است.
به گزارش امرداد، چالهرز از روستاهای کوچک شمیرانات بود. مانند دیگر روستاهای خوش آبوهوای پیرامون تهران، چالهرز نیز گردشگاهی برای ناصرالدین شاه قاجار شناخته میشد و او گاه و بیگاه به این روستای ییلاقی سر میکشید، بی آنکه زمان چندانی در آنجا بماند؛ از آنرو که در چالهرز سازهای درخور شاه وجود نداشت و او نیز به سببی که نمیدانیم چیست، انگیزهای برای آباد کردن چالهرز نداشت. چالهرز راهی برای رفتن شاه قاجار به روستای دروس و دیگر آبادیهای شمال شمیران بود.
پیش از آنکه اشاره کنیم زمینهای چالهرز از آنِ کدام شاهزاده و مردان پُرآوازهی قاجاری بود و چگونه زمینهای آن دست به دست شد، باید معنای چالهرز را بدانیم و بگوییم که چرا این گستره از شمیران را بدین نام میخواندند.
چالهرز از ترکیب دو نام «چال» و «هرز» شکل گرفته است. آنجا را گاه به نام چاله هرز هم میشناختند. در گذشتههایی که سر به سدههای دور میزند، در این محله گودال بزرگی به شکل دره وجود داشت که آبهای بلندیهای شمال شمیران را به خود میکِشید. بدینگونه از جمع شدن آبها، چالهای ژرف و انبوه از آب شکل گرفته بود و به همین سبب شمیراناتیها آن را چالهرز، یا چاله هرز نام گذاشته بودند. اما گودال چالهرز به همان شکل نماند و از ژرفای آن کاستند و با هموار کردن زمین، از آن گودال جایی برای کشت و کشاورزی ساختند. گندمی که در چالهرز کِشت میشد، به روستاهای دیگر شمیران نیز میرسید و در نزد مردم نام و آوازهای پیدا کرده بود. سالها زمان بُرد تا در آنجا ساختوسازها انجام گرفت و با گسترش تهران، محلهای از این کلانشهر شد.
مالکان زمینهای چالهرز
در روزگاری که ناصرالدین شاه برای رفتن به نیاوران و روستاهای دیگر شمیران به چالهرز نیز سرکشی میکرد، زمینهای این گستره از آنِ شاهزادهای به نام محمدرحیم خان علاءالدوله بود. او سمت حاجبالدولهای و نسقچیباشی دربار ناصرالدین شاه را داشت و از بزرگان ایل قاجار شناخته شد. نسقچیباشی به کسی گفته میشد که سرپرستی نظامیان و به کیفر رساندن گناهکاران دولتی را داشت. فرزندان علاءالدوله در سالهای پس از آن به کارهای دولتی و دیوانی پرداختند و از برخی از آنها کارهایی نیک و از برخی دیگر کارهایی ناروا سر زد و نام شان، خوب و بد، در تاریخ آن روزگار بهجا ماند.
در آن زمان چالهرز هنوز چندان آباد نبود. تا آنکه یکی از مالکان و سیاستورزان بسیار نامدار آن روزگار به نام محمدولی خان تنکابنی که سپهسالار عنوان داشت، چالهرز را از فرزندان علاءالدوله خریداری کرد. سپهسالار همان کسی است که در رویدادهای مشروطیت نام و آوازهی بسیاری یافت و از کسانی بود که با نیروهای مشروطهخواه، تهران را فتح کرد و سبب سرنگونی محمدعلی شاه قاجار و بر تخت نشدن احمدشاه شد. سپهسالار تنکابنی در زمان احمدشاه چند بار رییسالوزرا (نخست وزیر) شد و تشکیل کابینه داد.
تنکابنی در چالهرز عمارتی بنا کرد و باغی را که در آنجا بود گسترش داد. زمانهای کوتاهی هم که از کارهای سیاسی و دولتی کناره میگرفت، وقتش را در این روستا و عمارتش میگذراند. او در آباد کردن چالهرز نقش اثرگذاری داشت. تا آنکه پس از درگذشت او در سال 1305 خورشیدی، ورثهاش باغ و زمینهای چالهرز را به کسی به نام علیاصغر مصری فروختند. مصری که بهدرستی شناخته نیست که چه کسی بوده است، چالهرز را در سال 1325 به بهای 70 هزار تومان از خانوادهای تنکابنی خریداری کرد.
پیش از خریداری زمینها توسط مصری، گودال چالهرز را در زمان رضاشاه پُر کرده بودند و در آنجا روستاییان سرگرم کشاورزی بودند. در سالهای پس از آن باغ چالهرز را گسترهای 200 هزارمتری و زمینهای کشاورزیاش را نزدیک به 600 هزار متر برآورد کرده بودند.
با اینهمه، چالهرز به شکل روستایی برای کشت و کار نماند و اندک اندک کاربری مسکونی یافت. در آغاز دههی چهل خورشیدی و به دنبال گسترش روزافزون پایتخت، چالهرز نیز به تهران پیوست و ساخت و سازها چنان سرعت گرفت که اندکی زمانی پس از ان محلهای آباد برای سکونت و باشندگی مردم در شمال شهر تهران شد. چالهرز کنونی از خاور به خیابان پاسداران (سلطنتآباد پیشین)، از باختر به جادهی قدیم شمیران (خیابان شریعتی) و از شمال به محلهی دروس و از جنوب به سهراه ضرابخانه راه دارد. اصلیترین خیابان چالهرز قبا نامیده میشود.
ساختار محلهی چالهرز
چالهرز از همان زمان که روستایی بود تا اکنون که محلهای از محلههای پُرشمار تهران شناخته میشود، آبوهوایی به خنکی و دلخواهی دیگر روستاهای شیمران نداشت و اندکی گرم دانسته میشد. با این همه، در سدههای دور جایی برای گریز پایتختنشینان از گرمای توانفرسا و آزارندهی تابستانی تهران بود.
کاریزهای چالهرز فراوان بود. اکنون همهی آنها خشک و بیآب شدهاند. باغهایش نیز به سرسبزی شهره بود. یکی از آنها را باغ کوکب مینامیدند، از آنرو که در این باغ گلهای کوکب کاشته میشد. این گل بومی ایران نیست و چهبسا در زمانی کاشته شدهاند که کسی به نام کازرونی این باغ را خریداری کرد و از آن پرورشگاهی برای گلهای گوناگون ساخت. شاید او بود که نخستینبار چنین گلی را به باغ کوکب آورد و کاشت. یک باغ دیگر روستای چالهرز از آنِ ناصرالملک، نایبالسلطنهی احمدشاه قاجار بود. او در باغش سازهای نیز برآورده بود.
به گسترش چالهرز و برآمدن محلهای از آن در دههی چهل خورشیدی، اشاره کردیم. پیش از آن روستای چالهرز در دههی بیست خورشیدی تنها 80 تَن جمعیت داشت. اندکی کمتر از دو دهه پس از آن شمار روستاییان چالهرز به بیش از 200 تَن رسید تا آنکه ساختمان سازیها فزونی گرفت و محلهای از آن برآمد. از همین نمونه میتوان دریافت که چگونه تهران رشد سرسامآوری یافت و روستاهای پیرامونش را به کام خود کشید!
در دههی پنجاه خورشیدی، در جایی از چالهرز کنونی که پارک زمرد دیده میشود و گاه آن را پارک قبا نیز مینامند، کلوبی ساخته شده بود که از آنِ آمریکاییها بود. این کلوب جایی برای گذران وقت آمریکاییهایی بود که در تهران آن زمان زندگی میکردند. اندکی بالاتر از آن نیز مرکز اسبسواری آمریکاییها دیده میشد. از دیگر سازههای چالهرز در دهههای پیش، باشگاهی برای بازی تنیس بود.
شناختهشدهترین سازهی محلهی چالهرز حسینیه ارشاد است. این سازه در سال 1346 خورشیدی ساخته شد و جایی برای برخی از رویدادهای سیاسی دههی پنجاه بوده است.
* با بهرهجویی از جستار حسن موسویزاده در تارنمای «مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی»؛ روزنامهی همشهری (شماره 17 تیر 1397).