به نظر ميرسد دولت در حال تست جامعه در موضوع حياتي بنزين است. مسئولان از يکسو ميدانند ادامه روند موجود در حوزه انرژي و سوخت ممکن نيست و هرچه زودتر بايد تدبيري انديشيد اما از سوي ديگر مسجل است که مسائل اقتصادي و مشکلات معيشتي امکان تصميمگيري در اين مورد را با ريسکهاي فراوان روبرو کرده است. از همينرو است که کارشناسان و تئوريسينهاي اقتصادي دولت در حال تست گزينههاي موجود براي رفع اين بن بست با کمترين هزينه ممکن هستند. بنده مطلع هستم پلنهايي که براي موضوع نان پياده شده و در حال اجراست امکان دارد در مورد بنزين هم عملي و پياده شود تا از يکسو به طبقه فرودست فشاري وارد نشود و از سوي ديگر مقابل حراج اين منبع عظيم کشور گرفته شود.
اما به راستي در اين مورد چه بايد کرد؟ بنده چند نکته را به ترتيب الويت اينجا مينگارم:
اول اينکه اين دولت به شدت به اعتمادسازي نياز دارد. شکاف عمودي شکل گرفته در جامعه به درهاي شبيه شده و روز به روز هم بدتر ميشود. هربار هم که اقدامي در جهت ترميم شکاف ايجاد ميشود مسئلهاي رخ ميدهد و تمام داشتهها را از بين ميبرد. مثلا فساد دبشي که رخ داد ميدانيد چقدر اعتماد سوز بود؟ بدتر آنکه به جاي آنکه دولت آن را به گردن بگيرد سعي کرد به دولت قبلي حواله دهد و وقتي که مشخص شد خلاف گويي رخ داده اوضاع باز هم بدتر شد. بنابراين مشکل اصلي که دولت نميتواند در موضوع بنزين به تصميم مشخصي برسد همين عدم اعتماد عمومي در جامعه است.
موضوع دوم مسئله بيماري اقتصادي است. اقتصاد کشور ما دچار مشکلات ساختاري عديده ميباشد که رفع آنان نيازمند تصميمات مهم و انقلابي است. در طول سالهاي گذشته هر تصميمي هم که در اين راستا اتخاذ شده بيشتر جنبه وصله پينهاي داشته است که طبعا راهگشا نيست.
موضوع بعدي اين است که اين اقتصاد نيازمند عمل است نه شعار. ما طي سالهاي گذشته بيشتر به دنبال شعار درماني و حرف درماني بودهايم. اين درحاليست که اقتصاد کشورمان بسان بيماري بر روي تخت است که نفسهاي آن به شماره افتاده و بايد هرچه زودتر فکر عاجلي براي آن کرد. يک بيمار براي رهايي از بيماري به حرف نياز ندارد بلکه نيازمند داروهاي موثر و چه بسا عمل جراحي است. موضوع آخر هم اين است که ما براي آنکه بتوانيم تصميمات بزرگ در اقتصاد کشورمان بگيريم بايد از نيروهاي کارآمد و زبده کمک بگيريم. اينکه چهرههاي شاخص اين حوزه را حاشيه نشين کنيم منجر به آن ميشود که مسائل پيچيدهتر شده و نتوانيم حتي براي سادهترين مسائل نسخه صحيحي بپيچيم. بنابراين بايستي افراد کاربلدي را که در طول سالهاي گذشته با تصميمات عجيب حاشيهنشينشان کرديم را به متن برگردانيم و جدا از مسائل جناحي از آنان بخواهيم راهکارهاي علمي خود را ارائه دهند. حواس مان باشد دستورکارمان نجات ايران است نه نجات فلان دولت. پس در اين راستا نبايد بهانه اي مطرح شود.