تیسپون چون آمیزهای شگفت از هفت شهر بود، عربها آن را مداین، یعنی مدینهها (شهرها)، خواندند.
کاظم الشمری، از نمایندگانِ ائتلافِ ملیِ عراق، با پخشِ ویدئویی، از ریزشِ بخشی از تاقِ کسرا خبر داد و از رئیسجمهور، نخستوزیر و وزیرِ فرهنگِ عراق و نیز سازمانِ یونسکو خواست تا هر چه زودتر برای نجاتِ این اثرِ پرشکوهِ باستانی اقدام کنند، وگرنه هر لحظه امکان آن هست که آن اندکبخشهایی که از تاق بر جای مانده است نیز فرو ریزد!
به گزارشِ «
مردمسالاری آنلاین»، پیش از این، بارها مقامهای عراقی از مقامهای ایرانی درخواست کرده بودند که برای مرمتِ تاقِ کسرا و معرفیِ جهانیِ آن با مقامهای عراقی همکاری کنند ولی هر بار مقامهای ایرانی از زیرِ بارِ این وظیفهی ملی ـ فرهنگی شانه خالی کردهاند تا اینکه بنا بدین روزِ دردناک افتاده است که هر لحظه احتمالِ ویرانیِ بقیهی آن میرود. چنین درخواستهایی را بارها سازمانهای مردمنهاد نیز از سازمان میراثِ فرهنگیِ کشور داشتهاند که مسئولانِ این سازمان هر بار به بهانههایی، همچون نبودِ بودجه، از پذیرشِ مسئولیتِ خود سر باز زدهاند.
«گریند بر آن دیده کاینجا نشود گریان»
تاقِ کسرایی که بر جای مانده است، تنها بخشی بسیار کوچک از شهری بزرگ به نامِ تیسپون است که پایتختِ ایران در دورانِ شاهنشاهیهای اشکانی و ساسانی بوده است.
ویرانههای کاخِ تیسپون در مساحتی به درازای ۴۰۰ متر و پهنای ۳۰۰ متر است. این تاق در زمانِ شاهِ دادگر، خسرو انوشیروان، یا شاپورِ یکم بنیاد نهاده شده است. تاقِ بزرگ ۴۸ متر بلندی، ۹۱ متر درازا و ۳۶ متر پهنا داشته و در دو سوی آن چهار تالارِ بزرگ است که هر یک با ۲۳ متر درازا و ۶ متر پهنا به هم پیوند خورده بوده است. این تاق تا سالِ ۱۸۸۸ برپا بود و در آن سال بخشِ شمالیِ آن ویران شد و اکنون نیز بخشِ جنوبیِ آن در آستانهی ویرانی است.
تیسپون چون آمیزهای شگفت از هفت شهر بود، عربها آن را مداین، یعنی مدینهها (شهرها)، خواندند. در یکی از این شهرها کاخِ شاهِ ایران جای داشت که دارای ایوانی بزرگ برای بار دادنِ به ایرانیان بود و آن همین است که ایوانِ مداینش خواندهاند. در حدودالعالم آمده است: «مداین مُستقرِ (جایگاهِ) خسروان بوده است و اندر وی یکی ایوانی است که ایوانِ کسرا خوانند و گویند که هیچ ایوان از آن بلندتر نیست اندر جهان».
هنگامی که عربها بر تیسپون دست یافتند، پس از اینکه پردهی جواهرنشان و قالیِ زربافِ بهارستان را به عنوانِ غنیمت تکهتکه کردند و میانِ خود بخش کردند و دیگر اشیای قیمتیاش را به تاراج بردند به مصالحِ ساختمانیاش نیز دستدرازی کردند! در ترجمهی تفسیرِ طبری آمده است: «سعد ابی وقاص به کوشکِ کسرا فرودآمد... سپاه ... برفتند و خزاینِ ملکانِ عجم بغارتیدند».
خلیفههای عباسی پس از آنکه از سنگهای مرمرِ سازه برای ساختنِ قصرهای خود بهره بردند به خشتهایش نیز رحم نکردند و آنها را نیز به عنوانِ مصالحِ ساختمانی به جاهایی دیگر منتقل کردند. یکی از این خلفا گفته است: «چنان تدبیر کردم که این کوشک که کسرا بنا کرده است به مداین و آن ایوان را، برکَنم و آن خشتها و آلاتها را اینجا (بغداد) آرم و اینجا بنایی کنم». گفتنی است، خلفای عباسی، ۴۰ کیلومتر پایینتر از تیسپون، شهرِ بغداد، که از بغ (خدا) و دادِ پارسی و به معنای خداداد است، را از سنگ و خشتِ تیسپون ساختند و آن را دارالخلافهی خویش کردند.
فردوسی در اثرِ سترگِ خود، شاهنامه، از چگونگیِ ساختِ ایوانِ خسرو سخن گفته است.
خاقانی نیز در سدهی ششم هجری هنگامی که از تیسپون میگذشت قصیدهای ساخت که با خواندن یا شنیدنش دل هر ایرانیِ میهندوست به لرزه میافتد:
یک ره زِ ره دجله، منزل به «مدائن» کن | وز دیده، دوم دجله، بر خاکِ مدائن ران
خود دجله چنان گرید، صد دجلهی خون گویی | کز گرمیِ خونابش، آتش چکد از مژگان ...
دندانهی هر قصری، پندی دهدت نونو | پندِ سرِ دندانه، بشنو زِ بُنِ دندان
گوید که: تو از خاکی، ما خاک توایم اکنون | گامی دو سه بر ما نِه و اشکی دو سه هم بفشان
از نوحهی جغد، الحق، ماییم به دردِ سر | از دیده گُلابی کن، دردِ سرِ ما بنشان
آری چه عجب داری، کاندر چمنِ گیتی | جغد است پیِ بلبل، نوحهست پیِ الحان
ما بارگه دادیم، این رفت ستم بر ما | بر قصرِ ستمکاران تا خود چه رسد خذلان ...
بر دیدهی من خندی کاینجا زِ چه میگرید؟ | گریند بر آن دیده کاینجا نشود گریان ...
میرزادهی عشقی نیز نمایشنامهای پرشور دربارهی تاقِ کسرا نوشته است که مدتها در تهران روی صحنه بود.
سخنی با رئیسجمهور
گویا رئیسجمهور، حسن روحانی، به زودی راهی عراق خواهد شد. اگر ایشان بر آن است تا درخواستِ میلیونها ایرانیِ دوستدارِ آثارِ باستانیشان را اجابت کند و از خود نامی نیک در تاریخ به یادگار نهد، باید هماکنون که روابطِ ایران و عراق در بالاترین سطح خود جای دارد، زمینههای بایسته برای بازسازیِ تاقِ کسرا را فراهم آورد تا این یادگارِ پرشکوهِ نیاکانی برای آیندگان نیز بماند و در تاریخ گویند که او رئیسجمهوری بود که با پیگیریهای مجدانهی خویش این تاقِ کهن را از ویرانی رهاند.
بیانیهی انجمن علمی باستانشناسی ایران در این باره