در آدینهی هفتهی گذشته خبر ثبت جهانی هنر نگارگری ایرانی (مینیاتور) آگاهیرسانی شد. اما این خبر، وارون آنچه گمان میرفت، نهتنها کاممان را شیرین نکرد بلکه دلخوریها و آزردگیهایی پدید آورد. مشترک شدن کشور ترکیه با ما در ثبت جهانی نگارگری، آنهم در حالی که چیزی به نام نگارگری ترکیه معنا ندارد و هر آنچه از این هنر در عثمانی پیشین و ترکیه کنونی میتوان یافت رهآورد و پیشکش هنرمندان سدههای گذشتهی ایران است، سبب دلآزردگیهایی شد که به آن اشاره کردیم. از اینرو بود که کارشناسان و آگاهان به مسایل هنری گِله و شکایت خود را پنهان نکردند و این پرسش را پیش کشیدند که چرا نگارگری را با کشوری به ثبت جهانی رساندیم که پیشینهای در این هنر ندارد؟
به گزارش امرداد، سر برآوردن دیگربار جمهوری آذربایجان و باز هم هنر دیگری از ایران را به نام خود کردن و مشترک شدن با ما در ثبت جهانی نگارگری، رنجشها را بیشتر کرد. مسوولان فرهنگی افغانستان هم شکایت کردند و مدعی شدند که سهم آنها در نگارگری نادیده گرفته شد است. این مسایل در هفتهای که پشت سر گذاشتیم، در خبرگزاریهای داخلی بازتاب داشت. پیش از پرداختن به آن، باید خبر ثبت جهانی نگارگری را بازخوانی کنیم.
ثبت مشترک نگارگری ایران
در پانزدهمین نشست کمیتهی جهانی سازمان علمی، آموزشی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو)، چهارشنبه 26 آذرماه، پروندهی هنر نگارگری (مینیاتور)، به نام ایران، ترکیه، جمهوری آذربایجان و ازبکستان پیش کشیده شد و پس از بررسیها، با بیشترین رای و بدون مخالفت در فهرست جهانی یونسکو ثبت شد. محمدحسن طالبیان، معاون میراث فرهنگی کشور، خبر را آگاهیرسانی کرد و «با تبریک ثبت جهانی نگارگری به همه ایرانیان و هنرمندان و نگارگران و تمام افرادی که در تدوین پرونده تلاش کردند»، گفت: «ثبت جهانی نگارگری نشان از جایگاه فرهنگی و هنری رفیع و والای ایران در جهان است. باید به همه هنرمندان که در طول تاریخ این هنر را خلق و پاسداری کردند تبریک گفت» (ایرنا، 26 آذر).
پس از انتشار این خبر، انتقادها و خردهگیریهای کارشناسان آغاز شد و حتا سخن از این به میان آمد که «ترکیه نگارگری ندارد، اما مجبورمان کردند آن را مشترک ثبت کنیم» (ایلنا، 30 آذر). در توضیح این «اجبار» نیز همین اندازه از زبان یکی از کارشناسان گفته شد که «سیاستهای انحصارطلبانه برخی از کشورها مانند آمریکا و فشارهایی که تحمیل میکنند» بدان اندازه است که «گویا قصد دارند جلوی پیشرفت هر آنچه را که متعلق به ایران است بگیرند و آن را به کشورهای دیگر نسبت دهند» (ایلنا، همان گزارش).
ترکیه و سهمخواهی از هنر ایران
یکی از کسانی که از کوشش ترکیه برای به نامِ خود کردن هنر ایران و نامآوران فرهنگی کشور ما سخن گفت محمدعلی رجبی، استاد دانشگاه و عضو پیوسته فرهنگستان هنر، بود. او بهروشنی گفته است: «عدهای از افراد در کشورهای دیگر مانند ترکیه به دنبال آن هستند که برخی از مفاخر و هنرهای سنتی ایران را به نام خود ثبت کنند، این در حالی است که تاریخ ثابت کرده است نگارگری متعلق به ایران است و حتا در سطح جهانی آن را به عنوان هنر ایرانی میشناسند» (ایلنا، 30 آذر).
این استاد دانشگاه که بیگمان از پیشینهی هنر ایران شناخت علمی دارد، به روشنی میگوید که چیزی به نام نگارگری ترکیه وجود ندارد: «ترکها بعد از آنکه در دوران حکومت سلطان سلیم به ایران حمله کردند عده زیادی از نگارگران و هنرمندان ایرانی را در رشتههای مختلف به ترکیه بردند به همین دلیل اگر اکنون هنری هم در این خصوص داشته باشند از برکت حضور هنرمندان ایرانی در آن دوره است. ضمن آنکه در حال حاضر نیز چیزی به نام نگارگری در ترکیه معنا ندارد که بخواهند پرونده هنر نگارگری به نام ایران و در کنار آن ترکیه و سایر کشورها ثبت جهانی شود».
کارشناسان و آگاهان دیگر نیز همین سخن را بازگو کردند و پافشاری کردند و دلیل آوردند که ترکیه و جمهوری آذربایجان جایگاهی در هنر نگارگری ندارند. محمدباقر آقامیری، یکی از استادان نگارگری، گفته است: «کشور ترکیه تنها حدود 30 تا 40 سال است که به صرافت نگارگری افتاده که آن هم در سطح بسیار پایینی انجام میشود و برداشتهای آنها نیز تماما از روی آثار اساتید و مکاتب نگارگری ایرانی است. باکو و آذربایجان نیز در حوزه نگارگری، هنرمندی ندارند که صاحب سبک باشند و حرفی برای گفتن داشته باشند» (ایلنا، 2 دی). این را هم افزوده است که: «چه این هنر چه در یونسکو ثبت شود یا نشود، در دجهان به نام نقاشی ایرانی شناخته میشود. این در حالی است که اکنون نگارگری را با کشورهایی به ثبت جهانی رساندهایم که هیچ محلی از اِعراب در این هنر ندارند».
در این میان، کشور افغانستان نیز شکایت خود را پیش کشید و وزیر فرهنگ آن کشور از این که نامی از افغانستان به عنوان یکی از میراثداران هنر نگارگری برده نشده است، به گونهی رسمی شکایت کرد. محمدطاهر زهیر، سرپرست وزیر فرهنگ افغانستان گفته بود: «اعلام ثبت هنر مینیاتور در میراث جهانی در مغایرت صریح با مواد مندرج کنوانسیون حفاظت از میراثهای فرهنگی ناملموس بوده و باعث ایجاد فضای عدم همکاری فرهنگی میان کشورهای مربوطه میگردد» (ایلنا، 2 دی).
بازتاب ثبت جهانی نگارگری، در خبرگزاری های کشور افغانستان نیز بسیار و شگفتآور بود. در همان روزهای آغازین، «نشانه» یکی از خبرگزاریهای افغانستانی مدعی شده بود: «افغانستان میراثدار اصلی این هنر است». این را هم افزوده بود که: «گروهی از فرهنگیان و استادان دانشگاهها در هرات با برگزاری نشستی دادخواهانه در این ولایت، خواستار تلاش دولت افغانستان برای ثبت هنر مینیاتوری و خوشنویسی به عنوان میراث فرهنگی این ولایت شدند» (خبرگزاری نشانه، 22 سرطان 1399).
در همان نشست که از سوی «انستیتو مطالعات استراتژیک افغانستان» برگزار شده بود، نوید مشعوف، نگارگر(:مینیاتوریست) و استاد دانشکدهی هنرهای دانشگاه هرات گفته بود: «تاریخ هرات با هنر مینیاتوری و خوشنویسی گره خورده است و حفاظت از این میراث مهمترین نیاز فرهنگ و هنر کشور است. مینیاتوری از هنرهای اصیل و تاریخی سرزمین خراسان قدیم به ویژه ولایت هرات است. موسس این هنر در هرات استاد کمالالدین بهزاد بود که با بنیانگذاری مکتب هرات، نقطهی عطفی بر شکوفایی هنر مینیاتوری در تاریخ کشور و معرفی آن به جهانیان بود. هنوز هم پس از چندین سده، این هنر در هرات آموزش داده میشود و هنرجویان بیشماری در دانشگاه و هنرستانهای مختلف این شهر، سرگرم یادگیری مینیاتوری هستند»، سپس افزوده است: «بیپروایی حکومت [افغانستان] در برابر فرهنگ و هنر سبب شده است تا میراثهای فرهنگی، یکی پی دیگری به نام کشورهای دیگر شهره شوند».
اما در این سخنها یک چیز نادیده گرفته شده است. آن نادیده گرفتن همان است که آقامیری نیز به آن اشاره کرده است: «نباید فراموش کرد مرزهای ایران فرهنگی در گذشته فراتر از آن چیزی بود که اکنون شاهد آن هستیم. حتا هرات در گذشته یکی از شهرهای ایران بود و در قالب خراسان بزرگ به حساب میآمد اما اکنون افغانستان مدعی ثبت نگارگری به نام خود است».
نه تنها در نگارگری، بلکه در هنرهای دیگر هم دستدرازی به میراث کهن ایران ادامه دارد. کامرانی، یکی از کارشناسان هنری، نیز به این مساله اشاره کرده است و می گوید: «متاسفانه هماکنون به دلیل برخی از موضوعاتی که ریشه سیاسی دارد، خیلی از موزههای دنیا، مینیاتور و گنجینههای ایرانی را به اسم خودشان کردهاند و اینگونه معرفی میکنند. در حال حاضر هر کشوری تلاش میکند که گنجینههای تاریخی جهان را به نام خود کند و در همین راستا نیز برخی از کشورهای عربی از اشیای اصیل و باارزش ایرانی تغذیه میکنند» (ایسنا، 30 آذر).
به هر روی، کشورهایی در میراث نگارگری با ما مشترک شده اند که پیشینهای در این زمینه ندارند و کشوری دیگر نیز به تمامی نگارگری را از آنِ خود میداند. اما ما همچنان خوشبینانه از «آشتی مینیاتوری فرهنگها»! (روزنامه همشهری، 3 دی) یاد میکنیم و در حالی که دیگران سهمخواهیهای بیپایه میکنند، ما خوشحالیم از این که هنر خود را با دیگران «سهیم» شدهایم!
خاستگاه هنر نگارگری کجاست؟
اکنون اندکی از آن سهمخواهیها و ماجرای تَن دادن ما به مشترک شدن هنر نگارگری با ترکیه و جمهوری آذربایجان فاصله بگیریم و این پرسش را پیش بکشیم که بهراستی خاستگاه هنر نگارگری کجاست؟
پاسخ این پرسش را باید از آگاهان خواست. یکی از آنها بهنام کامرانی، کارشناس هنری و مدرس دانشگاه، است. او در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا با نگاهی ملایم و مداراگونه میگوید: «بر اساس شواهد تاریخی، خاستگاه اصلی مینیاتور ایران است. اما کشورهای دیگری همچون ترکیه، هند، ازبکستان و نمونه های دیگر نیز هنر مینیاتور دارند که جنبههای محلی پیدا کرده و در جای خودشان قابل اعتنا است».
با همهی مداراجویی، این استاد دانشگاه این را نادیده نمیگیرد که هنر نگارگری در «بستر فرهنگی ایران» شکل گرفته است: «به طور کلی تمدنها در طول تاریخ، داد و ستد هنری میکردند و از هم تاثیر میگرفتند. به عنوان مثال تاثیرات مینیاتورهای هندی در آثار هنری به جا مانده از دوران صفویه در شهر اصفهان دیده میشود. اما واقعیت این است که شروع نگارگری به پیش از اسلام و به دوره مانوی برمیگردد و مینیاتورهای قدیمی در جهان در بستر فرهنگی ایران شکل گرفتهاند» (ایسنا، 30 آذر).
او پافشاری میکند که باید به جای «مینیاتور» از واژه «نگارگری» بهره بُرد. چرا که این هنر، ایرانی است و درست نیست که واژهای بیگانه را برای شناساندن هنری ایرانی به کار ببریم: «در این میان باید این نکته را نیز در نظر داشت که استفاده عام از واژه مینیاتور، مسالهساز است. به طور کلی در جهان به هر نقش ظریف و ریزی مینیاتور گفته میشود، بنابراین وقتی میخواهیم از نگارگری اصیل ایرانی یاد کنیم باید حتما بگوییم “مینیاتور ایرانی”؛ چراکه هر ملتی نقاشی ظریف دارد که به آن “مینیاتور” اطلاق میشود، اما مینیاتور ایرانی ویژگیهای متفاوت و خاص خودش را دارد و مختصات آن بهخوبی نشان میدهد که از تمدن ایران برآمده است» (ایسنا، 30 آذر).
محمدباقر آقامیری نیز که بیش از چهل سال از زندگیاش را برای آموزش هنر نگارگری ایرانی گذاشته است، با پافشاری بسیار میگوید: «نگارگری که مسوولان میراث فرهنگی آن را مینیاتور مینامند، در تمام دنیا به نام نقاشی ایرانی شناخته میشود». او در دوسالانه ی نگارگری ایران، در سال 1372، به مسوولان پیشنهاد کرده بود که از واژه ی ایرانی «نگارگری» به جای «مینیاتور» استفاده کنند؛ به این دلیل که این هنر از آنِ ایران است و بخش جداییناپذیری از پیشینهی فرهنگی کشور ما شناخته میشود.
پاسخگو باشید
پس از گفتوگوهایی که به آن اشاره شد، کسانی بودند که از وزارت میراث فرهنگی خواستند که به این پرسش پاسخ بدهد که چرا هنری را که خاستگاهش ایران است با کشورهایی ثبت جهانی کردهاند که سهمی در پدیداری و گسترش آن نداشتهاند؟ گزارشنویس تارنمای «مردم سالاری» همین سخن را بازگو کرده بود و از مسوولان میراث فرهنگی پاسخ خواسته بود: «وزیر میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری باید صریحا پاسخ دهد که چرا هنر مینیاتور که خاستگاهش ایران است به همراه سه کشور بیارتباط دیگر به این هنر (ترکیه، جمهوری آذربایجان و ازبکستان) ثبت شده است؟ اگر کشورهایی دیگر در این پرونده جا داشتند آن دو کشور افغانستان و هندوستان بودند؛ چراکه مکتب هرات در مینیاتور ایرانی، در کنار مکتب شیراز، مکتب تبریز، مکتب قزوین و مکتب اصفهان، جایی ویژه دارد. هندوستان نیز هنر مینیاتور را از ایران گرفت و در دورهی گورکانیان، به ویژه اکبرشاه، به درجهای اعلا رساند» (
مردم سالاری آنلاین، 27 آذر).
این خبرگزاری مشترک شدن ایران با کشورهای دیگر برای ثبت جهانی هنرهای دیرینه ایران را «بذل و بخشش مسوولان از کیسهی فرهنگ ایران» نامیده و نوشته است: «یکی از این سه کشور (جمهوری آذربایجان) با دستدرازی به میراث فرهنگی ایران بازی چوگان و ساز تار و موسیقی عاشیقلار را به تنهایی به نام خود در یونسکو ثبت کرده و همین موضوع بذل و بخشش مسوولان میراث فرهنگی کشور از کیسهی فرهنگ ایران را با چنین کشور تمامیتخواهی را پرسشبرانگیز کرده است».
به هر روی، پیداست اکنون کار از کار گذشته است و نمیتوان پروندهای را که ثبت جهانی شده است و مسوولان میراث فرهنگی ما پذیرفتهاند که آن را با کشورهای دیگر شریک شوند، بازپس گرفت و اعتراض کرد. تنها میتوان آرزو کرد و چشم امید داشت که دیگر آثار هنری و میراث تمدنی ما دچار چنین سرنوشتی نشوند!