آمدم من بازهم با کینه گاز انبری
با همان اندیشه دیرینه گاز انبری
آمدم ، با ظاهری معقول و سیمایی قشنگ
گرچه دارم عقده ها در سینه گاز انبری
آمدم تا همره آچار چرخ و چارسو
راه اندازم مگر کابینه گاز انبری
سیم چین ، آچار شلاقی ، فرانسه ، فازمتر
همرهم هستند در گنجینه گاز انبری
جملگی زحمتکش و فعال و اهل کارزار
بسته روی دستهاشان پینه گاز انبری
می شوم من نیز چون انبر کلاغی ، بعد از این
تا مگر پنهان کنم پیشینه گاز انبری
با چنین یاران ، یقینا می شود آرای من
بیش از اندازه در آن آدینه گاز انبری !