فيلم نيلوفر كه محصول مشترك ايران ،فرانسه و لبنان است بعد از ١١سال توقيف اجازه پخش در شبكه خانگى را پيدا میكند. البته راز توقيف نيلوفر، چندان مكشوف نيست. هرچند اکران آن پرسشهای دیگری را ایجاد کرده است.
به گزارش
مردم سالاری آنلاین، اين فيلم كه محصول ١٣٨٦ است و از تعدادى بازيگر حرفهاى مانند شهاب حسينى، فاطمه معتمد آريا، رويا نونهالى و هنگامه قاضيانی بهره برده است با يك فاصله ٨ساله، به نوعى باز تكرار روايت
فيلم عروس آتش (ساخت١٣٧٨) از انسان جنوبيست. روايتى مبتنى بر دادههاى جامعه شناختى ضعيف و كمتر واقع بينانه.
فيلم نيلوفر، داستان دخترى ١٠ساله را روايت میكند كه در روستايى در جنوب عراق زيست میكند اين دختر به اجبار مناسبات عشيره اى، میبايست با شيخ روستا ازدواج كند حال آنكه نيلوفر میخواهد پزشك شود. تفاوت سير داستانى دو فيلم عروس آتش و نيلوفر تنها در يك نكته است و آن اينكه جامعه عشايرى كه در فيلم عروس آتش روايت میشود، جنوب ايران است و در نيلوفر،روستايى در جنوب عراق . اما آنقدر نشانهها و شخصيت پردازىها به هم نزديك است كه براى مخاطب ، اين مرزبندىها چندان واضح نيست بخصوص اينكه دو منطقه جنوب ايران و جنوب عراق بلحاظ لهجه و پوشش و سنن، بسيار شبيه هم هستند. در كنار اين وجه اختلاف، تشباهات محتوايى دو فيلم، بى شمار است. در عروس آتش،احلام ، دختر عرب شهرى شده و دانشجوى پزشكى است كه نمیخواهد زن فرحان پسر عموى بى سوادش شود همانند نيلوفر كه عاشق درس خواندن و پزشك شدن است و نمیخواهد زن شيخ عشيره شود. در عروس آتش ، قانون و عصبيت عشيره حكم میراند و در مقابل احلام راهى بغير از تسليم نمیماند در غير اين صورت بدست پسر عمويش كشته خواهد شد. در فيلم نيلوفر نيز، عصبيت حاكم و اهميت آبروى عشيره اى ،خانواده حاج عبدالله را به إجبار نيلوفر به اين وصلت وا میدارد و اگر نيلوفر بخواهد تمرد كند عقوبت بدى در راه خواهد بود. در عروس آتش ، خالههاشميه هرچند از ساختار عشيره است اما از اين ساختار متضرر بوده است به همين دليل در كنار احلام قرار میگيرد همچنان كه در فيلم نيلوفر، عزيز(عموى نيلوفر) نيز كه تجربه عشق ناكامى در روستا داشته است در كنار نيلوفر قرار میگيرد. در فيلم عروس آتش، احلام به معشوقش (دكتر پرويز) نمیرسد و در شب ازدواج اجبارى با فرحان، خودش را میسوزاند. مانند نيلوفر كه نمیتوانست خواست پدرش را قبول كند با عمو عزيزش از روستا فرار میكند. به عبارتى هم احلام و هم نيلوفر از واقعيت ساختار إجتماعى ترسيم شده در اين دو فيلم فرار میكنند چرا كه اين ساختار اجتماعى بسيار غير منعطف است و نمیتواند گره گشاى چالشهايش باشد به همين خاطر در فيلم عروس آتش، وكيلى خارج از اين ساختار وارد میشود تا فرحان را متقاعد كند و در فيلم نيلوفر ، بانو (زن عارفه و غير بومى روستا)، سعى میكند تبيين كننده كردار درست براى انسان عشيره اى باشد.
اما آيا واقعاً
ساختار عشيره اى جنوب، به اين ميزان متصلب و بدون برون رفت است ؟ آيا در ساختار اجتماعى روستاى جنوبى، انسانهاى روشن انديش به اين ميزان اندكند؟ اين عقوبت مرگ دختر متمرد عشيره براساس كدام مطالعات دقيق جامعه شناختى استخراج شده است كه در هر دو فيلم عروس آتش و نيلوفر، نسخه پيچى شده است؟ آيا بفرض حدوث عصبيتى در يك ساختار اجتماعى، اين امر بسهولت قابليت تعميم پيدا میكند و رسانه انگاره ساز مهمى مانند سينما، براحتى در خدمت روايتى ناقص قرار میگيرد؟ أساساً چرا روايتهايى كه از جنوب ايران بر روى پرده سينما میرود به اين ميزان غير كارشناسي است؟ اشكال كار كجاست؟ چرا كاركرد مشاوران و سينماگران عرب و جنوبى در ارائه تصويرى دقيق و جامع از ساختار اجتماعى اين منطقه به نويسندگان، كارگردانان و تهيه كنندگان سينما و تلویزيون، كم رنگ و كم تأثير است؟ شايد زمان آن فرا رسيده باشد كه به اين سؤالات و پاسخ به آنها توجه بيشترى شود چرا كه روايت گرى غير دقيق، تصويرى غير دقيق خلق میكند و تصوير غيردقيق، پندارها، پيش داوريها و رفتارهاى نادرستى را خلق میكند.
*مدرس دانشگاه