در بخشی از جامعه ایران ذهنیتی منفی نسبت به وابستگی حزبی وجود دارد تا جایی که «حزبی بودن» را منفی و «فراجناحی بودن» را مثبت می دانند. این دیدگاه بویژه در ایام انتخابات نمود بیشتری پیدا می کند.
به گزارش ایرنا، احزاب یکی از مهمترین ارکان دولت در دوران مدرن محسوب میشوند. حزب نهادی موثر برای نظارت بر روندهای تصمیم گیری و اجرائی کشور است و به عنوان حلقه رابط میان مردم و حاکمیت سیاسی عمل می کند. جوامع و نظام های سیاسی کنونی تقریبا همگی بر ضرورت تحزب اتفاق نظر دارند و از احزاب به عنوان چرخ دنده های توسعه سیاسی یاد میشود. احزاب از یک سو مدافع حقوق مردم و از سوی دیگر شکل دهنده ساختار قدرت هستند.
احزاب سیاسی در تاثیرگذاری بر قدرت و مشارکت سیاسی در حکومت های دموکراتیک و مردم سالار نقش ویژه و مهمی دارند. به هر میزان که مشارکت سیاسی در جامعه ای بالا باشد، نشان دهنده مدنی بودن و دموکراتیک بودن آن جامعه است.
اما متاسفانه ذهنیت حاکم بر افکار عمومی نگاه چندان مثبتی به احزاب و فعالیت های آن ندارد و از سوی دیگر احزاب موجود گروه هایی هستند که فقط در آستانه هر انتخاباتی فعال می شوند و پس از آن در لاک دفاعی خود فرو می روند.
همین موضوع یکی از چالشهای اساسی و بنیادی در راستای عدم توسعه سیاسی است که می توان به جرات گفت بخش مهم و اعظم مشکلات و بحرانهای موجود در کشور از همین نقطه سرچشمه میگیرد.
رییس دولت اصلاحات در کتاب احزاب و شوراها، می نویسد که در جوامعی مثل ایران موانع تاریخی مهمی بر سر راه شکل گیری احزاب و تشکل ها وجود دارد؛ مردم نسبت به سرنوشت خود احساس مسئولیت عمیق نمی کنند؛ روح حاکم بر فرهنگ ما نوعی فردگرایی صوفیانه است که اجازه نمی دهد شخصیت فرد در متن جامعه بروز پیدا بکند، در نتیجه فرد به درون خویش پناه می برد و می کوشد به تقاضاهای معنوی اش پاسخ دهد. حکومت های ما در طول تاریخ حکومت های استبدادی بوده اند و مانع رشد شخصیت و هویت مردم شده اند، یعنی ما هیچ گاه تمرین مردم سالاری نکرده ایم و تحمل بحث و گفت و گو را نداریم؛ احزاب ما نیز وابسته به بیگانه بودند یا مثل شهابی درخشیدند و رفتند.
سابقه برخی احزاب در اروپا به چند صد سال می رسد، حتی در خاورمیانه نیز احزابی با سابقه صد سال وجود دارد. در ایران سابقه تشکیل حزب به دوران مشروطیت باز می گردد اما فعالیت احزاب در ایران هرگز به حضور و تاثیرگذاری و شکل گیری قدرت منتهی نشده است. غالبا احزاب بزرگ در ایران یا در جهت بسیج توده مردم اقدام کردهاند یا در تلاش بودند تا رفتارهای حاکمیت را توجیه کنند.
به همین دلیل فقدان نهاد های سیاسی و اجتماعی را می توان ویژگی عام زندگی سیاسی در جوامع جهان سوم دانست. جمعیتی آموزش ندیده که با اقتصاد ضعیف همراه و با مشکلات اجتماعی درگیر هستند. چالش هایی که نظام بین الملل تحمیل می کند نیز به طور عملی فرصت پرداختن و قوام بخشیدن به نهادهای اجتماعی سیاسی و فرهنگی را سلب می کند.
در جامعه نیز تفکراتی وجود دارد که احزاب را چندان جدی نمی گیرند و حتی وابستگی حزبی را منفی ارزیابی می کنند. به عنوان مثال استفاده از اصطلاح فراجناحی و عدم وابستگی حزبی به عنوان یک ویژگی مثبت در انتخابات بیانگر همین باور است. در حالی که عضو یک حزب بودن نشان دهنده داشتن تربیت سیاسی است.
کشور ما به دلیل استفاده از منابع عظیم نفتی عملا نیازی به احزاب و مشارکت سیاسی و اجتماعی مردم احساس نمی کند.
حسین بشیریه در کتاب موانع توسعه سیاسی در ایران، موانع را به سه مورد مهم و اصلی که باعث جلوگیری از توسعه سیاسی در ایران بوده است تقسیم می کند: «تمرکز منابع قدرت به عنوان ویژگی اصلی فرایند تکوین ساخت دولت مطلقه مدرن» ، «چند پارگی های اجتماعی و فرهنگی» و «ایدئولوژی و فرهنگ سیاسی و حاکمه».
علاءالدین بروجردی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس معتقد است: «حزب در تعریف سیاسی خود در جمهوری اسلامی ایران هیچ گاه جایگاه خود را در سالهای پس از انقلاب پیدا نکرده و نتوانسته اثرگذاری مثبتی بر تحولات سیاسی و اجتماعی داشته باشد.» سخنان این نماینده مجلس به خوبی جایگاه احزاب را در کشور نشان می دهد.
اگر چه در دولت یازدهم و دوازدهم تلاش شد تفکرات حزبی و استفاده از ظرفیت احزاب مختلف در مدیریت کشور تجربه شود، اما خروجی این موضوع تاکنون موفقیت آمیز نبوده است.
مشکلات امروز کشور لزوم مشارکت مردم را بیش از گذشته نمایان ساخته است. مشکلات اقتصادی و بی اعتمادی مردم به احزاب موجود احتمالا دولت آینده را به سوی ائتلافی شدن سوق خواهد داد، روندی که نیاز به ایفای نقش موثر احزاب خواهد داشت.