توماس فریدمن در مقاله ای در نیویورک تایمز نوشت : توافق هستهای میان ایران و ۵+۱ یکی از دستاوردهای مهم دولت اوباما بود اما مثل هر دستاورد دیگری ناقص و بهدور از ایدهآلهای آمریکایی تنظیم شد. با اینوجود، پلی برای رسیدن بود که ترامپ قبل از عبور آن را آتش زد.
پایگاه خبری
نفت خبر، بخشهایی از این مقاله را با این توضیح منتشر کرده : به دلیل طولانی بودن و استعارههایی که در زبان فارسی نامأنوس بود و همچنین برخی مطالب غیر قابل انتشار، با وفاداری به متن اصلی خلاصهسازی شده است. توماس فریدمن نوشته :
یک عبارت معروف آمریکایی هست که میگوید: «از هر پلی وقتی به آن رسیدیم عبور میکنیم» اما امروز این عبارت با دستکاری زبان عامه جای خود را به عبارت «به هر پلی که رسیدیم آتش میزنیم» داده است و بیانگر کاريست که ترامپ با برجام کرد. برای رسیدن به جان مطلب باید نگاهی به دولت اوباما و تلاش و دستاوردش در این زمینه بیاندازیم. استراتژی دولت اوباما در قبال خاورمیانه براین تفکر استوار شده بود که آنجا منطقه یاغیهاست؛ وجود افراطگرایی مذهبی، نفت، دیکتاتوری، نظام قبیلهای و تغییرات آبو هوایی، هرگونه تغییر مثبت از خارج را غیر ممکن کرده و ایجاد تغییر را باید برعهده زمان و بازیگران داخلی گذاشت. از سوی دیگر، دولت اوباما استراتژی حداقلی (minimal) داشت به این معنی که باید بالاترین تهدید را پیدا کرد و تا حد ممکن آن را خنثی ساخت. برهمین اساس مذاکرات هستهآی با تهران را طرحریزی و پیشبرد و هدفش از برجام هم جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای و تغییر رویکرد حاکمیت این کشور نسبت به جهان و ایجاد وفاق میان تهران و دنیا بود؛ هدفهایی که یکی محقق و دیگری ناکام شد. حالت ایدهآل یا بهتر برجام این بود که بهجای ۱۵ سال، ۲۵ سال برای آن درنظر گرفته میشد و سازوکارهایی برای مقابله با هرگونه غنیسازی اورانیوم یا ساخت موشک نیز در آن گنجانده شود اما باز هم توافقی مفید بود که ترامپ یک تنه آن را نابود کرد. خروج دولت فعلی آمریکا بهصورت یکجانبه از برجام، واشنگتن را در مقابل متحدان استراتژیکی مانند انگلستان، آلمان و فرانسه قرار داده است. از سوی دیگر، اقدامات و خروجهای قبلی ترامپ، مکزیک و روسیه و چین و اتحادیه اروپا را در تقابل و جبهه روبرو قرار داده بود که اکنون ایران نیز به آن افزوده شده است. نخستین پرسش این است که رئیس جمهوریای که نمیتواند از پس تقابل با یک «فاحشه» برآید یا جلوی نفوذ به کمپین انتخاباتیاش را بگیرد، چگونه میخواهد در چندجبهه علیه حریفانی قدرتمند به علاوه ایران بجنگد؟ وقتی ترامپ دستور بازگشت تحریمها و خروج از برجام را صادر کرد، درواقع سه شریک اروپایی خود را داخل توافق پرتاب کرد و ایران را در موضعی بهتر قرارداد. در همینحال، دست خود را برای هرگون مذاکره و ارتقاء و توافق دیگر بست و اکنون بهجای اینکه توان واشنگتن برای مقابله با تهران صرف شود، مشغول تهدید متحدان اروپایی خود و شرکتهای آنهاست که ممکناست به دلیل کار با ایران تحریم شوند. دولت فعلی برخلاف دولت قبلی، دیدگاهی «همه یا هیچ» را دنبال میکند و بهدنبال حداکثرهاست. ترامپ میخواهد ایران بهطور کلی از غنیسازی و انرژی هستهای دست بکشد، نفوذ خود در کشورهای عربی منطقه را جمع کند، برنامه موشکیاش را محدود کند و اگر زورش برسد، حکومت ایران را تغییر دهد. برخی از این خواستهها برای من (نویسنده: فریدمن) هم مطلوب هستند اما همه آنها خارج از دسترس ترامپ و رفقایش در آنسوی پل سوخته ماندهاند و درباره کشورهای عربی هم ماجرا بهکلی اشتباه برداشت شده است.
واقعیت این است که ایران با پولی که از برجام بهدست آورد در کشورهای عربی منطقه نفوذ نکرده و اصلا ماهیت نفوذ ایران در این کشورها ناشی از پول خرج کردن نیست بلکه ضعف اعراب این نفوذ را رقم زده است. کشورهای عربی با تنشهای داخلی و منطقهای که بین خود دارند، دولتهای ضعیفی را شکل دادهاند که ایران با استفاده از اقتدار خود توانسته در میان نیروهای فعال این کشورها یارگیری کند. اکنون تهران با استفاده از این ابزار در بغداد، صنعا؛ دمشق و بیروت حکمرانی میکند و تا زمانی که کشورهای عربی دست از مناقشات بین خودشان برندارند، با هر اندازه پول نیز نمیتوانند این نفوذ را مخدوش کنند. با این وصف، ترامپ پرسشهای زیادی را پس از دستور خروج از برجام بیپاسخ گذاشت. نخست اینکه اگر حکومت ایران سرنگون شود، چه کسی قرار است اداره امور را دست گیرد؟ اگر از بهار عربی یک درس گرفته باشیم این است که سرنگونی یک حکومت لزوما منجر به تشکیل یک حکومت بهتر و دموکراتیک نمیشود چون در تمام کشورهای عربی که حکومت سرنگون شد یا حکومتی خودکامه جانشین آن شد یا نظامیان سرکار آمدند و در بقیه هم دولتهای بسیار ضعیف موجب گسترش افراطیگری و شبهنظامیان شده است. از سوی دیگ، ایرن کشوری بزرگ با جمعیت عظیم ۸۰ میلیونیست که اگر اتفاقی شبیه سوریه در آن رخ دهد، تمام منطقه به آشوب کشیده خواهد شد و میلیونها پناهجو روانه اروپا میشوند. پرسش دوم این است که اگر ترامپ میخواهد نفوذ ایران در کشورهای عربی را پس بزند آیا قصد استفاده از نیروی نظامی آمریکا برای عقب راندن ایران را دارد؟ پاسخ منفیست؛ آیا اعراب میتوانند و قرار است به ایران لشکرکشی کنند؟ پاسخ منفیست؛ و آیا همپیمانان اروپایی آمریکا قرار است با نیروی نظامی ایران را عقب برانند؟ پاسخ این پرسش هم منفیست پس در شرایط حاضر چطور قرار است تهران به مرزهای خودش بازگردد؟ روشی که ترامپ برای جلب توجه اروپا به رفتار ایران مورد استفاده قرارداده نیز در نوع خود جالب است. اخبار مربوط به شهرکسازی اسرائیل در عمق خاک کرانه غربی، سانسور میشود، جنایات امارات و عربستان در یمن سانسور میشود و اخبار مربوط به سرکوب و محدودیت شهروندانشان هم گفته نمیشود اما آنچه ایران در یمن و در داخل انجام میشود بدون کوچکترین سانسوری پخش و بزرگنمایی میشوند. این روشها کارامدی نداشته و ندارد چراکه همچنان ایران در سوریه و لبنان و عراق نفوذ دارد و کار سازماندهی شیعیان را پیش میبرد. خوشبهحال دولت ترامپ که توانست به وعده انتخاباتی خود عمل و برجام را لغو کند اما برای پیادهسازی ایده فشار بر ایران، نیازمند استراتژیست و این استراتژی در چهره دولت آمریکا دیده نمیشود.
شاید بهتر باشد دولت ترامپ هم مانند دولت پیشین دست از خواستههای حداکثری برداشته و تقلیلی در خواستههای ۱۳ بندی خود بدهد. یک پیشنهاد این است: سهخواسته اساسی مطرح شود، نخست اینکه برجام بهجای ۱۵ سال برای ۲۵ سال اجرا شود. دوم اینکه آمریکا و اروپا توافق کنند اگر ایران اقدام به ساخت موشکی کرد که بردش خاک اروپا یا آمریکا را پوشش دهد، تحت تحریمهای شدید قرار گیرد. و سوم اینکه اروپا آمریکا با استفاده از دیپلماسی و سانسور، دستاندازی ایران در سوریه و لبنان و عراق را حل و فصل کنند. چنین پیشنهادی قطعا برای اروپاییها جذاب است و بلافاصله با آغوش باز به استقبال آن میروند اما هدف ترامپ میخواهد اوباما و ایران را با هم پایمال کند و در نتیجه یکسره و یکباره برجام را پاره کرد. اکنون برای این شرایط، دیکشنری آکسفورد عبارتی را پیشنهاد میدهد: «در قوطی کرم را باز کردی، حالا در آن دراز بکش».
ترجمه : مریم حاصللو