اين روزها در محافل کشتي، صحبت از حميد سوريان است. صحبت از مرد نام آشناي گوش شکستهها که سالها اسمش، يادآور مدال و افتخار بوده است... و درست مثل هر قهرمان ديگري، حميد به شرايطي رسيده که بسياري صحبت از خداحافظي او از دنياي قهرماني را به ميان آوردهاند.
حال سوريان است و يک ميدان بزرگ؛ بزرگ نه از جهت اهميت و ثبت در کارنامه ورزشي، بلکه به دليل ناکاميهاي قبلي اين قهرمان در کسب سهميه المپيک، چراکه از مردي که طلاي المپيک را در کارنامه دارد، انتظارِ گره خوردن سرنوشتش به اما و اگرها نيست. آخرين ميدان، براي قهرمان؟ نه تصورش هم سخت است. گرچه اين اعجوبه هم روزي بايد از دنياي قهرماني خداحافظي کند اما نبايد پايان کار حميد سوريان با هفت مدال طلاي جهان و المپيک، تلخ باشد. او همان قهرماني است که سال 2005 بعد از آنکه همراه با داوود عابدين زاده قهرمان جوانان جهان شد، درنهايت با اصرار و پافشاري محمد بنا، به تيم ملي بزرگسالان راه پيدا کرد و جانشين حسن رنگرز بزرگ و عنوان دار شد. اين بار هم با اصرار و چرخش محمد بنا از تصميمش براي اعزام کشتيگير ديگري به اولان باتور مغولستان و بعد از آن استانبول، نماينده ايران در آخرين ميدان گزينشي است.
سال 2005 سوريان خيلي جوان بود با دنيايي از انگيزه براي فتح قلههاي بزرگ و افتخارآفريني... و بوداپست هم يک شروع بزرگ و به يادماندني شد. از رود دانوب براي همه سبک وزنهاي دنيا يک پيغام تلخ فرستاد: «قهرماني وزن اول کشتي فرنگي جهان از آن من است، تا سالها» درحالي که با خداحافظي عليرضا حيدري از دنياي قهرماني با شش مدال جهاني و المپيک، به نظر ميرسيد ديگر تا چند دهه ديگر هم هيچ کشتيگيري حتي نتواند در تعداد مدال با عبدالله موحد برابري کند، سوريان آمد و هفت مدال خوش رنگ گرفت و رکورد موحد را شکست و ايران را به رکوردي تازه، آنهم در رشته اي که گذشته چندان افتخارآميزي نداشت، رساند. طلاهاي سوريان رفته رفته، اميد و خودباوري را به کشتي فرنگي تزريق کرد که خواستن، توانستن است و به اين شکل چند سالي کشتي فرنگيِ، از آزاد هم سبقت گرفت. سوريانِ امروز گرچه شادابي و توان سالهاي قبل خود را ندارد اما با کولهباري از تجربه و براي اعاده حيثيت، به استانبول ميرود. معادلات روي کاغذ و سه بار کاهش وزن در زماني کوتاه، شانس حميد را براي کسب سهميه بسيار کمرنگ نشان ميدهد. حريفان نام آشناي او هم، به دنبال بليت ريو، راهي استانبول شدهاند.
برنامه ريزي اشتباه و اصرار بر تداوم اين راه غلط، امروز دورنماي خوبي را براي سوريان در آخرين ميدان گزينشي به تصوير نميکشد و حتي بسياري بر اين باورند که او در صورت کسب سهميه نيز کار بسيار دشواري در المپيک خواهد داشت و احيا کردن وي بعد از اينهمه فشار و استرس و وزن کم کردن، سخت ترين کار ممکن است. اما او حميد سوريان است، رکورددار کشتي ايران...
عليرضا حيدري پيشاز المپيک 2004؛ درحاليکه بيش از هر کشتيگير ديگري کمبود مدال المپيک را در کارنامه اش احساس ميکرد، وقتي در مورد تصميمش بعد از المپيک براي کشتي گرفتن يا نگرفتن مواجه شد، گفت: «اگر مدال المپيک بگيرم، انگار بعد از آن با پول خردههايم روي تشک ميروم» و حميد سوريان هم همان بزرگمردي است که اگر از نظر روحي، شرايط خوبي در استانبول داشته باشد، با سکههايش هم ميتواند حريفان را شکست داده و جواز حضور در المپيک سوم دوران قهرماني اش را بگيرد. او که همراه با محمد بنا راهي ترکيه شده، روز جمعه روي تشک ميرود، اگر ببرد، به عنوان ورزشکاري پرمدال و پرافتخار راهي ريو خواهد شد و اگر ببازد، به نظر ميرسد که آخرين بوسههايش را به چهار گوشه تشک خواهد زد... پاياني که هيچ کشتي دوستي آن را دوست ندارد...
حسن رنگرز:
رقيب اصلي سوريان روحيهاش است
حسن رنگرز، همان کشتيگيري که 32 سال بعد از مدال طلاي مرحوم فيروز عليزاده، کشتي فرنگي ايران را در سال 2001 صاحب مدال طلا کرد، گرچه عمر مدالآورياش با وجود همه توانمنديهاي فني، کوتاه بود و تنها يک طلا و يک برنز جهان در کارنامه اش به ثبت رسيد، اما بعد از اتمام دوره قهرماني، کار خود را با عناوين مختلف در کشتي دنبال کرد. او در سال 2005 در حالي که با آسيب ديدگي جدي نيز دست و پنجه نرم ميکرد، جاي خود را در سبک وزن تيم ملي، به حميد سوريان داد. او اين روزها به عنوان مدير تيمهاي ملي کشتي فرنگي مراکش، کشتيگيران اين کشور آفريقايي را آماده حضور در المپيک ميکند. حاصل کار قهرمان پيشين کشتي فرنگي دنيا در مراکش، کسب سه سهميه المپيک براي اولين بار در تاريخ کشتي فرنگي مراکش است. رنگرز که خودش نيز دو کشتيگير جوان مراکشي را به قصد کسب تجربه در مسابقات گزينشي استانبول دارد، پاسخگوي سوالات «مردمسالاري» در مورد حميد سوريان بود.
در آستانه آخرين مسابقات گزينشي المپيک، فکر ميکنيد چه سرنوشتي در انتظار وزن اول تيم ملي کشتي فرنگي ايران باشد؟
در خصوص مسابقات سهميه المپيک در وزن 59 کيلوگرم، به نظر من مواردي حايز اهميت است و بايد روي آن تامل جدي داشت. واقعيت مطلب اين است که پشتوانه اي جدي تر و مهم تر از سوريان در اين وزن نداريم و متاسفانه فاصله فني قابل اعتنايي بين کشتيگيران اين وزن نسبت به سوريان وجود دارد. گرچه در مسابقات مختلفي، نفرات جانشين محک خوردند اما آنچه که مطلوب نظر بود به دست نيامد. در مورد حميد سوريان هم بايد بگويم که او با وجود همه شايستگيهاي بي شمارش و اينکه پرافتخارترين کشتيگير تاريخ ورزش ايران است اما در يک سال گذشته شرايط مطلوبي نداشته و چه در تورنمنتهاي قبل از جهاني لاس وگاس و چه اين ميدان، گرچه از نظر فني و بدني شرايط ايده آلي داشت اما همان ضربه سري که به حريفش زد متاثر از شرايط روحي و رواني اش بود. بعد آن نيز دوري شش ماهه اي از ميدان و عدم حضور در جام زومباتلي، ورود مستقيميبه مسابقات گزينشي المپيک در رقابتهاي قهرماني آسيا داشت، درحاليکه هميشه رقابت در سبک وزن آسيا بسيار سخت بوده است.
در واقع يکي از اشتباهات، ورود مستقيم سوريان به مسابقات قهرماني آسيا بود، درحاليکه ميشد پيش از آن در يک تورنمنت محک بخورد.
بله نظر من اين است. اگر بخواهم باختهاي او را در مسابقات سهميه المپيک قزاقستان و مغولستان آسيب شناسي کنم، بايد جدي ترين چالش حميد را در ترکيه، شرايط بدني اش تلقي کرد. چون او نزديک به 6 تا 7 کيلو وزن کم ميکند و تعدد اين وزن کم کردنها کار را برايش سخت خواهد کرد. در مسابقات قهرماني آسيا ديديم که او در مصاف با حريف ژاپني اش، در سه دقيقه اول پيش بود اما درنهايت در سه دقيقه دوم مغلوب حريف شد. در مصاب با آنگلوف حريف نام آشناي بلغاري که توسط آرمن نازاريان کچ ميشد، گرچه پيش از اين حميد هميشه اين حريف را در مبارزه اي يکطرفه شکست ميداداما در مصاف آخر، سوريان با وجودي که تايم اول را به برد رسيده بود، در وقت دوم مشخص بود که بدنش تحليل رفته است.
دليل اين تحليل بدني چه بود؟
براي کشتيگيري چون حميد سوريان که عمر قهرماني اش بين 12 تا 13 سال است و در سالهاي متمادي و در مسابقات متعددي وزن کم کرده، اکنون ديگر شرايط سنياش امکان ريکاوري مطلوب در اين زمان اندک و با اين توالي مسابقات نميدهد. ضمن اينکه او حريفان نام آشنايي نيز دارد و طبيعتا کار آساني نخواهد داشت.
با اين شرايط کار سوريان را در ترکيه هم بسيار سخت ميدانيد؟
حريفان نام آشناي حميد هم سهميه نگرفته اند. البته شرايط لاشخي و آمويان مانند حميد است اما آنگلوف شرايط مساعدتري نسبت به بقيه دارد. با اين وجود اميدوارم که حميد با بهره مندي از تجربه اش، از سد حريفان بگذرد. به هر شکل پيش از اين نيز از سوي کارشناسان اين مسئله عنوان شد که الزاما نبايد حميد را به هر سه گزينشي فرستاد. البته تحليل کادرفني هم اين بود که سوريان در همان ميدان اول ميتوان سهميه بگيرد که اين اتفاق رخ نداد. در مغولستان هم برآورد فني اين بود که چون سه نفر اول سهميه ميگيرند، سوريان هم يکي از اين نفرات است اما باز معادلات برهم خورد. در گزينشي ترکيه هم ديگر راه گريزي نبود، آخرين ميدان براي کسب سهميه و ديگر نميتوان ريسک کرد و فرد ديگري را به مسابقات فرستاد. ضمن اينکه کشتيگيران ديگر اين وزن نيز شرايط حضور در مسابقات را نداشتند.
فکر اينکه کشتي ايران سوريان را در المپيک نداشته باشد، خيلي دور از تصور است.
حضور او جداي از بحث مدال و تجربه بالايش، حتي ميتواند به کادرفني هم در المپيک کمک کند. حضور صرف حميد در المپيک بسيار براي کاروان ايران اهميت دارد. اصلا قابل باور نيست که او را در ترکيب ورزشکاران ايراني اعزامي به اين مسابقات نداشته باشيم. دعا ميکنم که سوريان با بازيابي روحي و روانياش که بسيار مهمتر از شرايط جسماني اش است، در اين مقطع با اخذ تاکتيکي جديد و با مديريت انرژياش، کشتي را هدايت کند.
چرا در اين سالها نتوانسته ايم جانشيني براي سوريان تربيت کنيم؟
بايد بپذيريم که عدم وجود ثبات در حوزه فني و نتيجهگيري صرف، يکي از دلائلي بوده که ما دراين وزن پشتوانه جدي نداريم.عدم وجود رابطه ارگانيک بين نوجوانان، جوانان و بزرگسالان در ساليان گذشته که بايد ردههاي سني پايه بسياري از چالشهاي بزرگسالان را طبيعتا حل ميکرد و به حلقه واسط جوانان و بزرگسالان تبديل ميشد و همچنين ميدان دادن صرف به حميد سوريان در مسابقات جهاني و جام جهاني، باعث شد انگيزه در اين وزن از بين برود. البته در عين حال هم بايد بپذيريم که داشتن اعجوبه اي چون سوريان براي ورزش ايران يک اتفاق مبارک بود. او سرمايه اي است که بايد حفظش کنيم. البته اين را هم بگويم که شرايطي که در مورد عدم حضور جانشين ميگويم در مورد ساير اوزان هم وجود دارد. تاکيد و فشار مضاعف بر کادرفني به دليل نتيجهگرايي، باعث شده امروز کشتي فرنگي شرايط سختي را داشته باشد. امروز علاوه بر سوريان، نوروزي، حتي سعيد عبدولي، حبيب اخلاقي، قاسم رضايي و بشير باباجانزاده هم در سالهاي پاياني عمر قهرماني خود هستند و بعد از المپيک به نظر ميرسد 70 درصد ترکيب تيم ملي تغيير خواهد کرد. ميبايست پيش از اين در اين خصوص تدابير لازم انديشيده ميشد تا نفرات شايسته اي پرورش پيدا ميکردند، مثل همان اتفاقي که در کشتي آزاد رخ داد و رابطه معقولي بين ردههاي مختلف سني ايجاد شد. اردوهاي مشترک بسياري بين جوانان و بزرگسالان آزاد برگزار شد و از ردههاي سني جوانان در تورنمنتهاي بزرگسالان استفاده شد اما اين اتفاق در کشتي فرنگي رخ نداد.
با همه اين اوصاف، پيش بيني شما از مسابقات گزينشي ترکيه چيست؟
حميد اعجوبه اي است که بايد پايان کارش به بهترين شکل ممکن باشد. البته ورزش قهرماني هميشه استثناهايي دارد. مثلا همين ناميک عبدالله اف آذربايجاني در المپيکهاي پيشين، در مسابقات متعددي شرکت کرد و موفق به کسب سهميه نشد. او هم کيلوهاي زيادي را کم ميکرد اما درنهايت درحاليکه ديگر کسي به کسب سهميه از سوي او اميدي نداشت، در آخرين گزينشي موفق عمل کرد و بعد از آن نيز با وجود معادلات روي کاغذ، در بهترين شرايط خود عازم المپيک شد و روي سکو رفت. در مورد حميد سوريان هم اين اميدواري وجود دارد. اميدوارم از ترکيه با دست پربارگردد و در اين بين از مردم عزيز هم ميخواهم که او را دعا کنند.
و اگر سهميه نگرفت؟
باز هم تلاشش قابل قدرداني است. البته متاسفانه اين روزها هجمه اي ناجوانمردانه به او وارد شده درحاليکه بايد حرمت قهرماني اين چنيني را حفظ کرد. او وزن کم کردنهاي متوالي و فشار و استرس زيادي را تحمل کرده و حتي اگر سهميه اين وزن را نگيرد، به قدر کفايت براي کشتي فرنگي، ورزش ايران و پرچم اين کشور افتخارآفريني کرده است و بايد هميشه قدردانش باشيم. حميد اگر سهميه بگيرد، نزديک به 90 روز تا المپيک زمان دارد و حتي ميتواند باز هم يکي از شانسهاي کسب مدال طلا باشد چون مشکل فني نداد و همچنان يک سر و گردن از حريفانش بالاتر است. مشکل اصلي او شرايط روحي و همچنين وزن کم کردنهاي متوالي است.
محمد دليريان:
مشکل ما برگزار نشدن مسابقات انتخابي است
مديرفني اسبق تيمهاي ملي و عضو شوراي فني کشتي فرنگي از جمله گوش شکستههايي بود که منتقد حضور سوريان در ميدانهاي قبلي گزينشي بود. او در اين خصوص دلائل خودش را داشت که همه آنها اکنون اتفاق افتاده است. درحاليکه آخرين روزنه اميد رشته فرنگي و کشتي ايران براي حضور ستاره ايراني سبک وزن دنيا در المپيک 2016 در استانبول ترکيه است و سوريان روز جمعه 17 ارديبهشت ماه بايد در ميداني سخت به مصاف حريفان نام آشنا و جوانش برود، با محمد دليريان گفتوگو کرديم:
شما پيش از اين چنين روزهايي را براي کشتي فرنگي پيشبيني کرده بوديد.
نه اينکه بخواهم بگويم من غيب گويي کردم، اما براساس شرايط و جدول کشتيگيران و واقعيتهايي که وجود داشت هشدار داده بودم که سوريان نبايد به ميدانهاي اول و دوم گزينشي برود. نظر من اين بود که کشتيگير ديگري را به دو ميدان قبلي اعزام کنيم و اگر سهميه را نگرفتيم، سوريان فقط آخرين گزينشي را برود. به اين شکل اگر کشتيگيران جايگزين، سهميه را نميگرفتند که امروز هم در چنين شرايطي هستيم، حميد اينقدر وزن کم نکرده بود و حداقل سورياني با انگيزه و سرحال و آماده به سومين گزينشي ميرفت.
از نظر جسمي را که شما گفتيد، از نظر روحي هم امروز سوريان با استرس و فشار روحي زيادي به استانبول ميرود.
البته من بايد بگويم که حميد چه سهميه بگيرد و چه نگيرد، بر سر ورزش ايران و کشتي منت گذاشته که اين فداکاري را انجام داده است. او يک اسطوره است و چه ببرد و چه ببازد همين حضورش در اين ميدانها قابل قدرداني است.
اما ورزش ما معمولا بدبدرقه است.
من نظرم را ميگويم. يک بار ديگر هم گفته بودم بايد از سوريان تجليل شود، پرسيدند منظورت اين است که بايد از دنياي قهرماني خداحافظي کند؟ گفتم خداحافظي او ربطي به من ندارد و اين تصميمياست که فقط خودش بايد بگيرد؛ اما مگر بد است که تا وقتي يک قهرمان زنده است، از او قدرداني کنيم؟ من گفتم در جام جهاني شيراز بايد از او به عنوان يک اسطوره کشتي تجليل شود. امروز هم که قرار است بار ديگر از جان مايه بگذارد، کارش واقعا بزرگ است. به نظر من سوريان انگيزه بالايي براي کسب سهميه و حضور در المپيک دارد.
با توجه به نفرات نامداري که هنوز در اين وزن سهميه نگرفته اند و همه به همين قصد به ترکيه رفته اند، فکر ميکنيد سوريان چقدر شانس کسب سهميه دارد؟
با توجه به قدرت حريفان و چهرههاي جديدي که به اين وزن اضافه شده اند، کار سخت است و احتمال سهميه نگرفتن هم وجود دارد. من از اولش هم نسبت به اين موضوع چندان خوشبين نبودم اما چون هميشه در جبهه مخالف بودم، به اين موضوع توجه نشد. واقعيتها نشان داد که اگر حميد را به دو ميدان قبلي نفرستاده بودند حداقل حُسن آن، دو بار کمتر وزن کم کردن بود.
و اگر سوريان سهميه نگيرد؟
در اين صورت تيم با يک کشتيگير کمتر به المپيک ميرود. کلا کار ما در اين المپيک با توجه به شرايط و تغيير قوانين و ... بسيار دشوار است.
چه فرد يا افرادي را بيشتر مقصر ميدانيد؟
نبايد همه چيز را گردن سرمربي انداخت. اين کشتيگيران پيش از آنکه به سرمربي تيم ملي برسند، در باشگاهها و زير نظر مربيان زحمتکش پرورش داده ميشوند. درواقع سرمربي تيم ملي، حاضل زحمت مربيان ديگر را در تيم ملي براي مسابقات بين المللي و رسميساخته و پرداخته ميکند و در هر وزني هم به بيشتر از يک نفر هم نميتواند در مسابقات رسميميدان بدهد.البته در رشد کشتيگيران نميتوان منکر نقش مسابقات انتخابي و البته از نوع قانونمند شد. کشتيگير نتيجه يک سال زحمتش را بايد در انتخابي بگيرد. اين درواقع يک کنکور براي کشتيگيران است، همه که نميتوانند نفر اول شوند و يک سري از اين کنکور و فيلتر رد ميشوند و اين دليل بر تنبلي و يا بي استعداد بودن آنها نيست. ميتوان از اين نفرات به عنوان پشتوانه استفاده کرد. وقتي ملي پوشان براساس مسابقه انتخابي عضو تيم ملي شوند، ديگر اعتراضي نيست، اما انتخاب سليقه اي، نتيجه اش همين ميشود که هست. ديگر مدعيان کمکم به اين ميرسند که چرا من سهميه را بگيرم و کشتيگير ديگري به المپيک برود، البته اين هم تقصير سيستم است.
محمد بنا هيچ وقت علاقه اي به مسابقات انتخابي نداشته، چرا ميگوييد سيستم؟
تقصير سيستم هم هست. امسال چون سال المپيک بود، ما کوتاه آمديم. اگر اين چرخه انتخابي را داشته باشيم، ديگر مجبور نميشويم يک کشتيگير را در مدت يک ماه و نيم به سه مسابقه بفرستيم. اتفاقي که با رويه قبلي افتاد اين بود که فقيريها، حاجي پورها و ياسين بهراميپورها آنقدر به اردو آمدند و رفتند و ديدند کسي به آنها توجه نميکند و درنهايت نااميد شدند و رفتند.
يعني بعد از اين شاهد برگزاري مسابقات انتخابي قانونمند در کشتي فرنگي هستيم؟
اين فرايندي که فدراسيون کشتي تعريف کرده، نميگويم صددرصد، اما 50 درصد انجام ميشود. با آمدن بنا شايد باز هم کشتيگيران سليقه اي انتخاب شدند اما بعد از المپيک، وضعيت فرق ميکند. من هميشه گفته ام که با اين رويه مخالم. من از مشهد هم گفتم که بايد انتخابي برگزار شود اما دوستان توجهي نکردند.
به بحث اصلي مان، سوريان برگرديم.
باز هم تاکيد ميکنم که حميد چه سهميه بگيرد و چه نگيرد، روي چشم ملت بايد جا داشته باشد و بايد به او احترام گذاشت و از وي قدرداني کرد، اتفاقا اگر سهميه نگيرد بيشتر بايد از او تجليل شود چون همه تلاشش را کرده است. تا همين جا هم او واقعا ايثار کرده وعذاب وزن کم کردن، استرس مسابقه و سختيهاي کار را به جان خريده و به هر سه مسابقه رفته، اين قابل ارزش است. او در مسير کسب سهميه همه کار کرد.
به عنوان يک کارشناس کشتي فکر ميکنيد وقت خداحافظي سوريان نزديک است؟
گفتم که اين را خودش بهتر از هر کسي ميداند. درواقع هر کشتيگيري بيشتر از هر فرد ديگري ميتواند بفهمد که چه زماني بايد اين کار را انجام دهد. اين يک تصميم شخصي است و حميد ميتواند در اين زمينه با دوستانش و کساني که آنها را قبول دارد مشورت کند.
گزارش :