عکس : الهام درفشی/مردم سالاری آنلاین
سی و ششمین جشنواره فیلم فجر به پایان رسید. آنچه می خوانید، مروری کوتاه بر 9 فیلم از فیلمهای جشنواره فیلم فجر از منظر سه نفر از نویسندگان مردم سالاری، محمدرضا پازکی، کیانا حیدری و پویان فراستی است.
دیپورت
لاتاری شاید بزرگترین ناامیدی جشنواره امسال باشد و این ورای تمام حاشیههای متنی و فرامتنی فیلم جدید مهدویان است. اشکالات متعدد فیلم لاتاری چه در بحث فرم و چه در بحث محتوا به شکل قابل توجهی به فیلم ضربهزده است. اگرچه لاتاری در ارتباط با مخاطب موفق عمل میکند و در صحنههایی تشویق شدید تماشاگران را به دنبال دارد (که باید دلیل این تشویقها که غالبا در صحنههای خشن فیلم اتفاق میافتد به شکل جداگانه و تخصصی بررسی شود) اما فیلم به شدت نسبت به دو فیلم قبلی مهدویان غلط و ضعیف تر است. فرم لاتاری همان فرم ماجرای نیمروز است، دوربینی روی دست و دور از سوژه که گویی با فاصلهای محتاطانه نظاره گر سوژههاست. این فرم هرچه در ماجرای نیمروز کارکردی دراماتیک و صحیح دارد در لاتاری بیدلیل به نظر میرسد گویی مهدویان فقط قادر به ساخت فیلمهایی با چنین نوع فیلم برداری است.ایراد دیگر فیلم کشدار بودن بخش اول فیلم است که وقت کافی برای شکلگیری شخصیتها نمیگذارد و ناگاه این شخصیتهای الکن به بخش دوم فیلم پرتاب میشوند. شخصیتهای فیلم لاتاری همانند فیلمهای قبلی کارگردان عملگرا و تا حدی رادیکال هستند که البته در این فیلم برعکس ماجرای نیمروز منطقی در این عملگرا بودن به چشم نمیخورد. اما محتوای کلی فیلم پیام چندان دلچسبی ندارد این نوع کنشها در سینمای ایران شاید به دل خنکی مخاطب یا حتی کارگردان بیانجامد اما مسلما این ارسال پیام به جامعه نتیجهای جز هرج و مرج طلبی و قانون گریزی ندارد. مهدویان کارگردانی جوان و بسیار خوش قریحه است و هنوز فرصت زیادی برای تجربه اندوختن دارد. این فیلم، فیلم خوبی نیست اما همچنان باید گفت محمدحسین مهدویان یکی از استعدادهای دغدعهمند سینمای ایران است./ محمدرضا پازکی
سوزاندن خاکستر
کیایی کارگردان جوانی که سیمرغ بهترین فیلمنامه جشنواره سی ام را برای ضدگلوله در کارنامه دارد، چند سالی میشود پای ثابت جشنواره فیلم فجر است و در جدیدترین فیلمش باز به دنبال همان دغدغههای فیلمهای قبلی اش است. اماگویی چهار راه استانبول را عجولانه به جشنواره فیلم امسال فرستاد چرا که از دقت و کیفیت کارهای قبلی فاصله گرفته و توقع بینندگانش را برآورده نمیکند. فیلمیکه از همان ابتدا با شوخیهای تلگرامیکه این روزها بطور دلخراشی چاشنی بیمزه کارهای گیشهای شده، شروع میشود و باز همان آدمهای شکست خورده و بدهکارهای کیایی را در فکر دزدی یا فرار میبینیم. کیایی نام فیلم را از پلاسکو به چهار راه استانبول تغییر داد تا بگوید فیلم درباره پلاسکو نیست و اصلا بهتر بود که هیچ چیز از پلاسکو به عنوان یک حادثه گره خورده با داستان در فیلمش نبود، این در حالیست که کیایی گفته بود اگر او فیلم را نمیساخت تا سالها کسی سراغ فاجعه پلاسکو نمیرفت! فاجعهای که در فیلم او نقشی فرعی دارد و هیچ ادای دینی به آتش نشانان و شهدای این فاجعه نمیکند. ایراد بزرگ فیلم تغییر لحنهای بیدلیل فیلم است گاهی میخواهد بی هیچ روایت و قصهای عدهای را بخنداند، و گاهی لحن پرسوز و گداز به خود میگیرد و غمگین میشود و مشخص نیست این چه رسالتیست که بر دوش برخی کارگردانان سنگینی میکند که هر طور شده از مخاطب خنده بگیرند. کیایی در فیلمهای قبلی اش با لحنی مناسب، فیلمهایی سرخوش و مفرح ساخته اما این بار با چند شعار سطحی و عوام فریبانه و جملاتی همچون «ما مدیریت بحران نداریم» از زبان مهدی پاکدل و «پلاسکو از زمان آمدن جنس چینی چندسال پیش مُرد» از زبان بهرام رادان و با ساختاری شبیه به فیلم فارسی، میخواهد خود را همراه ملت نشان داده و تماشاچی را به کف زدن راغب کند. مهم ترین حادثه سال گذشته با آن فضاسازی دور از واقعیت ( که علتش نبود این امکان در سینمای ماست) توسط بیننده قابل باور نیست، از طرفی بازیهای ضعیف دو بازیگر مرد که میخواهند با تند تند دیالوگ گفتنها و حماقتهایشان کمدینهای فیلم باشند، در کنار اندوهی که به درستی به تصویر در نمیآید، یقینا به دستاوردی زیبا منجر نخواهند شد و نتیجه فیلمیبی هدف میشود که شخصیتهایش دغدغههای واقعی و ارزشمند ندارند. اگر پلاسکو را کنار بگذاریم داستانکهای نچسبی مثل خواسته ی پدر مبنی بر شوهر دادن اجباری دختر و فرار دختر با هدف مهاجرت غیرقانونی باقی میماند که آن هم چیزی به اندیشه و احساس ما نخواهد افزود.یا دو شخصیت بدهکار فیلم که نه قهرمان هستند و نه ضد قهرمان! تکرار بی مورد جملههای کلیشهای همچون (کاش قبل این اتفاق بغلش کرده بودم و میبوسیدمش!) از زبان پدر و مهدی پاکدل آزار دهنده است و درواقع داستان احساس هم دردی را بر نمیانگیزد، ما را نگران نمیکند و قصه پلاسکو را میسوزاند. تنها خدمت فیلم روشن کردن تکلیف این فراریهای بی ارزش در پایان بود که در ادامه ناتوانیهایشان، از فرار هم بازماندند که این پایان بندی خیلی کوتاه برای لحظاتی کیایی ِ خوب ِ قبلی را یادآور میشد. امید است کیایی در آینده انتقادهای خود را در قالب فیلمی بهتر با دغدغههای به جا و با زحمت بیشتری به نمایش بگذارد./ کیانا حیدری
همه گوسفندان چوپان
مغزهای کوچک زنگزده جدیدترین فیلم هومن سیدی با بازی فرهاد اصلانی و نوید محمدزاده است. سیدی که ابتدا با بازیگری وارد سینما شد به کارگردانی روی آورد و حالا دیگر میتوان او را یکی از کارگردانهای صاحب سبک در سینمای ایران دانست. فیلم «مغزهای کوچک» زنگ زده کاملترین فیلم سیدی است که در فضایی غیرشهری میگذرد شخصیتهای فیلم به شدت جذاب هستند و پرداخت دقیق این شخصیتها در فیلم سیدی در کنار تجربه گرایی او در داستان سرایی باعث کیفیت بالای فیلم شده است. محتوای فیلم در چند لایه بیان میشود یکی همان داستان فیلم است که پیش میرود گاهی لحن گنگستری به خود میگیرد و گاهی به روابط انسانی میپردازد و در لایه دوم فیلم به بیان مسایل روانشناسی و به خصوص مفهوم هویت میپردازد.مسیر حرکت شخصیت نوید محمدزاده از زیردستی بی دست و پا و شیرین عقل به فرماندهای که نقشه میکشد و میخواهد ریاست بکند و آشکارا در این کار شکست میخورد پرداختی بسیار دقیق دارد و در انتهای فیلم هم ما شاهد رستگاری اخلاقی این شخصیت هستیم بازی درخشان فرهاد اصلانی از نقاط قوت مهم فیلم است که در تمامیصحنههای حضورش توجه را به خود جلب میکند. کارگردانی سیدی نسبت به تمام فیلمهای قبلیاش کمتر خودنمایانه است و این یکی از دلایل کامل بودن فیلم مغزهای کوچک زنگ زده است. او در این فیلم بیشتر از بازیگوشیهای تصویری و فرمیبه بیان داستان و شحصیت پردازی بینقصاش پرداخته و فیلمیبسیار درخشان را ساخته است کارگردانی سیدی در بیشتر صحنههای فیلم بهخصوص در درگیری مسلحانه به شدت قوی است نقطه قوت دیگر فیلم موسیقی درخشان بامداد افشار است که یک سرو گردن از تمام فیلمهای جشنواره امسال بالاتر است و جای سوال دارد که چرا حتی جزو کاندیداها هم نیست! تدوین درست فیلم که توسط خود هومن سیدی و مهدی سعدی انجام شده ریتم فیلم را به شکل بینظیری مناسب کرده است و این ریتم میتواند برگ برنده مهمیدر جذابیت فیلم باشد. هومن سیدی در هر فیلمیکه ساخته تجربهای کسب کرده و این تجارب را در فیلم بعدی استفاده کرده است «مغزهای کوچک» زنگزده چکیدهای از تمام نکات مثبت فیلمهای قبلی سیدی و بهترین اثر اوست فیلم اگرچه داستان و محیطی دوست داشتنی ندارد اما فیلم را میتوان برای دقت در کارگردانی و فیلمنامه بسیار خوبش تحسین کرد و دوست داشت./ محمدرضا پازکی
فیلمیکه رنگی نشد
یکی از فیلمهای خوب امسال عرق سرد سهیل بیرقی بود. این کارگردان جوان که با فیلم «من» توانایی خود را در کارگردانی به نمایش گذاشته بود امسال انتظارات را از خود بالاتر برده بود. از منوچهر احترامی طنزنویس نقل است که میگوید هنر من این است که روی خط قرمز راه میروم اما رنگی نمیشوم حالا سهیل بیرقی در «عرق سرد» تلاش خود را کرده است تا رنگی نشود. در قسمتهایی از فیلمنامه «عرق سرد» نویسنده تمام فکر خود را معطوف به این کرده است هم مفهوم را برساند و هم این که از خط قرمز رد نشود انصافا هم خوب از پس کار برآمده است اما این هوشمندی در پرداخت شخصیتها دیده نشده است ضعفی که سعی شده با بازی خوب بازیگران پوشانده شود. امیر جدیدی در «عرق سرد» نقش متفاوتی از خود به نمایش گذاشته است. باران کوثری و سحر دولتشاهی نیز بازی قابل قبولی دارند اما چیزی که نمیگذارد عرق سرد از یک فیلم متوسط به یک فیلم خوب تبدیل شود برخی از دیالوگها و شعارهای فیلم است. حتی گاها تبلیغاتی که در فیلم گنجانده شده است هم در ذوق میزند! با این همه به نظر میرسد بیرقی سعی خود را کرده که وارد ماجرای شعار دادن نشود و روی خط شعار و واقعیت حرکت کند اما گاها پای نویسنده در فیلمنامه به لبه شعار لغزیده است، با تمام اینها «عرق سرد» سوژه تازه و جدیدی دارد که باعث میشود مخاطب با فیلم همراه شود و فیلم را تا پایان ببیند./پویان فراستی
هیاهو برای هیچ
مصادره شاید پر سر و صدا ترین فیلم قبل (!) جشنواره امسال بود. فیلمیکه با عکسهایی از مراحل پیش تولیدش منتشر شده بود و پخش تیزرهای تبلیغاتیش به مخاطب القا میکرد که قرار است فیلمیمتفاوت را ببیند. مهران احمدی که تا پیش از این یک بازیگر طنز بود این بار برای یک فیلم طنز به روی صندلی کارگردان نشسته است و فیلمیساخته که تفاوت چندانی با دیگر کمدیهای مرسوم این روزهای سینما ندارد شاید صرفا از آنها پر هزینه تر باشد همین! مصادره شروع قابل توجهی دارد و مخاطب را با خود درگیر میکند. بازی رضا عطاران و فضا سازی صورت گرفته باعث همراه شدن مخاطب میشود اما هرچه فیلم به پایان نزدیک میشود شوخیها بیشتر کلامیو جنسی و ایهام دار میشوند. اتفاقی که در اکثر فیلمهای طنز ایران رخ میدهد. انگار هنوز طنز موقعیت برای کارگردان و فیلمنامه نویس جا نیافتاده است و صرفا درگیر خنداندن مخاطب با دیالوگ هستند. شاید اگر تبلیغات این فیلم آنقدر جذاب نبود انتظارات کمتری هم در مخاطب به وجود میآورد اما بعد از دیدن فیلم بیننده متوجه این مساله میشود که همه این هیاهو برای یک کلمه است، هیچ! انتخاب بازیگران مصادره نشان میدهد که مهران احمدی فیلم خود را برای به دست آوردن گیشه ساخته است و احتمالا اگر به اکران عمومی برسد از اقبال خوبی هم برخوردار میشود اما فیلم او چیزی بیش از کمدیهای دیگر ندارد./پویان فراستی
بیادعا اما کامل
فیلم «اتاق تاریک» سید روحالله حجازیفر مانند فیلمهای قبلی این کارگردان حول محور یک خانواده و روابط میان اعضای آن میچرخد. این روزها فیلمهایی با مضامین اجتماعی در سینمای ایران روی بورس هستند معمولا کارگردانان اگر نخواهند کمدی بسازند به سراغ سوژهایی مثل فقر و اعتیاد میروند اما روح الله حجازی مسیر خود را از همکاران خود جدا کرده است او به جای این که دوربین خود را به جامعه ببرد به اندرونی آورده است و در رابطه با خانوادههای این جامعه میسازد. اتاق تاریک از همه نظر فیلم قابل قبولی به نظر میآید. فیلم آخر سید روح الله حجازی فیلم بی ادعا اما کاملی است. هیچ کدام از سوالاتی که در فیلم برای مخاطب ایجاد میشود بدون پاسخ نمیماند، بازیها عمدتا خوب از آب درآمدهاند و بازیگر کودک به خوبی از پس نقش خود برآمده است. شاید یکی از معدود عیبهای اتاق تاریک، سرعت کم، پیش روی داستان باشد. اتاق تاریک شروع مناسبی دارد و مخاطب با سوژه اصلی فیلم درگیر میشود اما اواسط کار این سوژه به نوعی حالت فرسایشی به خود میگیرد و مخاطب کمیاز داستان فیلم دور میافتد اما حجازیفر با هنر کارگردانی و دیالوگنویسی خود این تهدید را در انتها به فرصت تبدیل میکند و پایانی طوفانی مخاطب را راضی از سالن بیرون میفرستد./پویان فراستی
هنر کارگردانی
محمدعلی باشه آهنگر که علاقهمندان سینما او را با فیلم ملکهاش میشناسند امسال با فیلم سرو زیر آب در جشنواره حضور داشت. فیلمیکه مانند ملکه در فضای دفاع مقدس بود. اینبار باشه آهنگر به سراغ وجه دیگری از دفاع مقدس رفته است و از ستاد معراج شهدا فیلم خود را روایت میکند. فیلم درباره سوگ است. سوگی که با دیدن پیکر شهید آرام میشود. طراحی صحنههای ابتدایی این فیلم آنقدر خوب از آب درآمده است که بیننده حضور خود را در فیلم باور کند در کنار طراحی صحنه تدوین فیلم هم خوب و تمیز است. فیلمبرداری و لانگ شاتهای دوربین ماهیتهالیوودی به فیلم بخشیده است با این همه فیلمنامه سرو زیر آب ضعفهایی دارد. باشه آهنگر هر چه قدر در کارگردانی ماهر است در فیلمنامه درگیر شعار شده است و به جای آن که حرف خود را در قالب داستان به مخاطب بزند با دیالوگهای گاها نامرتبط با فضای فیلم با بیننده صحبت میکند. فیلم هرچه قدر رو به انتها میرود گیرایی خود را برای بیننده از دست میدهد و گره فیلم زودتر از آنچه که باید برای مخاطب گشوده میشود در کنار اینها موسیقی فیلم هم بر روی کار نشسته است و انگار برای فیلم دیگری ساخته شده است با این همه سرو زیر آب نسبت به کارهای دیگر جشنواره با توجه به هنر کارگردانش کار قابل قبولی بود و دیدن آن لذت بخش./پویان فراستی
نوشیدن شورابههای کویر*
تنگه ابوقریب فیلمیبه کارگردانی بهرام توکلی است که روایت گر برههای حساس از تاریخ جنگ است و اهمیتی تاریخی در سرنوشت کشور و جنگ دارد. تنگه ابوقریب برعکس نظر بسیاری که آن را دور از فیلمهای بهرام توکلی میدانند به نظرم در همان مسیر فیلمسازی سینمای توکلی قرار میگیرد. توکلی علاقه بسیار زیادی به نماهای مفهومیو قاب بندیهای تماشایی دارد. بیان تصویری در فیلمهای توکلی گاها از شخصیت پردازیهایش فراتر میرود و در این فیلم هم توکلی تصمیم گرفته بار فیلمش را بر دوش تصویر بی اندازد و شخصیتهایش نقش کمتری در پیشبرد فیلم دارند و نتیجه کار فیلمیدرجه یک شده است ، چه به لحاظ محتوا که راوی یکی از لحظات حساس جنگ تحمیلی است و ادای دینی تمام عیار به شهدای شریف این واقعه تاریخی در سال ۶۷ است و چه به لحاظ ساختار که بدون شک قدمیرو به جلوی به لحاظ فنی در سینما ایران است.درگیریهای پر زد و خورد نیرویهای ایرانی و عراقی به تماشاییترین و نفسگیرترین شکل ممکن پرداخته شده و حس دیدن یک فیلم جنگی بی نقص - که سالها بود در سینمای ایران مورد غفلت بود- را کاملا ایجاد میکند. فیلم توکلی اما هرگاه فرصت نفس کشیدن را به مخاطب میدهد با بیان تصویری شاعرانهاش چشم بیننده را نوازش میدهد و چند نمای فیلم در حد یک تابلوی نقاشی هنری و البته پر از دغدغه و حرف است. توکلی در تنگه ابوقریب البته به کمک بودجه ای مناسب هنر فیلمسازیاش را ارتقا داده و این فیلم اثری قابل توجه در سنمای دفاع مقدس است. عمده اشکال فیلم تنگه ابوقریب اما در شخصیت پردازی است که البته به مدد ایجاد موقعیتهای پر تعلیق فیلم شاید کمتر به چشم بیاید و البته فراموش نکنیم این فیلم بیشتر از آنکه فیلمیشخصیت محور باشد فیلم موقعیت محور است اما شاید میشد با کار بیشتر روی فیلمنامه شخصیتهای فیلم را کمیاز سطح خارج کرده و به انها عمق بیشتری بخشید. فیلمبرداری حمید خضوعی ابیانه در این فیلم بسیار دیدنی و نفسگیر است و در چند پلان سکانس شاهد فیلم برداری بسیار عالی خضوعی ابیانه هستیم که البته در شرایط بسیار سخت هم کارش را به نحو احسن انجام داده است. بازیهای فیلم هم در سطح بسیار درخشانی است جواد عزتی بهخصوص در قامت یک امدادگر فداکار بازی بسیار درخشانی ارایه داده و از شخصیتهای غالبا کمدی فیملهایش اشنایی زدایی کرده امیر جدیدی هم که به شکل حیرتآوری در تمام فیلمهای امسال جشنواره متفاوت بازی کرده در این فیلم هم درخشیده و نوید یک بازیگر همه کاره با استیل مناسب را به سینما ایران میدهد. تنگه ابوقریب نمایش دهنده این نکته است که اگر بودجه فیلم در اختیار یک گروه مناسب و کارگرانی صاحب فکر و دانش قراری گیرد نتیجه کار درخشان و دیدنی از آب در میآید تنگه ابوقریب بی شک یکی از بهترین فیلمهای جشنواره سی و ششم بود./ محمدرضا پازکی
*اشاره به شعر جاودانه سفر برای وطن سروده زنده یاد نادر ابراهیمی
بطن
سومین ساخته بهروز شعیبی، فیلم دارکوب، در بستری از معضلات اجتماعی روایت میشود. دارکوب داستانی شاید تکراری دارد اما در اجرا و پرداخت متفاوت است. دارکوب در جمیع جهات حول محور قدرت بازیگری سارا بهرامیدر نقش یک معتاد میچرخد و تمام ضعفهایش هم پشت این اجرای خارق العاده پنهان میماند. دارکوب داستانش را زود شروع میکند و فیلم در مسیر درست شروع به حرکت میکند اما فیلم به مخاطب فرصت تامل نمیدهد و با گره گشایی پیش از موعدش قصد دارد تا با ایجاد انتظار و تعلیق داستان را پیش ببرد. دارکوب گاها اسیر تکرار میشود و برخی لوکشینها مانند فروشگاه کارکردی به جز تبلیغات ندارد و این تکرار زیاد فیلم را از نفس میاندازد. اما شخصیت پردازی فیلم قابل قبول است مسیر شکل گیری شخصیتها و روند به سرانجام رسیدن آنها صحیح است اما شخصیتهای فرعی فیلم سرگردان اند و فرصت چندانی در شکل گیری ندارند البته در اجرا هم موفق نیستند و داستانکهای فرعی آنها نقشی اساسی در پیشبرد داستان ندارند. فیلم بهروز شعیبی اما در کارگردانی استاندارد عمل میکند و سعی میکند ایرادات فیلمنامه را در اجرا بپوشاند. اما بدون شک نقطه قوت قیلم بازی سارا بهرامی است هرچند نقش بدون اجرا و روی کاغد هم به خودی خود جذاب به نظر میرسد اما جان دادن سارا بهرامی به نقش تنها از بازیگر قدرتمندی چون او بر میآید. سارا بهرامیکه سالها در تئاتر درخشیده در این فیلم هرکجا ظاهر شده صحنه را مال خود کرده و نبض فیلم را به دست گرفته است. امین حیایی در هم این جشنواره که دست به اشنایی زدایی از نقشهای کمدی اش زده در این فیلم هم بازی خوبی ارایه داده. ضلع سوم مثلث بازیگران فیلم یعنی مهناز افشار در نیمه اول فیلم کمیخنثی بازی کرده اما با پیش رفتن فیلم و قصه هم نقش و هم بازی مهناز افشار به مرز قابل قبولی رسیده و در پایان فیلم هم تاثیرگذار است. دارکوب نسبت به فیلم عالی دهلیز، ساخته اول شعیبی، چند پله پایین تر قرار میگیرد و کوبندگی دهلیز را ندارد اما در جشنواره بی رمق امسال جزو فیلمهای قابل قبول بود که بیشتر از هرچیز مدیون سارا بهرامی است./محمدرضا پازکی