۰
پنجشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۲۰:۳۵

مهرآباد؛ آسمان بلند و کشت‌زارهای انبوه

در باختری‌ترین بخش کلان‌شهر تهران «محله سرآسیاب مهرآباد» با پیشینه‌ای بیش از دو سده، دهه‌های بسیاری است که یادآور فرودگاه مهرآباد است و آسمانی که از خط پرواز هواپیماها، پیوسته هاشور می‌خورَد. هر چند شکل‌گیری این محله تاریخچه‌ای کوتاه‌تر از روستای آن دارد، اما مهرآباد، حتا پیش از ساخت فرودگاه، نامی آشنا برای تهران‌نشینان بود و آنجا را با باغ‌های بسیار و آسیاب کهنه‌اش می‌شناختند.
مهرآباد؛ آسمان بلند و کشت‌زارهای انبوه
در باختری‌ترین بخش کلان‌شهر تهران «محله سرآسیاب مهرآباد» با پیشینه‌ای بیش از دو سده، دهه‌های بسیاری است که یادآور فرودگاه مهرآباد است و آسمانی که از خط پرواز هواپیماها، پیوسته هاشور می‌خورَد. هر چند شکل‌گیری این محله تاریخچه‌ای کوتاه‌تر از روستای آن دارد، اما مهرآباد، حتا پیش از ساخت فرودگاه، نامی آشنا برای تهران‌نشینان بود و آنجا را با باغ‌های بسیار و آسیاب کهنه‌اش می‌شناختند.
به گزارش امرداد، سرآسیاب مهرآباد روستای دیرینه‌ای بود که چندبار نام آن دگرگون شد. زمین‌های آن، گستره‌ای را نشان می‌داد که محله‌های دانشکده‌ی هوایی، شمشیری، فتح و مهرآباد جنوبی کنونی را دربرمی‌گیرد. اکنون این محله از شمال به بزرگراه فتح و از جنوب به 45 متری زرند راه دارد. دو بخش باختری و خاوری آن نیز تا خیابان ارداقی و پادگان نیروهوایی امتداد می‌یابد. این پهنه در جنوب سازه و باند فرودگاه دامن گسترده است.

گردش پَره‌های آسیابی کهنه
در جایی از محله‌ی سرآسیاب مهرآباد که اکنون 45 متری زرند نامیده می‌شود، آسیابی قدیمی و بازمانده از سال‌های آغازین پادشاهی قاجاریه دیده می‌شد که گردش پره‌هایش غلات مردم روستا را آسیاب می‌کرد و چنان ارزشی در نزد کشت‌کاران آن گستره داشت که نامش بیش از خود روستا و زمین‌های بارآورَش آوازه پیدا کرده بود. هنوز هم با آنکه اثری از سازه‌ی آسیاب نمانده، نام آن به‌جا مانده است و آن گستره و محله را به نام سرآسیاب مهرآباد می‌شناسند. این آسیاب تا دهه‌ی سی همین سده، همچنان نیاز مردم محله را برآورده می‌کرد، تا آن که فرسوده شد و از کار افتاد.
برای آنکه بدانیم مهرآباد، پیش از آنکه محله‌ای در آنجا شکل بگیرد، چگونه جایی بوده است، باید به عکسی اشاره کرد که از زمان پادشاهی ناصرالدین‌شاه قاجار به‌جا مانده است. در آن عکس سفیر انگلیس با همسر و چند تَن از کارمندان سفارت دیده می‌شوند و پیرامون آن‌ها را شماری از ایرانیان گرفته‌اند. زمینی که بر روی آن ایستاده‌اند، تا دورتر جایی که در عکس دیده می‌شود، خالی و علف‌زار است. در سمت راست عکس چند درخت سایه افکنده‌اند و دورتر از آن‌ها چارپایی دیده می‌شود. آنجا زمین‌هایی است که اکنون محله‌ی سرآسیاب مهرآباد نامیده می‌شود. هیچ دیوار و سازه‌ای در عکس نیست. گویی علف‌زاری دور از هر خانه و آبادی است.
آنچه در آن در عکس دیده می‌شود، کشتزارهای گسترده‌ی گندم و جو مهرآباد است. آن پهنه، شکارگاهی برای به دام انداختن بلدرچین‌ها نیز دانسته می‌شد و قوش‌خانه‌ای در آن محدوده ساخته شده بود که به کار شکارچیان می‌آمد. بیشتر زمین‌های سرآسیاب مهرآباد زیر کشت گندم می‌رفت و آب مورد نیاز کشاورزان نیز از چاه‌ها و کاریزهایی برآورده می‌شد که از محله‌ی کنونی یافت‌آباد سرچشمه می‌گرفت. زمین‌های مهرآباد درست در مسیر رودخانه‌های پونک و کن قرار گرفته بود و از این‌رو همواره سیراب از آب و آبیاری بود.
اما داستان زمین‌هایی که در آن عکس دیده می‌شوند،ن یاد کر با سال‌های پایانی پادشاهی محمدشاه قاجار پیوند می‌خورَد. آنجا بخشی از مِلک‌های فراوان حاجی‌میرزا آقاسی، صدراعظم محمدشاه بود. او به سببی که نمی‌دانیم، زمین‌های مهرآباد را به ناصرالدین‌شاه که در آن زمان ولیعهد کشور بود، بخشید. اما آن گستره هنوز به نام مهرآباد شناخته نمی‌شد.
چندی پس از آن ناصرالدین‌شاه به سلطنت رسید و زمین‌های میرزاآقاسی در مهرآباد کنونی همچنان کشت می‌شد و سود آن به شاه می‌رسید. تا آنکه یکی از دامادهای شاه به نام دوست محمدخان معیرالممالک زمین‌ها را از شاه خریداری کرد و در آنجا دست به ساخت باغ و سازه‌ای زد. روستای بسیار کوچک و دژی نیز در آن بخش دیده می‌شد. بهایی که معیرالممالک برای خرید زمین‌ها پرداخت، 2800 تومان بود! او که نظام‌الدوله نیز لقب داشت، آنجا را به نام خود نظام‌آباد نام‌گذاری کرد.
چندی زمان نبُرد که معیرالممالک تصمیم گرفت زمین‌های نظام‌آباد را به مهریه همسرش، عصمت‌الدوله دختر ناصرالدین‌شاه، افزوده کند. از این زمان بود که نام این بخش پیرامونی تهران، مهرآباد شد. کوشش‌های او از مهرآباد (نظام‌آباد) جایی‌آباد ساخته بود. اما دل معیرالممالک آرام نگرفت و شاید از اینکه زمین‌های سودآور مهرآباد را به همسرش بخشیده بود، پشیمان شد و آن‌ها را از او خرید! درباره‌ی عصمت‌الدوله، همسر هنرمند معیرالممالک خوب است این را نیز بدانیم که او نخستین بانوی ایرانی بود که نواختن پیانو را آموخت.
می‌گویند که معیرالممالک ولخرج و بیش از اندازه اهل ریخت‌وپاش بود. از این‌رو، زمین‌های مهرآباد به گرو طلبکاران رفت و چیزی طول نکشید که از دست معیر و همسرش خارج شد. این زیان هنگفت معیرالممالک در حالی بود که او توانسته بود در مهرآباد باغی 60 هزارمتری را آباد کند و سازه‌ای دیدنی در میانه‌ی آن بسازد. باغبانی فرانسوی را نیز استخدام کرده بود که از درختان و گل‌های انبوه باغ نگه‌داری می‌کرد. گویا باغ مهرآباد چنان زیبا و سرسبز بود که مظفرالدین‌شاه قاجار در بازگشت از سفر اروپا چند روزی در آنجا ماند باغ و سازه‌اش را چنان زیبا دانست که آن را با سرسبزی باغ‌های فرنگ مقایسه می‌کرد.
زمین‌های سرآسیاب مهرآباد چندبار دست‌به‌دست شد و خریداران گوناگونی داشت؛ تا آنکه یکی از سیاست‌ورزان نامدار دوره‌ی قاجار به نام حسین‌قلی خان نظام‌السلطنه مافی آنجا را خریداری کرد و سپس به دخترش زهراسلطان نظام‌مافی سپرد. او که بانویی نیکوکار بود بخش‌های بسیاری از زمین‌های مهرآباد را وقف کرد و مدرسه‌ها و سازه‌هایی برای بهره‌مندی مردم محله ساخت. برای نمونه، در سال 1338 خورشیدی 5 هزارمتر مربع از زمین‌های مهرآباد و 2 میلیون پول نقد را به وزارت فرهنگ آن زمان بخشید تا در مهرآباد آموزشگاهی دخترانه بسازند. افزون‌بر آن، درمانگاه و مسجدی نیز در محله‌ی تازه شکل گرفته‌ی مهرآباد ساخت و در آبادانی بیشتر آنجا کوشش‌های فراوان کرد.

شکل‌گیری محله‌ی سرآسیاب مهرآباد
با همه‌ی آن کوشش‌ها و سربرآوردن آبادی سرسبزی در سرآسیاب مهرآباد، شمار کسانی که در آغاز دهه‌ی سی خورشیدی در آنجا زندگی می‌کردند، تنها هشت خانوار بود. از دهه‌ی چهل خورشیدی به این‌سو بود که مهرآباد رنگ و روی محله به خود گرفت و با ساخت پادگان و دانشگاهی نظامی، سازه‌های مسکونی نیز یکی پس از دیگری ساخته شدند و بدین‌گونه محله‌ای در باختر تهران شکل گرفت.
در سال 1304 خورشیدی، در آغاز پادشاهی رضاشاه، دولت بخشی از زمین‌های سرآسیاب مهرآباد را به شرکت هواپیمایی یونکرس آلمان سپرد تا در آنجا باشگاه خلبانی بنیان‌گذاری کنند. این کار در سال 1317 به پایان رسید و این‌گونه فرودگاه مهرآباد و باشگاه خلبانی آن با 20 فروند هواپیما، آغاز به‌کار کرد. با این‌همه، پیش‌تر از آن، تهرانی‌ها با هواپیما آشنا شده بودند. در سال 1296 خورشیدی، در سال پایانی جنگ جهانی نخست ، خلبانی روسی با هواپیمایش بر فراز تهران پرواز کرد و تهرانی‌ها با نگاه‌های ترس‌خورده و شگفتی بسیار زیاد برای نخستین‌بار ماشینی آهنی را دیدند که در آسمان تهران و در ارتفاعی اندک پرواز می‌کرد! این هواپیما پس از دور زدن آسمان تهران، در میدان مشق (سر در باغ ملی) فرود آمد.
یک رویداد دیگر نیز با تاریخچه‌ی محله‌ی سرآسیاب مهرآباد پیوستگی دارد. در سال 1336 خورشیدی، کارآفرین و سرمایه‌داری به نام محمدرحیم متقی، پس از آنکه دوره‌ی آموزشی‌اش را در آلمان گذرانده بود، به کشور بازگشت و کارخانه‌ی تولید کفش را در زمین‌های مهرآباد بنیان‌ گذاشت. این کارخانه به نام «کفش ملی» شناخته می‌شد و در زمینی به گستردگی 700 متر مربع ساخته شده بود. چیزی زمان نبُرد که کفش ملی آوازه‌ی بسیاری یافت و خریدارانش پُرشمار شدند.
در سال 1345 خورشیدی در مهرآباد جنوبی بیمارستانی با ظرفیت 120 تخت آغاز به‌کار کرد. این بیمارستان اکنون به نام شریعت رضوی شناخته می‌شود. در سال 1367 خورشیدی نیز در محله‌ی مهرآباد جنوبی دانشکده‌ی علوم و فنون هوایی ستاری (دانشگاه هوایی) بنیان‌گذاری شد.
سرآسیاب مهرآباد و خیابان‌های پیرامون آن، اکنون جایی پُررفت‌وآمد و محله‌ای آباد است که از سال‌های دوری که تنها زمین‌هایی برای کشت‌وکار بود، فاصله‌ی بسیاری گرفته است. تا بدان اندازه که در حافظه‌ی محله چیزی از باغ و عمارت تاریخی آن به‌جا نمانده است.
* با بهره‌جویی از گزارش نیوشا دبیری مهر در تارنمای «شهر»؛ گزارش روزنامه «همشهری» (3 اردیبهشت 1398)؛ و «ویکی پدیا».
کد مطلب: 144768
برچسب ها: مهرآباد
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *