کسی که در قدرت حضور دارد طبیعتاً مایل است که جایگاهش نا منتهی باشد و تا ابد کرسی خود را ترک نگوید قدرتمندان غالباً در ظاهر منکر این موضوع میشوند اما چه کسی است که نداند قدرت با تمام چالشهایش چقدر شیرین و دلچسب است . در مورد دولت فعلی هم این موضوع کاملاً هویدا است . جناب آقای احمدینژاد و دوستانشان مطئناّ برای دولت آینده برنامه دارند و اگر چه ایشان هم مثل تمامی مردم عادی یک رأی بیشتر ندارند و برابر قانون اساسی بیش از دو دوره متوالی حق شرکت در انتخابات آتی ریاست جمهوری را ندارند، اما تیمها و حلقههای فکری او مطمئنا از مدتها قبل در حال برنامهریزی برای تصاحب دولت یازدهم هستند. البته اینکه دولتیها به دنبال تصاحب آینده پاستور هستند به خودی خود دچار اشکال نیست . اما مشکل آنجاست که این دولت قرار است چگونه و با چه ابزاری راه خود را در دولت بعدی ادامه دهد . آیا قرار است از امکانات دولتی بهره گرفته شود و مردم مجدداً در آستانه انتخابات در صف سهام عدالت قرار گیرند یا اینکه باتکیه بر داشتههای کاندیدای حامی دولت کلید پاستور همچنان در دستشان بماند؟
یقیناً اگر قرار باشد دولت با توسل به طرحهایی همچون هدفمندی یارانهها و پرداخت پول اضافی به مردم به دنبال مقاصد سیاسی باشد جامعه ضرباتی خواهد خورد. در واقع بازی با کارتهایی چون طرح هدفمندی یارانهها برای جمعآوری راي، اشتباه و خطرناک جلوه مینماید . البته توصیههایی که پیش از این در این ارتباط شده و میشود از سوی دولتیها ترتیب اثر داده نخواهد شد و شواهد و قرائن نشان میدهد که آنان کماکان راه خود راادامه خواهند داد.
باید اذعان نمود که این توصیهها و انتقادات به آقای احمدینژاد و دوستانشان برای رعایت اخلاق سیاسی غالباً از سوی اصولگرایان بوده است و طبیعتاً این پرسش مطرح میشود که چرا این همه انذار و اعتراض اصولگرایان به دولت در این راستا از طرف آقای رئیس جمهور مورد توجه قرار نمیگیرد؟
۱- باید گفت که نخستین دلیل میتواند این باشد که به قول مثل معروف: جناب رئیسجمهور نقدهای اصولگرایان رابرنمیتابد تا چه رسد به اینکه پای در دل آنان بنشیند که خود دلیل زیادی دارد و حاکی از حمایتهای بیش از حد اصولگرایان از وی است همین حرکت زیگزاگی اصولگرایان در قبال آقای احمدینژاد در ۷سال گذشته دلیل متقنی برای رئیس دولت است که وقعی به انتقادات و اعتراضات انتخاباتی آنان ننهد . البته آقای احمدینژاد خیلی بهتر از همه میداند که اصولگرایان مخصوصاً بعد از خانهنشینی ۱۱ روزه ایشان چندان تمایلی به دولت وی نشان نمیدهند چنانکه به قول آقای احمد توکلی نماینده تهران اصولگرایان از روی اضطرار به احمدینژاد رأی دادند.
۲- رطب خورده منع رطب کی کند.آقایان اصولگرایی که این روزها دولت را به اقدامات انتخاباتی برای استقرار دولت متهم میکنند باید کمی به عقب برگشته و به حافظه تاریخی خود رجوع کرده تا متوجه شوند خودشان در سالهای نه چندان دور از ترس روی کار آمدن اصلاح طلبان و تصاحب قدرت توسط آنان در مجلس پنجم چه طرحهای دو فوریتی مطرح میکردند که تماماً رنگ و بوی انتخاباتی داشت .همین ترس سبب شده که اصولگرایان از هر ابزاری استفاده کنند تا حداقل قوه مقننه را از دست ندهند که طرحهایشان کارگر نیفتاد و مردم طرحی دیگر انداختند . یکی از این ابزارها طرحی بود که قید میکرد انتخابات مجلس یک مرحلهای شود. کارشناسان مطلع آن وقت معتقد بودند که این طرح دو فوریتی تنها یک هدف دارد و آن هم بازگشت امید به اردوگاه اصولگرایان است . نکته جالب توجه آن جا بود که طراح طرح مذکور جناب آقای باهنر بود همان کسی که امروز مدعی است طرحهای دولت انتخاباتی است! مخلص کلام آنکه امروزه گروهی این ادعاها را دارند که خود را اصولگرا مینامند. با این تفاصیل آیا آقای احمدینژاد حق دارد گوشش به توصیههای گاه و بیگاه این گروه بدهکار نباشد یا خیر؟