برگزاري نمايشگاه بينالمللي کتاب، مهمترين رخداد فرهنگي کشور در هفتة جاري است. هفتهاي استثنايي براي اهالي فرهنگ که عموماً نيز تکرار نميشود و به طوري اعجاببرانگيز، آمار خريد و فروش کتاب و محتملاً سرانة مطالعه را به طور قابل توجهي افزايش ميدهد. حال ميتوان پرسيد چرا سرانة مطالعه و آمار و ارقام مرتبط با تيراژ کتب بايد اينقدر پايين باشد که نمايشگاه بينالمللي کتاب يک استثنا در اين ميان باشد.
براي کاهش ميزان مطالعه در کشور ميتوان دلايل گوناگوني برشمرد که بسياري از آنها پيش از اين به سمع و نظر مخاطبان رسيده است و بازگو کردنشان، تکرار مکررات است. با اين حال، چون برخي از آنها از فرط تکرار، بديهي فرض شدهاند، ميتوان با نگاهي ديگر به چرايي و چگونگي آنها نگريست. برخي فعالان سياسي و مطبوعاتي، سانسور را عامل مهم در کاهش ميزان مطالعه قلمداد ميکنند و براي اثبات نظر خود، به برخي دورههاي خاص مانند دو سال ابتدايي پس از پيروزي انقلاب اسلامي يا سالهاي اولية پس از حماسة دوم خرداد اشاره ميکنند. بدون شک، مميزي عامل مهمي در اين روند محسوب ميشود. اين مسأله به خصوص در حوزة علوم انساني خود را نشان ميدهد. ادبيات، جامعهشناسي، تاريخ و سياست از مهمترين بخشهايي هستند که پژوهشگران و آفرينندگان آثاري در اين زمينه با مشکل سانسور دست به گريبان هستند.
از ابتداي استقرار دولت يازدهم برخي مسئولان فرهنگي عاليرتبه از حذف مميزي و واگذاري آن به ناشران و نويسندگان سخن گفتند. وعدهاي که از ابتدا، غيرقابل عملي بودن آن آشکار بود. به اين جهت که مشکل در فاعل مميزي نيست بلکه در نحوة اِعمال آن است. متأسفانه معيارهاي فيلترينگ لغات، عبارات و مفاهيم به شدت سليقهاي و شخصي و وابسته به عقايد و انگارههاي ذهني فرد بررسيکننده است.
حال آنکه اگر اين مفاهيم، روشن و شفاف و به دور از اختلاف عقايد و سلايق باشد، مشکلي در ميان نخواهد بود. به خصوص که اگر اين مسئوليت بر عهدة وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان متولي اين امر باشد، وجهة حقوقيتري خواهد داشت. بنابراين به جاي اينکه توپ را در زمين ديگران بيندازند، بهتر است فکري براي حل مسأله و نه پاک کردن صورت مسأله بنمايند.
برخي ديگر از ناظران، فضاي مجازي را عامل مهمي در کاهش سرانة مطالعه کشور ميدانند. اما برخي ديگر بيان ميدارند که اگر اين مسأله، دليلي بر کاهش ميزان کتابخواني بود، ميبايست در کشورهاي غربي که فضاي مجازي بازتر و باکيفيتتر است، ميزان مطالعه کمتر باشد.
در اينباره بايد گفت که هر دو طرف بخشي از حقيقت را ميگويند. در عين حال که آمار دقيقي از تأثير فضاي مجازي بر ميزان مطالعه در کشورهاي خارجي وجود ندارد، اما اين نکته گفتني است که به هر حال فضاي مجازي به پايگاه جديدي براي اطلاعرساني در خصوص مسائل عمومي و انساني بدل شده و بسياري افراد، اطلاعات جديد خود در زمينههاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و حتي فني را از اين پايگاهها ميگيرند و نميتوان آن را جدا از ميزان مطالعة عمومي قلمداد کرد.
به بيان ديگر، ميزان ورود به فضاي مجازي و تبادل دانش و آگاهي در آن نيز ميتواند معياري از مطالعهکنندگان در حوزههاي مختلف تلقي شود. اما انکارناشدني نيست که اين مطالعه، به شدت غيرتخصصي و غيرحرفهاي است و نميتواند بر عمق دانش و آگاهي عمومي بيفزايد و اين يکي به کاهلي برخي اقشار در مطالعه کتاب و ديگري به دسترسي آسان و ارزان به اين فضا در مقابل دسترسي نسبتاً پُرزحمتتر و گرانتر به کتاب بستگي دارد.
دليل سوم همين مسألة قيمت است. اين نکته گفتني است که عمدة دوستداران مطالعه، طبقة متوسط هستند.
طبقات مرفه از آن رو که با تفريحات گوناگون اجتماعي و بدون محدوديت اقتصادي، اوقات فراغت خود را طي ميکنند، چندان به مطالعه رغبت ندارند و طبقات ضعيف نيز از آن جهت که با مشکلات مختلف معيشتي دست به گريبان هستند، مجالي براي مطالعه ندارند. در اين ميان، افزايش قيمت کتاب در سالهاي اخير موجب شده بخشي از طبقة متوسط و به خصوص دانشجويان که مهمترين قشر کتابخوان جامعه هستند نيز به تدريج از خير خريد کتاب بگذرند و به همان فضاي مجازي پناه ببرند.
نکتهاي که ميتواند محملي براي دولت باشد که بخشي از حذف يارانههاي انرژي و غيرضروري را به خريد کتاب از اين اقشار اختصاص دهد که البته ميدانم در شرايط فعلي، درخواستي غيرضروري و به دور از اولويتهاي دولت محسوب ميشود.