انتشار بخشي از يکي از برنامههاي صداوسيما با اجراي فرزاد حسني که در آن اين مجري عليالظاهر به تحقير شخصيت يکي از افراد شرکتکننده در برنامه پرداخته بود، طي دو سه روز اخير بازتابهاي زيادي در فضاي مجازي داشت؛ تا جايي که تهيهکنندگان اين برنامه را واداشت که فيلمىاز پشت صحنه اين برنامه منتشر کنند تا مردم بدانند آنچه روي داده نه يک اتفاق، که قسمتي از يک سناريوي از پيش طراحي شده بود. در نگاه اول شايد به نظر برسد که با اين فيلم روشنگرانه! فرزاد حسني و صداو سيما موفق شدند با سربلندي از زير بار فشار افکار عمومىخارج شوند اما واقعيت اين است که انتشار اين فيلم پشت صحنه، ضربهاي سخت تر به آبروي رسانه اي زده که سعي دارد خود را رسانه ملي معرفي کند.
1- «اعتماد مخاطب» مهمترين و ارزشمندترين سرمايه اي است که يک رسانه مىتواند داشته باشد و از همين رو «اعتمادآفريني» مهمترين دغدغه رسانهها، بخصوص رسانههاي فراگير است . با اين حال متاسفانه صداوسيما سالها است عملا توجهي به اين موضوع ندارد و بخصوص در عرصه اخبار و تحليلهاي سياسي به گونهاي رفتار کرده که اعتماد بخش زيادي از مردم را از دست داده است . اين موضوع باعث شد که در طول سالها اندکاندک رسانهاي که مىخواست ملي باشد، تاثيرگذاري خبري خود را از دست بدهد و وقتي مسئولان سازمان اين واقعيت را کامل لمس کردند که ديدند بخش زيادي از مردم نه تنها به اخبار و تحليلهاي صداوسيما اعتنا ندارند، بلکه حتي تماشاي سريالهاي بيکيفيت ترکيهاي را به ديدن برنامههاي سرگرمکننده شبکههاي صداوسيما ترجيح مىدهند! مطمئنا بخشي از بياعتمادي و ريزش مخاطب اين سازمان به علت ديدگاه جناحي اخبار و تحليلهاي سياسي آن است ؛ اما نبايد منکر اين شد که برخي رفتارهاي غيرحرفهاي در برنامههاي اين سازمان نيز عامه مخاطبان را نسبت به برنامههاي صداو سيما بي اعتماد کرده است: مثل اينکه برنامههاي ضبط شده را به جاي برنامه زنده جا بزنند ؛ قطع تصوير مسابقات فوتبال به علت صحنههاي غير قابل پخش را قطع به علت مشکل فني بگويند و... اما حالا با انتشار پشت صحنه برنامه فرزاد حسني، صداوسيما واقعيتي ديگر را آشکار کرده که مطمئنا بياعتمادي عمومى به برنامههاي صداوسيما را به شدت افزايش مىدهد؛ اينکه شما هر چه در تلويزيون مىبينيد، حتي در برنامههاي سرگرمکننده، نه يک اتفاق واقعي، که يک نمايش است که شبيه واقعيت آرايش شده است! و قطعا اين تير خلاص است که يک رسانه مىتواند به حيثيت خود بزند .
2- اين موضوع را از زاويه اي ديگر هم مىتوان بررسي کرد. صداوسيماي جمهوري اسلامىقرار نبود تنها يک رسانه باشد، بلکه قرار بود به عنوان يک «دانشگاه» به تعليم و تربيت اسلامى مردم بپردازد؛ اما انتشار اين فيلم پشت صحنه فرياد مىزند که با کمال تاسف، اين دانشگاه در پناه اين تئوري که «هدف وسيله را توجيه مىکند» حتي براي سرگرم کردن مردم حاضر است آنها را فريب بدهد و به آنها دروغ بگويد! و وقتي براي سرگرم کردن مردم مىتواند چنين کند، آيا مىتوان پذيرفت که براي پيشبرد منافع اقتصادي و سياسي، چنين نمىشود؟! اصلا آيا اين فيلم نمايشدهنده اين حقيقت نيست که «حقيقت» در اين رسانه آنقدر مهجور و متروک است که به ذهن هيچکس نمىرسد که انتشار اين فيلم پشت صحنه زنندهتر و شرمآورتر از فيلم تحقير يک آدم توسط فرزاد حسني است ! شايد اين صداوسيما «دانشگاه » باشد اما مطمئنا دانشگاهي نيست که مسئولان نظام و دلسوزان انقلاب انتظار داشتند؛ اين صداوسيما با اين برنامهها مىتواند دانشگاهي باشد براي آنها که اختلاس مىکنند و خود را پاکدست مىخوانند، آمارهاي نادرست مىدهند و بر اساس آن سعي مىکنند مردم را فريب بدهند و در يک جمله «در چشم مردم زل مىزنند و به آنها دروغ مىگويند!»