معلمی بسیار سختگیر و مردی به معنی واقعی کلمه باادب بود. به چند زبان زنده تسلط داشت، گاهی با نام مستعار عبدی برای برخی نشریات مینوشت و گفتهاند که تقریبا هیچوقت تلویزیون تماشا نمیکرد. عاشقانه ازدواج کرد اما فرزندی نداشت و بعد از مرگ او (۲۴ شهریور ۱۳۷۸) طبق وصیت، کتابخانهاش برای مرکز دایرهالمعارف اسلامی به میراث ماند.
روزنامه اعتماد نوشت: «۲۱ سال از مرگ استاد عبدالحسین زرینکوب میگذرد. معمولا او را با عناوینی مثل ادیب و منتقد ادبی و مدرس دانشگاه میشناسند اما برای بسیاری دیگر او راوی تاریخ ایران و اسلام است که با آثار پژوهشیاش، سطح مطالعه تاریخ را در ایران بالا برد.
اواخر زمستان ۱۳۰۱ در بروجرد متولد شد و بعد از پایان تحصیلات مقدماتی، برای ادامه تحصیل به تهران رفت. سال ۱۳۱۹ دیپلم ادبی گرفت و برای تدریس به زادگاهش برگشت. تقریبا از ۲۰ سالگی نوشتن را شروع کرد و بعد از قبولی در دانشگاه تهران، رشته ادبیات را همانجا تا دکترا ادامه داد. اما میگفت همه چیز را از عینک تاریخ میبینم. میگفت تاریخ تکرار نمیشود و اساسا تکرار آن چه سپری و تمام شده دیگر ممکن نیست اما چون «انسان به تعبیر قرآن، ظلوم و جهول است» تجربیات شکستخورده گذشتگان را با این توهم و خیرهسری که «چون از او صادر میشود دیگر خطا نیست» دوباره تجربه میکند و این تکرار خطا را با تکرار تاریخ اشتباه میگیرد. معتقد بود که تاریخ یک سلسله از رویدادهای به هم پیوسته و در هم پیچیده است که حکومت و آن چه قدرت سیاسی نام دارد فقط نیمه ظاهری آن را دربرمیگیرد و سایهای سنگین هم بر آن نیمه پنهان دیگر، یعنی حیات فرهنگی و زندگی مردم میاندازد و فهم گذشته جز عبور از آن بخش اول و شناخت این بخش دوم ممکن نیست. هر قدر هم که صدای مردان قدرت و ثروت بلند باشد باز این واقعیت به جای خود باقی میماند که زیربنای تاریخ را همانهایی ساختهاند و میسازند که سر به زیر و بیهیاهو، برای توسعه علم و رشد ادب و ارتقای فرهنگ کوشیدهاند و میکوشند «تاریخ مرئی، سنجر و چنگیز و هولاگو و تیمور را عرضه میکند و تاریخ مخفی ابوحامد غزالی و فخر رازی و سعدی و حافظ را میپرورد.»
فهرست آثار اصلی زرینکوب طولانی است و از کتابهایی مثل بامداد اسلام و کارنامه اسلام تا با کاروان حُله را در خود جای میدهد. زندگینامههای معتبری هم درباره مفاخر ادبی تاریخ ما نوشت که پلهپله تا ملاقات خدا (درباره مولوی)، فرار از مدرسه (درباره غزالی)، از کوچه رندان (درباره حافظ) هنوز هم آثار پرفروشیاند و همچنان تجدید چاپ میشوند. او چند کتاب درباره تاریخ کشور ما تالیف کرد که در میان آنها دو قرن سکوت که روایتی از سقوط شاهنشاهی ساسانی و اوایل حکومت اعراب بر ایران است مشهورترینشان شناخته میشود و روزگاران که تاریخ عمومی کشور ماست بهترین و جامعترین این آثار به شمار میرود. همیشه دو قرن سکوت را که انتشارش برای او شهرت زیادی به همراه آورده بود، بسیار دوست میداشت. معلمی بسیار سختگیر و مردی به معنی واقعی کلمه باادب بود. به چند زبان زنده تسلط داشت، گاهی با نام مستعار عبدی برای برخی نشریات مینوشت و گفتهاند که تقریبا هیچوقت تلویزیون تماشا نمیکرد. عاشقانه ازدواج کرد اما فرزندی نداشت و بعد از مرگ او (۲۴ شهریور ۱۳۷۸) طبق وصیت، کتابخانهاش برای مرکز دایرهالمعارف اسلامی به میراث ماند.»