«بلوغ سياسي» کليد واژهاي است که زمان انتخابات مجلس دهم بسيار در ميان اصلاحطلبان شنيده ميشد. ائتلاف اصلاحطلبان در انتخابات مجلس دهم با وجود رد صلاحيت گسترده نيروهاي شاخص اصلاحطلب در واقع اوج کار حزبياي بود که در آن برهه رخ داد.
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، اصلاحطلباني که براي 3 دوره از مجلس دور مانده بودند، اينبار در يک حرکت منسجم به ائتلافي دست زدند که تمام معادلات را به چالش کشيد و براي هميشه در تاريخ انتخابات مجلس ثبت شد. در کنار اصلاحطلبان اما اصولگراياني قرار دارند که سالهاست دم از وحدت ميزنند. کساني که خود را به نوعي سمبلي براي کار حزبي و گروهي ميدانند و تا دور قبل، قاطبه مجلس را تشکيل ميدادند اما اين بار در خوشبينانهترين حالت ممکن تنها توانستند نيمياز مجلس را به دست آورند. اين يعني شکست محض در مقابل کار تيميو حزبي اصلاحطلبان. انتخابات 94 در واقع آزموني بود براي محک زدن اصلاحطلبان. همين است که اين روزها مدام بر حفظ اين حرکت جمعي تاکيد ميکنند و اعضا را از تکرويها بر حزر ميدارند. طوري که عارف به تازگي اعلام کرده است: «هرگونه اظهارنظر فردي درباره انتخابات سال96 خارج از تصميمگيريهاي جبهه اصلاحات است.»
مهجوريت اصلاحطلبان
داستان بعد از پايان پر سر وصداي مجلس ششم شروع شد. زماني که بيش از 4 هزار اصلاحطلب براي انتخابات مجلس هفتم رد صلاحيت شدند و در واقع آغاز عصر مهجوريت طيف چپ در حال رقم خوردن بود. اما همچنان روزنه اميدي وجود داشت. دولتي بر سر کار بود که با نام اصلاحات فعاليت ميکرد. اما بعد از دو سال از شروع مجلس هفتم و با انتخابات رياست جمهوري نهم، ورقها برگشت. اصلاحطلبان که زماني رداي قوه مجريه و مقننه را بر تن داشتند به يکباره کنار گذاشته و از مناصب برکنار شدند. احمدي نژاد که بر صندلي ساختمان پاستور در سال 84 تکيه زد، اصلاحطلبان را از کار برکنار کرد و بدنه اصولگرايي را بر صندليهاي وزارتخانههايش نشاند. نقطه غمانگيز قضيه جايي بود که احمدينژاد براي دو دوره رئيس دولت ماند و بعد از مجلس هفتم تعداد اصولگرايان وارد شده به مجلس بيش از قبل شد. اما غمانگيزترين اتفاق در دوران احمدينژاد اين بود که حاج محمود شمشيري در دست گرفته بود و قصد داشت در کشور جريان چپ را نابود کند اما زهي خيال باطل! به طوري که دوران مهجوريت فرصتي به اصلاحطلبان داد تا به هم نزديکتر شوند. نزديکتر شدني که حاصلش را ميتوان در انتخابات 92 و 94 ديد.
تاکيد عارف بر حفظ انسجام
در اين ميان بزرگان اصلاحات مدام بر حفظ اين همبستگي تاکيد ميکنند. رئيس فراکسيون اميد از برخي بياخلاقيها در فضاي رسانهاي کشور انتقاد کرده و گفته است: «جاي تأسف است که عدهاي معدود براي تخريب فراکسيون اميد و انشقاق بين جبهه اصلاحطلب دست به دامن جعل خبر ميشوند.» محمدرضا عارف با بيان اينکه جريان اصلاحات جريان مسئولي است و دنبال سهمخواهي نيست، گفت: «جريان اصلاحات بايد پويايي و نشاط خود را حفظ کند و با آسيبشناسي عملکرد خود بخصوص در دهه 80 و عبرتگيري از برخي تجربههاي تلخ، مسير عقلاني که طي ساليان اخير بر جريان اصلاحات حاکم شده است را با جديت بيشتري ادامه دهد. در مقطع فعلي براي حفظ انسجام در خانواده بزرگ اصلاحات همه نخبگان و جوانان اصلاحطلب از هرگونه تکروي و اظهارنظرهايي که به گفتمان اصلاحطلبي آسيب ميزند بايد خودداري کنند.» رئيس شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان تأکيد کرد: «براي رسيدن به اهداف ارزشمندي که جريان اصلاحات براي برنامههاي خود ترسيم کرده است که مهمترين آن مردمسالاري و پاسخگويي به مطالبات مردم است بايد هزينه داد و کسانيکه باور عميق به گفتمان اصلاحطلبي دارند بايد آمادگي پرداخت هزينه را داشته باشند. پايبندي به تعهد تشکيلاتي و رعايت اخلاق رمز موفقيت يک جريان سياسي است و کساني که رفتار تشکيلاتي نداشته باشند و بر اساس منافع فردي عمل کنند در بين مردم جايگاهي نخواهند داشت».
کنار ماندن از قدرت به نفع اصلاحطلبان بود
عبدالله ناصري عضو بنياد باران و از فعالان اصلاحطلب درباره تاثير دورماندن اصلاحطلبان از قدرت براي مدت طولاني در ميزان استقلالشان در حال حاضر به مردم سالاري ميگويد: «به نظر من کنار ماندن از حاکميت در واقع شرط لازم براي رسيدن به کار حزبي است ولي شرط کافي نيست. اصلاحطلبان با جدا ماندنشان از قدرت به اين واقعيت پي بردند که انسجام، ضرورت ائتلاف است و در شرايط حساس اين انسجام است که به کارشان ميآيد. درست است که کار حزبي کردن به معناي کار کردن در حدود و چارچوبهاي حزب است اما اصلاحطلبان به مرحلهاي رسيدند که منافع حزبي را فداي منافع ملي ميکنند.يعني اصلاحطلبان حتي يک گام جلوتر هستند» او با اشاره به انتخابات سال 92 ادامه ميدهد: «آنها در انتخابات 92 با انتخاب فردي غيروابسته به جريان اصلاحطلبي با توجه به منافع ملي، نشان دادند که ميتوانند با هم به اجماع برسند. بعد از آن در انتخابات سال 94 هم در ليست اميد از افرادي استفاده کردند که وابسته به جريان اصولگرايي بودند. در واقع آنها نشان دادند ميتوانند براي منافع ملي با ديگراني که به اين حزب وابسته نيستند به تعامل برسند. مثلا لاريجاني را در ليست اميد از قم قرار دادند. کسي که بسيار اصولگراست.» مديرعامل سابق خبرگزاري برنا با بيان اينکه اصلاحطلبان به مرحلهاي رسيدهاند که ميتوانند منافع ملي را به منافع حزبي ترجيح دهند، ادامه ميدهد: «در واقع رويکرد ملي و ترجيح منافع ملي ايجاب ميکرد که چنين رفتاري داشته باشند. اقتضائات زمانه اين بود که جريان تندروي سياسي از مجلس خارج شود. مجلس نهم بسيار خطرناک شده بود و آينده منافع ملي را به خطر ميانداخت. اصلاحطلبان در اين زمان رويکرد فراحزبي پيدا کرده بودند و به کف خواستههايشان قانع شدند. در واقع آنها ميخواستند مانع ورود جريان تندرو به مجلس شوند. براي همين منافع ملي را به منافع حزبي ترجيح دادند.»
ترجيح منافع ملي بر منافع حزبي
ناصري تاکيد ميکند: «شايد منطق کار حزبي ايجاب کند که تمام افرادي که در ليست قرار ميگيرند تنها از خود حزب باشند و اگر حزب، در منطقهاي افراد لازم را نداشته باشد، ليستي ارائه نکند، اما اصلاحطلبان اين بار تاکتيکي را اتخاذ کردند براي اينکه از ورود مجدد تندروها به مجلس جلوگيري کرده باشند. قطعا کنار ماندن از عرصه قدرت اين امکان را براي هر جريان سياسي فراهم ميکند که دلايل شکست خود را بررسي کنند. اين موقعيت در حال حاضر براي هر دو جناح پيش آمده است.»
ناصري معتقد است اين موقعيت براي اصولگرايان هم بعد از سال 92 ايجاد شده است: «آنها در سال 94 ديدند که ليستشان در تهران راي نياورد و اين شکست سختي براي آنها بود. براي همين فرصت پيش آمده که بنشينند و روي اين شکست فکر کنند.» اين فعال اصلاحطلب با اشاره به بلوغ سياسي اصلاحطلبان در سالهاي گذشته، ميگويد: «اصلاحطلبان نسبت به گذشته به بلوغ رسيدند. نگاه آنها از سال 84 به اين طرف، نگاه برتر و کاملتري شده است. تجربه سال 84 به آنها چيزهاي زيادي را ثابت کرد. وقتي با چندنامزد وارد ميدان شدند موجبات پراکندگي راي را فراهم کردند. اما در بزنگاه نشان دادند که حتي نامزد اصلي خود را به خاطر منافع ملي کنار ميگذارند. بنابراين به نظر من سال 92 يکي از بهترين دوراني است که بلوغ سياسي اصلاحطلبان را نشان ميدهد. در سال 94 هم همينطور بود. آنها نشان دادند که مطالبات حداکثري را به خاطر مطالبات حداقلي کنار ميگذارند. اين اتفاق در بعضي جريانهاي اصولگرايان هم رخ داد. اصولگرايان معتدل هم براي اينکه از ورود تندروها جلوگيري کرده باشند دست به ائتلاف زدند.»
اصلاحطلبان در مقابل اصولگرايان وحدت بيشتري دارند
داريوش قنبري عضو شوراي مرکزي حزب مردم سالاري نيز در اين باره به «مردمسالاري» ميگويد: «قطعا دوري از قدرت باعث شده است که اصلاحطلبان بيشتر به هم نزديک شوند. در سال 92 با درس گرفتن از اتفاقاتي در سال 84 افتاد تفرقه را کنار گذاشتند. تفرقهاي که به ضررشان بود. آنها تجربيات گذشته را داشتند و وحدتي مثالزدني را در سال 92 به نمايش گذاشتند.» او ادامه ميدهد: «در سال 94 هم گزينههاي زيادي نداشتند. تعداد تاييد صلاحيت شدههايشان کم بود و به حمايت از نيروهاي معتدل وادار شدند. ولي در نهايت به هدفشان رسيدند که در سايه انسجام رخ داد.» اين فعال سياسي اصلاحطلب تاکيد ميکند: «دوري از قدرت باعث ميشود که به بررسي انسجام بيشتر فکر شود. من فکر ميکنم اصلاحطلبان انسجام بالايي دارند. طيف رقيب الان کمتر وحدت دارد. مخصوصا که معتدلان اصولگرا به اصلاحطلبان نزديکتر شدهاند و از اينکه با همفکران تندرويشان در يک جا قرار گيرند، راضي نيستند.» قنبري درباره اصولگرايان نيز ميگويد: «اصولگرايان دورنماي وحدت خوبي ندارند. اگر همراهي شوراي نگهبان نبود به ضرس قاطع ميتوانم بگويم تعداد انگشتشماري از اصولگرايان وارد مجلس ميشدند. اينکه ميگوييم آنها وحدت ندارد به اين معنا نيست در کل چنين چيزي در ميان آنها وجود ندارد. آنها در مواردي ميتوانند به وحدت برسند ولي در کل نميتوانند منافع خودشان را به خاطر منافع ملي قرباني کنند.»