حسن محدّثی گیلوایی مدیر گروه جامعهشناسی دین انجمن جامعهشناسی ایران در مطلبی که به طور اختصاصی در اختیار ما قرار داده است، به بررسی موضوع مخالفت با برگزاری کنسرت ها از منظر جذب یا رویگردانی مردم از دین پرداخته است.
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، متن کامل این نوشتار بدین شرح است: این روزها خبرها اغلب غمگین کننده است. در حالی که جهان اسلام پر از خشم و خشونت است و صفحات اسلامی منطقه آکنده از ددمنشی به نام دین است و داعش و طالبان و بوکوحرام و غیره به نام اسلام وحشیانه¬ترین اعمال را انجام می¬دهند، در داخل به نام دین بر مردم، و به¬ویژه اهل هنر سخت¬گیری می¬شود و انبوهی نزاع در ماه¬های اخیر بر سر برگزاری کنسرت در محدوده¬ حکومتی اسلامی درگرفته است. روحانیان از یک سو مدعی¬اند دین اسلام دین شادی است و از سوی دیگر با مظاهر شادمانی به سختی به مقابله برخاسته¬اند. تیتر روزنامه می¬گوید: "جامعه مدرسین در بیانیه¬ای شدیداللحن وزارت ارشاد را تهدید به «پایان صبر» و «وارد عمل شدن مردم» در موضوع کنسرت¬ها کرد" (روزنامه¬ی اعتماد، 1395، یک شنبه 11 مهر، ص 1). از خود می¬پرسم مردمی که جامعه¬ مدرسین از آن سخن می¬گوید کدام مردم¬اند؟ آیا بخشی از آن اکثریت ناراضی مردم قم هستند که از زندگی کردن در این شهر ناراضی¬اند و ترجیح می¬دهند در صورت امکان قم را ترک کنند یا نه، کفن¬پوشان و چماق ¬به دستان گوش به فرمان¬اند؟ آیا به¬راستی کسانی که می¬گویند اسلام دین شادمانی است، منظورشان کدام اسلام است؟
در شعار تأیید شادی، در عمل ضدّ شادی
همین چندی پیش بود که همایشی در انجمن جامعه¬شناسی ایران درباره¬ی نسبت دین و شادی برگزار کردیم. روحانی محترم حاضر در همایش به نقد ما در باب نسبت دین و شادی در ایران چنین پاسخ گفت:
"من با بخشی از صحبت¬های دو استاد محترم که حاصل بررسی علمی و جامعه¬شناسانه است، مشکلی ندارم اما در بخشی که به علل و عوامل وضع نامطلوب موجود برای شادی در فرهنگ ما می¬پردازند و سهم دین را مشخص می¬کنند، حرف¬های دیگری دارم. دین در تعریف آقای دکتر محدثی یعنی دین موجود و تاریخی و آنچه مردم، امروز به عنوان دین می¬شناسند، اما عالم دینی با این نگاه به سراغ دین نمی¬رود. دین در نگاه او یعنی آنچه در منابع معتبر وجود دارد که می¬توان به خدا نسبت داد، چه بسا بین این دو تعریف از دین، کاملا فاصله وجود داشته باشد و چنان نیست که هر چه را مردم به عنوان دین می¬شناسند، با معیارهایی که واقعا در دین وجود دارد، انطباق پیدا کرده باشد" (آیت¬الله محمد سروش محلاتی، " گزارشی از سخنرانی در همایش «دین و شادی» انجمن جامعه شناسی ایران"، 1394، http://soroosh-mahallati.com/fa/260).
به¬راستی، سهم دین در ناشادمانی مردم چیست؟ وقتی که میراث ضدّشادمانیِ اسلامِ موجود را مورد نقد قرار می-دهیم، کارگزاران دینی کشور که چه بسا بسیاری از آن¬ها خود را متولّی اسلام معرفی می¬کنند، سریعاً جبهه¬گیری می¬کنند و ما را متوجّه بخشی از میراث اسلامی می¬سازند که مؤیّد شادی است و از این سخن می¬گویند که در مواریث اسلامی گزاره¬های مهمی در تأیید شادمانی وجود دارد. آنان به¬درستی ما را متوجّه بخشی از میراث اسلامی می¬سازند که شادی مردمان را به¬رسمیّت شناخته است. آن¬ها ما را متّهم می¬سازند که شما جامعه¬¬شناسان، دین را به معدودی از مظاهر محقّق¬شده¬ دین تقلیل می¬دهید. امّا پرسش ما این است که آیا کارگزاران دینی بخش مثبت میراث دینی را به مردم و جامعه عرضه می¬کنند یا بخش مخرّب میراث دینی را؟ آیا احادیث ضدشادی را عرضه می¬کنند یا احادیث مؤیّد شادی؟ آیا احکام دینی¬شان رفتارهای شادمانه و گردهم¬آیی برای شادی را مجاز اعلام می¬دارد یا غیرمجاز؟ به¬راستی، چهره¬ای که کارگزاران دینی (مشخصاً روحانیان) در جامعه¬ی ما از دین ارائه می¬کنند، اسلام را دینی شاد معرفی می¬کند یا ضدّ شادی؟
شادی و رفتار شادمانه محملی می¬خواهد. مجالس و محافلی که جمعی از افراد را گرد هم می¬آورد محملی برای شادی فراهم می¬آورد. محمل¬ شادی با فعالیت¬هایی محقّق می¬شود. انجام فعالیت¬هایی که بتواند جمعی را شادمان سازد نیز نیازمند ابزارهایی است. حال ببینیم عالمان دینی ما کدام¬یک از محمل¬ها، کدام¬یک از فعالیت¬ها، و کدام¬یک از ابزارها را مجاز می¬دانند و کدام را حرام؟
تحقیقات ما (حسن محدثی و الهام قربانی ساوجی، "شادی و گرایش¬های دینی در ایران پس از انقلاب"، مجله¬ی مطالعات جامعه¬شناختی ایران، دوره¬ی 3، شماره 8، بهار 1392، صفحه 95-120، 1392) نشان می¬دهد که بسیاری از روحانیان با گردهمایی¬های شادمانه و جشن¬ها، و میهمانی¬های شادمانه مخالف¬اند و آن¬ها را موقعیت-هایی گناه¬آفرین تلقّی می¬کنند. بسیاری از آن¬ها هم¬چنین با فعالیت¬هایی که می¬تواند در درون فضاهای جمعی شادی¬آفرین باشد (نظیر کف زدن، رقص، و موسیقی) یا آشکارا مخالف¬اند یا دست¬کم دعوت به احتیاط می-کنند ("احوط آن است که ..."). برخی از فقها حتا استفاده، خرید و فروش، و ساخت و ساز ابزارهای مربوط به فعالیت¬های شادی¬آفرین نظیر سازهای موسیقی را نیز حرام اعلام کرده¬اند.
حالا برگردیم به شرایط موجود در جامعه¬ی ما. از یک سو یک امام جمعه در استان خراسان اعلام می¬کند کنسرتی که کارگزاران حکومت اسلامی مجوز اجرای آن را صادر کرده¬اند، نباید در خراسان اجرا شود:
"امام جمعه مشهد معتقد است که همه این شهر مکان متبرکه امام رضا(ع) است در حالی که ما معتقدیم شرایط غیر از این وضعیت بوده و باید اجازه برگزاری کنسرتها داده شود که در این زمینه با دستگاه قضایی مکاتباتی را انجام دادیم تا اجازه بدهند حداقل در سایر شهرهای خراسان رضوی کنسرتها برگزار شود" (علی جنتی، "علم الهدی مانع اصلی برگزاری کنسرت در مشهد است / به هیچ وجه قصد عقب نشینی ندارم"، پای¬گاه اینترنتی انتخاب، 4 شهریور 1395، http://www.entekhab.ir/fa/news/288201/).
در واقع، امام جمعه¬ی مشهد بدون پرسیدن نظر مردم خراسان و بدون هرگونه نظرسنجی در باب گرایش مردم، در مورد کل مردم تصمیم می¬گیرد و آن¬ها را از مصرف نوعی کالای فرهنگی محروم می¬سازد. در قم، روحانیان عالی رتبه مخالفت شدید خود را با برگزاری کنسرت اعلام می¬کنند و آیت¬الله یزدی خطاب به وزیر ارشاد اسلامی گفته است:
"آقای وزیر «به شما نرسیده است که در قم چه موسیقی جایز هست یا نیست؟ شما کار خودت را بکن. شما حق دخالت در امور فقهی را ندارید»" (آیت¬الله یزدی،"انتقاد شدید آیت الله یزدی از وزیر ارشاد"، پای¬گاه اینترنتی فرارو، 11 مهر 1395، http://fararu.com/fa/news/291001/).
وی افزوده است:
"مراجع عظام تقلید سخت از برگزاری کنسرت در قم ناراحتاند، نباید مرجعیت را تنها گذاشت و حریم آن را شکست؛ مرجعیت عالیترین مقامی است که در تشیع همیشه مورداحترام بوده و خواهد بوده است، این اقدام غیرقابلبرگشت است" (همان¬جا).
این روحانیان هرگز نظرسنجی¬ای درباره¬ی نگرش مردم قم به برگزاری کنسرت یا جشن¬های شادی در قم انجام نداده¬اند و آمرانه از بالا برای مردم و بدون توجه به خواسته¬های مردم برای آنان تصمیم می¬گیرند. این در حالی است که پیش از این نتایج یک تحقیق تجربی تحت عنوان "بررسی وضعیت فرهنگ عمومی استان قم" که "دادههای آن از نمونهای به حجم 430 نفر جمعآوری گردیده است" نشان می¬دهد بخش¬ زیادی از مردم قم از زندگی در قم راضی نیستند و اعلام کرده¬اند که در صورت حق انتخاب و امکان جابه¬جایی، قم را ترک می-کنند:
"در مورد رضایت از محل سکونت دو سئوال از پاسخگویان پرسیده شد: «چقدر از محلهای که در آن سکونت دارید، راضی هستید؟» و «اگر امکان زندگی در شهر دیگری برای شما به وجود آید، آیا به آن شهر میروید یا در همین شهر (قم) میمانید؟ [...] 44.2 درصد پاسخگویان از زندگی در شهر قم راضی هستند و تمایلی به ترک شهر قم ندارند، اما 47 درصد آنها اعلام کردهاند که اگر امکان زندگی در شهر دیگری برای آنها فراهم شود، به آنجا خواهند رفت؛ و به عبارت دیگر از زندگی کردن در شهر قم راضی نیستند. بنابراین باید گفت نزدیک به نیمی از مردم قم، از زندگی در این شهر رضایت ندارند و آن را محل مناسبی برای زندگی نمیدانند. در این شاخص، میزان رضایت زنان بیش از مردان است. نیمی از زنان (7/50) از زندگی کردن در شهر قم اظهار رضایت کردهاند اما این نسبت در بین مردان 7/37 درصد میباشد. همچنین اندکی بیش از 59 درصد مردان و نزدیک به 35 درصد زنان از زندگی کردن در شهر قم اظهار نارضایتی کردهاند و تمایل خود را برای ترک این شهر در صورت فراهم شدن شرایط، اعلام کردهاند. در مجموع 8/8 درصد پاسخگویان نیز اظهار داشتهاند که برای آنها شهر قم با شهرهای دیگر تفاوتی ندارد" (نامه¬ی قم، شماره¬ی 14، تابستان 1380، به نقل از پای¬گاه اطلاع¬رسانی حوزه، http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View).
جامعه¬ی آماری این تحقیق "کلیه ساکنین 15 سال به بالای شهر قم است که در زمان تحقیق در قم ساکن بودهاند. افراد زیر 15 سال و مهاجر عبوری و غیر ایرانی، خارج از جامعه آماری پژوهش قرار میگیرند" (همان). در واقع، روحانیان ساکن قم و خانواده¬های¬شان نیز بخشی از این جامعه¬ی آماری بوده¬اند. بنابراین، به روحانیان محترم ساکن در قم که برای مردم قم و به جای آنان تصمیم می¬گیرند، یادآوری می¬کنیم که خوب است به این آمار توجّه نمایند:
"47 درصد آنها اعلام کردهاند که اگر امکان زندگی در شهر دیگری برای آنها فراهم شود، به آنجا خواهند رفت؛ و به¬عبارت دیگر از زندگی کردن در شهر قم راضی نیستند. بنابراین باید گفت نزدیک به نیمی از مردم قم، از زندگی در این شهر رضایت ندارند و آن را محل مناسبی برای زندگی نمیدانند" (همان¬جا).
خوب است که روحانیان نگران دین¬داری مردم، یک بار دیگر از مراکز تحقیقاتی بی¬طرف بخواهند که چنین تحقیقی را دوباره در قم انجام دهند و وضعیت رضایت و نارضایتی مردم را از زند¬گی در شهر قم مجدداً بسنجند.
اما فقیه شهر گفته است:
"با اجرای مجالس موسیقی و کنسرت قلب امام زمان علیه السلام متاثر می شود و شما آمران به معروف با مقابله و جلوگیری از این منکر بزرگ موجبات خرسندی امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف را فراهم آورید" (آیت الله صافی گلپایگانی، " آیتالله صافیگلپایگانی: با برگزارکنندگان کنسرت در قم برخورد جدی شود/ اجرای مجالس موسیقی و کنسرت قلب امام زمان متاثر می¬شود"، 8 مهر 1395، http://www.entekhab.ir/fa/news/294983).
روحانی دیگری بین اجرای کنسرت در قم و ترویج فحشا نسبت تام و تمامی برقرار کرده است:
"آیتالله حسن ممدوحی با اشاره به تأسفبار بودن برگزاری کنسرت موسیقی در شهر مقدس قم اظهار داشت: هدف از برگزاری این کنسرتها ترویج فحشا است و دارای هیچ نظام فرهنگی نیست و نمونهای از ابتذال فرهنگی است" (آیت الله ممدوحی، " هدف از برگزار کنسرت ترویج فحشاست / میخواهند مردم را بی دین کنند"، 11 مهر 1395، http://www.entekhab.ir/fa/news/295464/).
در شهر تفت استان یزد نیز برای اعتراض به برگزاری کنسرت شهرام ناظری و حافظ ناظری، نماز جماعت و دعای کمیل برگزار کرده¬اند و امور دینی را در برابر امور هنری قرار داده¬اند:
"کنسرت شهرام و حافظ ناظری با مجوزهای لازم قرار بود در سالن قدس شهرستان تفت در 25 کیلومتری یزد برگزار شود که عدهای با تجمع در مقابل سالن کنسرت، نماز اقامه کردند و دعای کمیل خواندند تا از این طریق اعتراض خود را به برگزارکنندگان کنسرت منعکس کنند" (عصر ایران، "حاشیههای عجیب کنسرت شهرام ناظری در تفت"، 5 شهریور 1395، http://www.asriran.com/fa/news/489595/).
اما به گزارش برخی از خبرگزاری¬ها، حدود 5 هزار نفر از مردم به مجلس برگزاری کنسرت رفته¬اند (پای¬گاه اینترنتی تابناک، "کنسرت جنجالی «شهرام ناظری» در یزد و اعلام آمادگی «حسین علیزاده» برای شهادت"، 5 شهریور 1395، http://www.tabnak.ir/fa/news/617725/). از سوی دیگر، امام جمعه¬ی یزد نیز در مقام اعتراض گفته است:
"به افرادی که برای مخالفت با مکتب امام حسین(ع) و برای برگزاری کنسرتها در یزد تلاش و سخنرانی میکنند هشدار میدهیم که اگر جلوی این کارها را نگیرند با آنها به گونه دیگری برخورد میکنیم" (آیت¬الله محمدرضا ناصری، 9 مهر 1395، "امام جمعه یزد: میخواهند کنسرت را جایگزین عزاداری امام حسین کنند"، پای¬گاه اینترنتی فرارو، http://fararu.com/fa/news/290822/).
امام جمعه¬ی شهرکرد نیز به¬کلّی رقم بطلان بر کنسرت موسیقی کشید و با گفتن این¬که هدف از برگزاری کنسرت همانا دین¬زدایی است، کار را یک¬سره کرد:
"حجتالاسلام نکونام با این مقدمه، چند نکته مهم در مورد ترویج کنسرت های موسیقی در کشور بیان کرد از جمله قطعیت و عدم تردید در منکر و لهوی بودن این مجالس و آن را سوغات غرب با هدف دین¬زدایی و کم رنگ کردن معنویت در جامعه دانست" (حجت الاسلام نکونام، "کنسرتهای موسیقی، سوغات غرب برای دینزدایی در جامعه است"، پای¬گاه اطلاع¬رسانی قطره، 2 مهر 1395، http://www.ghatreh.com/news/nn33800068/).
نتیجه¬گیری
حال برگردیم به پرسش آغازین؟ آیا اسلامِ موجود بر اساس مستندات مذکور ضدّ شادی نیست؟ مگر نه این¬که شادی برای تحقّق¬اش نیازمند وجود محمل¬هایی است؟ مگر نه این¬که در چنین محمل¬هایی می¬بایست فعّالیت¬هایی فردی یا جمعی صورت گیرد تا موقعیت شادمان شدن و شادمانی کردن برای مردم فراهم شود؟ و مگر نه این¬که برای انجام این فعالیت¬ها ابزار و امکاناتی نیاز است؟ پس اگر محمل¬های شادی و فعالیت¬های معطوف به تحقّق شادی، و ابزارها و امکانات انجام این فعالیت¬ها غیرمجاز باشد، شادی چه¬گونه محقّق خواهد شد؟ به¬نظر می¬رسد برخی روحانیان در ایران در شعار شادی را تأیید می¬کنند و بین شادمانی مردم و دین¬داری¬شان منافاتی نمی¬بینند. امّا در مقام عمل، مردم را از فرصت¬ها و امکانات شادمانی محروم می¬سازند. باری، مخالفت با برنامه¬های شادی-آور، مردم را هرچه بیش¬تر از چنین دینی بیزار خواهد کرد. پس بگذارید جسارت کنم و بپرسم: آیا رسالت کارگزاران دینی جذب مردم به دین است یا روی¬گردانی از آن؟