برای این که بدانیم چینیها چگونه جای پای خود را در اقتصاد دنیا سفت میکنند، کافی است به یکی از شرکتهای خودروسازی این کشور نگاهی بیاندازیم: شرکت جیلی. این شرکت با سرمایهگذاری حدوداً 9 میلیارد دلاری به بزرگترین سهامدار غول خودروسازی آلمان، دایملر (شرکت مادرِ مرسدس بنز) تبدیل شد و این تازه بخشی از ماجرا است!
به گزارش
مردمسالاری آنلاین، «لی شافو» موسس میلیاردر شرکت جیلی چین هماکنون مالک 9.7 درصد از سهام شرکت آلمانی دایملر است. ارزش این سهام چیزی معادل 9 میلیارد دلار است و این معامله بزرگ، «گروه جیلی» را به بزرگترین سهامدار منفرد دایملر تبدیل میکند. علاوه بر این، با افزایش مشارکت این خودروسازِ چینی با یکی از پیشرفتهترین شرکتهای خودروسازی دنیا، راه برای انتقال تکنولوژیهای پیشرفته به چین خصوصاً در حوزه خودروهای برقی نیز باز میشود.
اما این تنها یکی از سرمایهگذاریهای بزرگ شرکت جیلی است: این شرکت چینی در سال 2010، شرکت بزرگ «ولوو کارز» را از شرکت «فورد موتور» خریداری کرد و در آخرین ماه سال 2016 نیز به بزرگترین سهامدار شرکت سوئدی «ای بی ولوو»، که دومین شرکت کامیونسازی بزرگ دنیا است، تبدیل شد! جیلی مالک «لوتوس کارز»، شرکت خودروساز بریتانیایی که ماشینهای اسپرت و مسابقهای میسازد، نیز است!
در واقع، شرکتهای بزرگ چینی که به واسطه سیطره بر بازار بزرگ چین، سرمایه مازاد بسیار زیادی در دست دارند، به خرید سهام شرکتهای بزرگ و پیشرفته دنیا روی آوردهاند. استراتژی «خرید شرکتهای بزرگ و ادغام» به شرکتهای چینی کمک کرده تا تکنولوژیهای پیشرفته را به راحتی به دست آورند. شرکتها در دنیای امروزی، بدون تکنولوژی پیشرفته نمیتواند حرف چندانی در بازار جهانی داشته باشند و شرکتهای چینی این اصل را به خوبی درک کردهاند.
شاید یکی از دلایلی که باعث میشود تا شرکتهای ایرانی در بازارهای دنیا حرفی برای گفتن نداشته باشند، ضعف در حوزه دسترسی به تکنولوژیهای نوین و پیشرفته باشد. اما چینیها صرفاً به بازار بیش از یک میلیاردی داخل این کشور اتکاء ندارند و سعی میکنند با ایجاد شراکت با بزرگترین شرکتهای جهان، به فناوریهای نوین دسترسی پیدا کنند. بازار بزرگ چین، قوتی برای چینیها در این معاملههای پرسود بوده است: شرکتهایی که با چینیها همکاری میکنند سهم گستردهتری در بازار چین به دست میآورند و این امر آنها را ترغیب میکند تا با آغوش باز، همکاری با شرکتهای چینی را بپذیرند. معامله چینیها با شرکتهای بزرگ دنیا یک معامله برد-برد برای طرفین بوده و از گذر این معاملات، قدرت چین در اقتصاد جهان افزایش یافته است.
چین در کل برای افزایش نقش و حضور خود در مناسبات بینالمللی، استراتژی «قدرتگیری صلحآمیز» را انتخاب کرده است: این استراتژی با توسعه اقتصادی چین نیز همخوانی دارد و باعث شده تا با کمترین تقابل، این کشور بیشترین دستاوردها را داشته باشد. با استفاده از این استراتژی، هم مشکلات اقتصادی چین به شدت کاهش یافته و هم بر توان چانهزنی این کشور در سطح جهانی افزوده شده است. ابزارهایی که چین در دست داشته، نظیر جمعیت بسیار زیاد و جغرافیای گسترده، به این کشور کمک کرده تا بتواند به خوبی استراتژی «قدرتگیری صلحآمیز» خود را دنبال کند.
شرکتهای چینی تنها در سال 2016، در معاملاتی اعلام شده، 246 میلیارد دلار از سهام شرکتهای خارجی را خریداری کردند که رقم بسیار بالایی محسوب میشود. تقریباً هیچ شرکت بزرگ چینی را نمیتوانید پیدا کنید که بخشی از سهام شرکتهای پیشرفته یا کل آن شرکتها را نخریده باشد؛ از این حیث، شرکت جیلی یک استثناء نیست، بلکه قاعده است. لنوو، سرمایهگذاریهای زیادی در غول کامپیوتری «آی بی ام» انجام داد و در سال 2014، موتورولا را به قیمت 2.9 میلیارد دلار از گوگل خریداری کرد. شرکتهای چینی، حالا مالک بخشی از کسب و کار شرکتهای معروفی همچون جنرال الکتریک، دایملر و حتی باشگاههای معروفی همچون «آ.ث میلان» ایتالیا هستند.
استراتژی همکاری گسترده با شرکتهای بزرگ دنیا به چین کمک کرده تا در حوزه سیاسی، اصطکاک زیادی را با سایر کشورهای دنیا از جمله آمریکا تجربه نکند. این استراتژی فعلاً خوب جواب داده و چین روز به روز، قدرت بیشتری در مقیاس جهانی برای خود انباشت کرده و به یک بازیگر جهانی تبدیل شده است. باید دید آیا در عصر جدید که یکی از مشخصههای آن، عروج ترامپیسم و روی آوردن به حمایتگرایی اقتصادی است، چین بالاخره مجبور میشود از استراتژی «قدرتگیری صلحآمیز» خود دست بردارد یا خیر؟! ترامپ تاکنون بارها بر طبل جنگ تجاری با چین نواخته است اما در عرصه عمل هنوز این جنگ آغاز نشده است. باید دید استراتژی صلحآمیز چینیها چقدر میتواند برد داشته باشد؟!