مرگ مارادونا، بدون شک یکی از سیاهترین روزهای تاریخ ورزش است نه فقط فوتبال؛ زیرا میراثی که بر جای گذاشته است فراتر از چند رکورد در کتابها و چند جام در قفسه باشگاهها است، او مظهر مسائل انسانی بسیاری است: غرور ملی، عزت نفس، تلاش، دوگانگی شخصیت ورزشی و اخلاقی و بسیاری موارد دیگر است. در مورد مارادونا باید در میان کوچه پس کوچهها صحبت کرد نه در استودیوهای لوکس ورزشی و مجهزترین ورزشگاهها، مساله مارادونا بیشتر اجتماعی است تا ورزشی.
او از کودکی برای تامین هزینه خانواده پر جمعیتش، با توپ حرکات نمایشی انجام میداد، البته او با هر چیزی میتوانست روپایی بزند و این مطلب مورد تحسین بقیه فوتبالیستان نیز است، چرا که معتقد بودند که با یک لیمو هم، مارادونا میتواند ساعتها روپایی بزند و بقیه را سرگرم کند.
او در شانزده سالگی به تیم ملی رسید و با کاپیتانی او آرژانتین قهرمان جام جهانی جوانان در ۱۹۷۹ شد. سال قبل نیز تیم بزرگسالان به کمک مدافع جوانشان «دنیل پاسارلا» توانستند در حالی که میزبان بودند برای نخستین بار فاتح این جام شوند.
روحیات جنگجویی، انقلابی بودن و قدرت رهبری از همان ابتدا در مارادونا نمایان بود و مارادونا توانست آنها را با قدرت بدنی، استعداد و تلاشش در هم بیامیزد تا تاریخ ورزش را از نو بنویسد. در ۱۵ سالگی مواجب آنها از سوی فدراسیون فوتبال، پرداخت نشد و او تهدید کرد که تیم در این شرایط بازی نمیکند و اینگونه بود که حق هم تیمیهایش را گرفت. در جام جهانی ۱۹۸۲ که اولین حضورش نیز بود، بسیار درخشان عمل کرد اما اخراج در بازی مقابل برزیل به دلیل حرکت غیر اخلاقی باعث محرومیتش شد و آرژانتین در دوم حذف شد. اما شاهکار و تاریخسازی در جام جهانی ۱۹۸۶ مکزیک بود. آرژانتین در ۱۹۸۲ از انگلستان در نبرد فالکلند شکست خورد و ۷۰۰ آرژانتینی نیز کشته شدند و رزمناو بسیار معروف نیروی دریایی آرژانتین که نماد آن نیرو بود یعنی «بلگرانو» نیز غرق شد و آرژانتین که خسته از دیکتاتوری ژنرالها و نارحت از شکست و مورد مضحکه قرار گرفتن بودند، انتقام و کسب پیروزی را در زمین فوتبال میدیدند و تنها سلاحشان یک چیز بود:« دیگو آرماندو مارادونا».
آرژانتین در این جام با شکست دادن تیمهایی نظیر انگلیس، بلژیک و در نهایت آلمان غربی در فینال، جام را با دستان مارادونا بالای سر برد تا آنها مجددا بر بام فوتبال بایستند و غرور از دست رفته را به بهترین نحو برگردانند. بازی آرژانتین و انگلیس نیاز به توضیح ندارد؛ از یک سو دست خدا و از سوی دیگر گل قرن. مارادونا در این جام رکوردی بجا گذاشت که تاکنون شکسته نشده است: ۵ گل و ۵ پاس گل و ۵۷ دریبل موفق که ۱۲ دریبل متعلق به بازی با انگلیس است. در جام جهانی ۱۹۹۰ نیز به کمک او به فینال رسیدند اما مغلوب آلمان شدند. اما فوتبال ملی و به طورکلی روزهای خوش مارادونا در جام جهانی ۱۹۹۴ آمریکا، تمام شد. در بازی با یونان او گل زد اما با حرکات عجیب و غریبی که انجام هنگام شادی گل انجام داد، مسئولان از او تست گرفتند و مشخص شد که دوپینگ کرده است. مارادونا محروم شد و آرژانتین هم در دور گروهی حذف شد اما مارادونا در آمریکا به عنوان مفسر باقی ماند. چیزی که او را در رده ملی خاص میکند، تنها بودنش است زیرا تمام تیمهایی که قهرمان شده بودند، تیمی متشکل از بهترینها بود اما مارادونا یک تنه تیم را به دوش میکشید.
در رده باشگاهی نیز او تاریخسازی کرد. مارادونا با ۱ میلیون یورو در ۱۹۷۸ به بوکاجونیورز پیوست و در ادامه در سالهای ۱۹۸۲ با مبلغ ۳ میلیون یورو به بارسلونا و در ۱۹۸۴ با ۵ میلیون یورو به ناپولی پیوست تا ۲ بار رکورد نقل و انتقالات را بشکند.
او در بارسلونا فاتح جام حذفی شد اما در ناپولی عملا پادشاهی کرد. فوتبال ایتالیا در دست تورینیهای سختکوش و میلانیهای پولدار و مدرن بوداما شهر ناپل در منطقه سیسیلی قرار داشت، منطقهای عقب مانده و تحت تسلط مافیا که ملقب به «کامورا» بودند. اما مارادونا این بار نیز یک تنه همه رقبا را ناکام گذاشت و توانست اولین جام تاریخ ناپولی بود یعنی اسکودوتو را به ارمغان بیاورد؛ جامی که در سال بعد نیز فتح شد و در ادامه در اروپا هم درخشیدند و فاتح جام یوفا شدند. مارادونا در ایتالیا یوونتوس را که میشل پلاتینی در اختیار داشت و آث میلان که مثلث هلندی، رایکارد- خولیت و فن باستن را داشت در کسب اسکودتو ناکام بگذارد.
اما همه متفق القول بودند که چرا مارادونا در زندگی شخصی خود حرفهای نیست. او همسر داشت اما بارها به او خیانت کرد، بسیار هم در مصرف الکل و مواد مخدر افراط میکرد و او بارها به کمپ ترک اعتیاد رفته بود، حتی چند بار به کوبا رفت برای ترک اعتیاد زیرا آب و هوا و حاکمانش را دوست داشت. اما این مسائل محبوبیت مارادونا را کم نکرد؛ در آرژانتین عدهای معبدی ساختهاند و او را میپرستند، در شهر و خیابانی عکس او را بر دیوارها کشیدهاند و محصولاتی با عکس او را میفروشند. در ناپل نیز او محبوبیت فوق تصوری دارد، او مردم ناپل را به اوج غرور و افتخار رساند، مانند آرژانتین نیز شهر ناپل در تسخیر دیگو افسانهای است. مارادونا به ما درس موفقیت و رهبری کردن میدهد؛ او یک تنه تیمها را به اوج فوتبال میرساند و باعث شادی مردم میشد، او علنا عقاید خود را بیان میکرد و از بازخورد رسانهای هراسی نداشت. او نماد اراده و بودن در مسیر خود بدون توجه به حرف بقیه است.
سیدمهدی داودی