«لابيهاي تندروي داخل آمريکا، رژيم صهيونيستي و برخي کشورها همچون عربستان با اهرم ايران هراسي در تلاشند تا به قول خودشان ايران نتواند ميوههاي حاصل از برجام را برداشت کند». اين بخشي از سخنان سيدعباس عراقچي، رئيس ستاد پيگيري اجراي برجام در يک گفتوگوي تلويزيوني است.
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، عراقچي همچنين در سخنان خود به اين مسئله اشاره کرد که هنوز برخي از بانکهاي بزرگ اروپا تعاملات خود را با بانکهاي ايران آغاز نکردهاند اما برخي بانکهاي متوسط و کوچک اين قاره تعامل و گشايش ال سي با بانکهاي ايران داشتهاند.
عراقچي مهمترين دليل ترديد بانکهاي اروپايي در تجارت با ايران را لابيهاي صهيونيستي و عربستان دانست که تلاش دارند با زنده کردن تفکر ايران هراسي، بانکهاي اروپايي اعتماد لازم را براي همکاري با بانکهاي ايراني نداشته و در ترديد باشند.
عراقچي با بيان اينکه ما در اين مدت در وزارت خارجه براي رفع اين مشکل فشارهايي را به طرفهاي مقابل وارد کردهايم افزود: اين اقدامات باعث شد دولتهاي اروپايي و آمريکايي حرکتهايي داشته باشند اما هنوز اين موضوع با تعلل پيش ميرود و به نظر ميرسد اين معضل به تدريج رفع ميشود. البته ضعف در انضباط مالي بانکهاي داخلي نيز در باقي ماندن اين مشکل بي تاثير نبوده که در اين باره بانک مرکزي در تلاش براي رفع آن است.
رئيس ستاد پيگيري اجراي برجام در يک گفت وگوي تلويزيوني تاکيد کرد:دولت اوباما و اروپاييها چون برجام را دستاورد ميدانند ميخواهند حيات برجام ادامه داشته باشد تا جمهوري اسلامي ايران را در مسير برجام نگه دارند بنابراين ميخواهند تا ميتوانند به تعهدات خود عمل کنند.
مسئلهاي که مطرح ميشود اين است که چند درصد از بياعتمادي بانکهاي اروپايي نسبت به ايران ناشي از عملکرد خود دولت آمريکا و فارغ از لابيهاي دلواپسان آمريکايي است؟ درست است که نميتوان تاثير لابيهاي تندروها عليه ايران را ناديده گرفت اما مسئله اينجاست که دولت آمريکا براي خنثي کردن آنها تلاش ميکند يا خود به آنها دامن ميزند؟ از سوي ديگر آيا دولت ايران در مقابل بياعتمادي موجود عملکرد مثبتي داشته است يا آنکه اين بياعتمادي حاصل عملکرد ايران نيز هست. سيدعلي خرم در پاسخ به سوالات مطرح شده در اين باره به خبرنگار «مردمسالاري» گفت:
خط و نشان کشيدن فضا را تاريک ميکند
حقيقت آن است که مقامات آمريکايي مانند آقاي اوباما و جان کري با تشکيل جلسات مختلف تلاش کرده اند بانکهاي اروپايي را به رابطه با ايران تشويق کنند. از طرفي بخشي از تحريمها هم برداشته شده است. اما بايد در نظر داشت رفع تحريمها يک بخش است و اعتماد بانکها براي شروع تجارت بخش ديگر.اين که تحريمها برداشته شده است به اين معني نيست که بانکهاي اروپايي بلافاصله همکاري با ايران را شروع ميکنند. بانکهاي اروپايي چون قبلا توسط وزارت خزانه آمريکا براي رابطه با ايران جريمه شدهاند، الان نگاه ميکنند ببينند با وجود اينکه تحريمها برداشته شدهاند، روابط ايران و آمريکا به چه صورت پيش ميرود. آيا باز هم احتمال دارد ايران مورد تحريم واقع شود يا نه؟
اولين مسئلهاي که مورد توجه آنها قرار ميگيرد اين است که ايران و امريکا امکان ادامه همکاري ميان خود را به چه صورت نشان ميدهند. اگر ايران و آمريکا با هم همکاري جدي ميکردند، خب طبيعتا شرکتها هم بلافاصله وارد ميدان ميشدند. اما اگر دو کشور براي هم خط و نشان بکشند، شرکتها هم اعتماد لازم را کسب نميکنند. خط و نشان کشيدن دو کشور براي هم اين ذهنيت را القا ميکند که هنوز ممکن است روابط دو کشور تيره و تار شود و بانکها از آن متضرر شوند. چرا که فکر ميکنند ممکن است ايران به دليل ديگري تحريم شود و اموال آنها باز هم مورد تهديد قرار گيرد. پس بانکها در اين شرايط سرمايهگذاري نميکنند. سفير پيشين ايران در مقر اروپايي سازمان ملل در ژنو در پاسخ به اين سوال که ايران و آمريکا در اين شرايط بايد چه سياستي را در پيش بگيرند گفت:تصور کنيد کسي مانند آقاي ترامپ در تبليغات انتخاباتي خود بگويد اگر سر کار بيايم توافق هستهاي را باطل ميکنم. حالا اينکه ترامپ نميتواند اين کار را بکند حرف ديگري است. اما صرف مطرح شدن اين حرف باعث ميشود در فضاي اقتصادي يک بياعتمادي حاصل شود. در واقع عوض آنکه اعتماد سرمايهگذار جلب شود، بياعتمادياش جلب ميشود.
از طرف ديگر،اگر در ايران مسئولين پشت سر هم عليه توافق هستهاي اظهار نظر کنند و آن را ناکارآمد بدانند، بازهم موجب تاثير منفي در فضاي اقتصادي جهان ميشود. آنها ميگويند وقتي خود ايرانيها هيچ اعتقادي به ادامه توافق ندارند و ميخواهند دير يا زود آن را به هم بزنند، چرا سرمايه خود را به ايران ببريم؟خرم اضافه کرد: از طرف ديگر، درست است که جان کري با بانکداران اروپايي جلسه گذاشته و آنها را به سرمايهگذاري تشويق کرده است. اما حقيقت اين است که چيز زيادي به عمر دولت اوباما باقي نمانده است. اگر بعد از اين مدت کسي مانند ترامپ به قدرت برسد چه؟در اين صورت بانکداران و شرکتهاي اروپايي دست نگه ميدارند تا اين مدت بگذرد و تکليف دولت بعدي آمريکا مشخص شود.
اين کارشناس مسائل سياسي همچنين به مسئله عدم شفافيت عملکرد بانکهاي ايران هم اشاره کرد و گفت: يک دسته ديگر از دلايل به عدم شفافيت باز ميگردد. اگر قرار باشد بين بانکهاي ايراني و اروپايي روابط تجاري برقرار شود، بانکهاي اروپايي توقع دارند در حسابهاي ايراني شفافيت وجود داشته باشد. چرا که اين نگراني را دارند که نکند ايران با اين وسيله بخواهد به تروريسم کمک کند. درست که ايران صراحتا حمايت از تروريسم را رد ميکند، اما مهم اين است که بانکهاي اروپايي به ما اعتماد کنند.
بانکهاي بزرگ اروپايي به تدريج وارد معامله با ايران ميشوند
فريدون مجلسي، تحليلگر مسائل بينالملل نيز در گفتوگويي به نکاتي در اين باب اشاره کرد. مجلسي شرط اصلي آغاز معاملات تجاري را اطمينان بانکها دانست و گفت: «با اينکه آقاي کري به بانکدارهاي اروپايي اطمينان داد که تعامل آنان با ايران از نظر آمريکا بلامانع است، اما بانکهاي اروپايي که قبلاً به دليل معاملات با ايران خسارات هنگفتي پرداختهاند بيش از آنکه گوش به اين توصيههاي داخلي و خارجي بسپارند تحت تأثير لابيهاي پولي و سياسي اسرائيل و عربستان هستند که منافع بيشتري برايشان دارد تا تعامل با ايران.» او ادامه داد: شايد مذاکرات منجر به جلب توجه تعدادي از بانکهاي کوچک بشود که بخواهند در غياب بزرگترها سودي ببرند. شايد هم کشورها مايل به توسعه روابط بازرگاني به سود صادرات و منافع ملي خود باشند، اما بانکها هميشه محافظهکار هستند و به منافع خود ميانديشند.
مجلسي در پاسخ به اين سوال که چرا دستيابي و اجراي برجام نتوانسته است چشماندازي براي اروپاييها براي همکاري با ايران فراهم کند؟ تصريح کرد: اصولاً برجام فقط تحريمهاي شوراي امنيت را فسخ کرد، اما ساير روابط سياسي و اقتصادي تابع رفتارهاي متقابل ايران و غرب است. در حال حاضر غرب خود را متعهد به حمايت از موجوديت اسرائيل ميداند و اروپا هم ضمن رقابتهايي با آمريکا از لحاظ امنيتي و سياسي با آمريکا همانديشي ميکند.
اين ديپلمات اسبق کشورمان در پاسخ به اين سوال که ايران براي رفع نگرانيهاي بينالمللي و ايجاد رغبت براي همکاري با تهران، چه اقداماتي بايد انجام دهد؟ خاطرنشان کرد: تا زماني که خصومت و در واقع جنگ پنهان ميان آمريکا و ايران ادامه داشته باشد، فراهم آوردن شرايط متعارف امکانپذير به نظر نميرسد، زيرا به همان اندازه، که آمريکا اسرائيل را مسئله حساس خودش ميداند، ايران نيز نابودي آن دولت را مسئله راهبردي خود ميداند.