گروه صلح انجمن جامعه شناسي ايران در راستای رسالت خود مبنی بر شناخت علمي صلح و نقد مستمر پدیده ها و عناصری که مخل صلح هستند تلاش می کند بینش صحیح درباره نیاز جامعه به صلح را فراهم کند.
خشونت علیه زنان پدیده ای جدید نیست اما توجه به آن به عنوان مسئله ای اجتماعی و تهدیدی برای صلح اجتماعی، جدید است. بدون مرز بودن و فراگیر بودن پدیده خشونت علیه زنان و اقلیت ها یک واقعیتی است که باید جامعه شناسي به عنوان یک موضوع اصلی به آن توجه کند، و از آنجا که تجزیه و تحلیل خشونت و شناخت ریشه هاو لایه های پنهان آن، بخش مهمی از جامعهشناسی صلح را تشکیل می دهد، از این رو گروه صلح انجمن جامعه شناسي ايران با حساسیت آن را دنبال می کند.
جامعهشناسی صلح زنجیره ای از ایده های علمی است که دارای کیفیت داخلی و بیرونی است برای کمک به ایجاد صلح درون و پایان دادن یا کاهش خشونت در خودتان، خانواده، جامعه و آرامش بین المللی و جهان. از این رو مولفه های فرهنگ صلح (گفت و گو، تساهل و مدارا، کثرتگرایی، احترام به حقوق دیگران، همکاری و مشارکت و ... ) همگی راهنمایی برای تمرین صلح است زیرا برخورداری از صلح و زندگی صلح آمیز حق طبیعی هرانسان است. گالتونگ معتقد است برای درک صلح باید نیازهای ابتدایی انسانی برای بقا و رفاه و هویت را در نظر گرفت و در امر توسعه آن را هدف قرار داد و از این منظر، صلح محور توسعه محسوب می شود. از ديدگاه و در دستگاه نظری کانت نيز صلح يك وضعيت غیر طبیعی است، از این رو کانت معتقد است صلح را بایستی برقرار کرد، کانت نخستین شرط مثبت استقرار صلح را همگانیت یا جمهوریت می داند، جمهوریتی که در آن شهروندان، آزاد و دارای حقوق و وظایف برابر باشند، کانت معتقد است هم زیستی مسالمت آمیز داخلی می تواند مبنایي براي همزیستی مسالمت آمیز آن جامعه با جوامع دیگر باشد. کانت در راستای تحقق صلح، ضمن برجسته کردن نقش خرد و آگاهی دادن به انسان ها و روشن کردن افکار عمومی، حقوق انسانی را بیش از هر چیز در مجموعه ای جهانی و حقوق شهروندی و حقوق جهان وندي مطرح می کند. از این منظر صلح ابعادی مردمی یافته است که با آگاهی و خرد آحاد یک ملت پیوند می خورد، از این رو هوشیاري را باید اجتماعی کرد.
لذا با توجه به رواج و افزایش سطوح خشونت علیه زنان و اقلیت ها در جهان، صلح به عنوان یک ایده و جنبش اجتماعی مطرح می شود که بتوان از اهرم قدرت اجتماعی یا به قول تولستوی از اقدام بدون خشونت استراتژیک بهره برد. از نظر مبانی نظری نیز به تازگی روند توسعه تئوری در مورد خشونت علیه زنان به سمت توسعه نظریه های چند بعدی و متاتئوری حرکت کرده است که به عوامل ساختاری اجتماعی (فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی) و ویژگی های فرد توجه دارند مثل مدل های اکولوژیکی اجتماعی یعنی بهرسمیت شناختن اکوسیستم اجتماعی و عوامل موثر جامعه و فرد. با توجه به مباحث کالینز درباره پویایی خشونت نیز بخش مهمی از درک پدیده خشونت علیه زنان و تبیین در پیشگیری از آن، درک چگونگی سازو کارهای برساخت خشونت است و مباحث تئوری پردازش اطلاعات اجتماعی مربوط به فرایند های شناختی که مثلا مطالعه شود که چرا مردم در یک محدوده ی جغرافیایی و زمانی، تا این اندازه غمگین یا خشمگین هستند.
از این رو چون خشونت علیه زنان و دختران یکی از ویرانگرترین و ماندگارترین نقض حقوق بشر در جهان است و هزینههای اقتصادی و اجتماعی سنگینی به جامعه تحمیل می کند اندیشه های جامعه شناسی صلح می تواند در روند شکل گیری و برساخت خشونت مؤثر و رهگشا باشد. نکته پایانی توجه به پیامدهای منفی اقتصادی یا گسترش خط فقر است زیرا تغییرات منفی مبانی اقتصادی زندگی موجب تغییر اصول اخلاقی می شود که نا امنی های وسیع اجتماعی و خشونت را به همراه خواهد داشت.
*دبیر گروه صلح انجمن جامعه شناسي ايران