یکی از مباحث مهمی که در سیره حضرت امام رضا (ع) چه در زمانی که در مدینه حضور داشتند و چه در مدت دو سالهای که در مرو اقامت اجباری داشتند موضوع امامت است.
حدیث معروف سلسله الذهب که امام هشتم در نیشابور به نقل جناب شیخ صدوق در کتاب عیون؛ امامت حصن و پایگاه امنیتی نظام شیعه معرفی شده که تفسیر آن را باتوجه به حدیث دیگری که در ذیل خواهد آمد، ارائه میشود.
در حدیث دیگری که در مورد امامت از حضرت امام هشتم صادر شده امامت به آفتاب نور و ستارگان محبت معرفی شده.
این حدیث معروف است به حدیث مسجد جامع مرو، که نقل است امام هشتم وقتی وارد مرو شدند ملاحظه کردند که عدهای در رابطه با امامت صحبت و مذاکره میکنند. فردی گزارشی از گفتگوی مردم درباره امامت در مسجد جامع را به امام رضا ارائه نمود، که شخصیت شناخته آن روز بنام عبدالعزیز بن مسلم چنین و چنان میگوید. امام (ع) فرمودند این مردم نسبت به امامت نااهل و بعضی از آنها حتی در رابطه با معارف دین مورد فریب قرار گرفتند! بعد خودشان امامت را در ۱۰ بند تعریف نمودند که حدیث مفصل و طولانی و پر باری است که در بخشی از آن امام (ع) به چهار عنوان مهم مطرح کردند؛
استیفاء دفاع و آبرویِ دین در زمامداری امام معصوم
امام رضا فرمود: «إِنَّ الْإِمَامَهَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ؛ یعنی امامت زمام دین است و در آن زمامداری درست و برآمده از دین تعریف میشود». در همین جا در شرح زعامت دینی، امام هشتم در ادامه سخنانشان توضیح میدهند؛ «الْإِمَامُ یُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ یُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ یُقِیمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ یَذُبُّ عَنْ دِینِ اللَّهِ؛ به برکت امامت حلال و حرام خدا بیان شود، به برکت امامت حدود الهی تبیین و اجراء میشود».
مهم این است در تبیین حلال و حرام و اجرای حدود خاستگاه اصلی دفاع دین است؛ «یذب عن دین الله». قطعا در زمامداری امام معصوم تبیین حلال و حرام و اجرای حدود باعث لوث شدن دین و از بین رفتن حرمت دین نخواهد بود و به این نکته باید توجه جدی داشت.
چه بسا تفاوت حکومت دینی در عصرِ زمامداری امام معصوم با جایی حکومت دینی با افراد غیر معصوم اداره میشود در این نکته مهم است.
در امامت واقعی ساختار منظم و نتیجه بخش در جامعه حاکم است
در بیان امام رضا(ع)، نظام المسلمین نشان از مسئولیت مهم امامت در تشکیل و اداره یک ساختار نظام دینی است که محور نظام، نظم جامعه مطرح شده است. یعنی؛ ترتیب و قانون و رفتار شایسته با شهروندان و روشن بودن فرایند خواستههای فردی و اجتماعی و رسیدن افراد به مطلوبشان بصورت عقلانی حرف اول را میزند.
امام هشتم نظام دینی مبتنی بر ساختار نظم را چنین توضیح فرمودند: «یَدْعُو إِلَى سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ الْحُجَّهِ الْبَالِغَهِ الْإِمَامُ کَالشَّمْسِ الطَّالِعَهِ الْمُجَلِّلَهِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِیَ فِی الْأُفُقِ بِحَیْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَیْدِی وَ الْأَبْصَارُ الْإِمَامُ الْبَدْرُ الْمُنِیرُ وَ السِّرَاجُ الزَّاهِرُ وَ النُّورُ السَّاطِعُ وَ النَّجْمُ الْهَادِی فِی غَیَاهِبِ الدُّجَى وَ أَجْوَازِ الْبُلْدَانِ وَ الْقِفَارِ وَ لُجَجِ الْبِحَارِ الْإِمَامُ الْمَاءُ الْعَذْبُ عَلَى الظَّمَإِ وَ الدَّالُّ عَلَى الْهُدَى وَ الْمُنْجِی مِنَ الرَّدَى الْإِمَامُ النَّارُ عَلَى الْیَفَاعِالْحَارُّ لِمَنِ اصْطَلَى بِهِ وَ الدَّلِیلُ فِی الْمَهَالِکِ…»؛
مقصود امام رضا از این تعبیرات -آفتاب بلند، ماه درخشان، ستاره راهنما، کشتی دریا، آب گوارا و چراغ در خاموشیها- این است که امام با عرضه بهترین ره آوردهای حکمت و عقلانیت، عالَم را بسوی نور و نجات و ظفر رهسپار میکند که نتیجه آن نگاه و رویکرد؛ امامت بر فراز بلند جامعه میدرخشد و انسان را دعوت به زیست در جامعهای میکند که موعظههای نیکو و سرشار از معنویت دیده میشود و نیازهای مهم انسانیت را پاسخگوست.
گفتمان غالب در آن جامعهای که امامت حضور دارد؛ از آنِ برهان و دلیل روشن است، چون امام چنین جامعه ای، ماه تابانی است که سنبل راهنمایی و هدایت شده است.
امام و مسئولیتِ فراهم آوردنِ مصلحت و عزت دنیای مردم
در بیان امام رضا از حضور امامت و ایجادِ «صلاح الدنیا و عزالمومنین» یاد شده و مطرح است. پس رویکرد امام در اداره جامعه فقط به احکام دین نیست، بلکه توجه مصالح و منافعی است که خدا برای دنیای مردم قرار داده و امامت میآید تا مردم را در رسیدن به صلاح و منافع مادی و دنیوی شان مدیریت کند و مدد رساند.
در این مهم، راه سوق دادن جامعه به سمت رشد فردی و اجتماعی توسط امام هشتم تبیین شده که امامت این فرایند رفاه و آرامش و زندگی برتر را با ابزار مهربانی و مودت به جامعه عرضه میکند، لذا فرمودند: «امام مونسی دلسوز، پدری مهربان و برادری همدل است. امام مادر مهربان نسبت به فرزند کوچک است، امام فریادرس مردم در تگناهاست/ اَلْاِمَامُ اَلْاَنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَ الْاَخُ الشَّقِیقُ و الْأُمُّ الْبَرَّهُ بِالْوَلَدِ الصَّغِیرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِی الدَّاهِیَهِ النَّآدِ»
در بینش الهیِ امام رضا (ع) امامت یعنی؛ امانت داری، رفاقت و نهایت محبت به جامعه است. به زیبایی فرمود: امام مانند پدر بسیار مهربان است، امام برادر بسیار دلسوز است… اینها تحقق عینی حضور «امین الهی» و امانت دار خدا در جامعه است، یعنی؛ همانگونه خدای مهربان تمام عوامل برای زندگی راحت و صحیح را با در دسترس قرار دادنِ نعمتهایش در برابر بندگانش اعم از مومن و کافر قرار داده، مسیر ایجاد رفاه و عزت برای شهروندان به واسطه امامت تامین میشود.
توصیفی که حضرت امام هشتم از امامت میکند تعبیرش در شرح «عز المومنین» چنین است؛
«بِالْعِلْمِ الْمَوْسُومُ بِالْحِلْمِ نِظَامُ الدِّینِ وَ عِزُّ الْمُسْلِمِینَ»؛ امامت باعث عزت مومنین است و همین عزت و نحوه عزتمند کردن مومنان هم در این بیان امام هشتم آمده و آن در گِرو سطح بالای علم و دانش امام است چون آنچه باعث ارتقاء جامعه میشود؛ آگاهی بخشی نسبت به مردم است و همین علم و آگاهی است که باعث عزت مردم میشود.
دومین امری که تاثیر مستقیم بر سطح ارتقاء جامعه در اخلاق را دارد و که در عزت مومنین و جامعه ایمانی بسیار موثر است؛ «بردباری وحلم» امام جامعه است. شرح صدر امام که از توسعه وجودی او ریشه میگیرد جامعه را از تنشها دور میکند و افتخار آفرین است.
«اجتهاد» دامنه ارتفاعاتِ امامت
در فرهنگ شیعه؛ امامت یک پیوندی دارد که آن پیوند در واقع یک رشته اتصال به امامت است. امامت در قله حضور دارد و این قله مرتفع یک دامنهای دارد و آن دامنه «اجتهاد» است که بوسیله آن سیلابهای جاری از ارتفاعات قله، دامنه هم سیراب میشود.
اجتهاد و مجتهدان
اجتهاد به چه معنایی است؟ مجتهدان چه کسانی هستند؟
در کلمات امام هشتم علیه السلام بحث مربوط به اجتهاد هم مطرح شده است.
حدیث مهم و اصلی در این باب از امام رضا (ع) است که فرمود: «علَینا إلْقاءُ الاُصول إلَیکُم، وعلیکمُ التَّفْریعُ»؛ یعنی، یک مسئولیت ما و یک مسئولیت مجتهدان داریم و دارند؛ مسئولیت ما ارائه اصول دین در معارف و احکام و اخلاق است و مسئولیت مجتهدان این از آن اصول ارائه شده صدها و بلکه هزاران مسئله مورد نیاز جامعه را استنباط و استفاده کرده و به جامعه ارائه کنند.
پس مجتهد کسی است که میتواند از اصولی که از قرآن شریف از عترت گرفته است بتواند همه مسائل مهمی که در دنیای فقه و معارف مطرح است را در همه موارد پاسخگو باشد. چنین فردی از دیدگاه امام هشتم علیه السلام مجتهد است و این چنین مجتهدی ادامه دهنده مسیر امام است.
این رخداد بنام استنباط امور فرعی از احادیث ائمه حتی در زمان حیات امام رضا علیه السلام دیده میشود که در روایت ذیل آمده است.
امام رضا و تبیین ضرورتِ امانت داری مجتهدان در دین و دنیای مردم
شرط ضروری برای مجتهدانی که مورد ارجاع جامعه هستند دو امر مهم است؛ اول امانت داری نسبت به دین و دوم امانت داری نسبت به امور مادی جامعه.
شیخ طوسی در کتاب رجال کشی نقل میکند که ابن مسیب همدانی به امام هشتم علیه السلام عرض کرد من در محله دور از اقامتگاه شما زندگی میکنم برای من این امکان نیست که هر زمانی سوالی داشتم از جنابعالی بپرسم، بفرمایید از چه کسی معالم و معارف دین رو بگیرم امام هشتم علیه السلام فرمود: به زکریای ابن آدم مراجعه کن، چرا او امانت دار دین و دنیا است؛ المامون علی الدین و الدنیا. (رجال کشی / ۱۴۶)
این تعلیل که در بیان امام رضا آمده حاوی این نکته اساسی است که هر فقیهی شرط لازم برای مراجعه در مسائل دینی و دنیایی را ندارد، بلکه فقیهی میتواند مدنظر جامعه باشد که امانت دار دین و دنیای مردم باشد. کسی که در دین مردم دخل و تصرف نفسانی دارد و یا چشم طمع به دنیای مردم و امور مادی جامعه دارد، استحقاق مراجعه شهروندان دیندار را ندارد.
در نگاه امام رضا(ع)؛ فقیه کسی است که منشاء خیرات برای تمامی بشریت باشد؛ چنین فرمود: «أَلَا إِنَّ الْفَقِیهَ مَنْ أَفَاضَ عَلَى النَّاسِ خَیْرَهُ وَ أَنْقَذَهُمْ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَ وَفَّرَ عَلَیْهِمْ نِعَمَ جِنَانِ اللَّهِ تَعَالَى وَ حَصَّلَ لَهُمْ رِضْوَانَ اللَّهِ تَعَالَى؛ بدانید، فقیه کسى است که خیر خود را بر مردم فرو ریزد و آنان را از دشمنانشان نجات دهد و نعمتهای بهشتی را بر آنها افزونی بخشد و خشنودی خدا را برایشان تحصیل نماید.» (الاحتجاج ج۱ص۱۷)
مجتهدانی که چنیناند و طبعا در راستای اهداف بلند دین به مسئولیت خود میپردازند مورد دعای امام رضا هستند. شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا نقل میکند که امام هشتم علیه السلام مجتهدان را اینگونه دعا کردند؛
«خداوند، رحمت کند آن بندهای را که امر ما را زنده کند!». گفتم: چگونه امر شما را زنده کند؟ فرمود: «علوم ما را فراگیرد و به مردم بیاموزد،/ رَحِمَ اللّهُ عَبْدا اَحْیا أمْرَنا،» فَقُلْتُ لَهُ: «فَکَیْفَ یُحْیِی أمْرَکُمْ؟» قالَ: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا و یُعَلِّمُها النّاسَ، فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا». (عیون، ج ۱ ص۳۰۷)
بدیهی که دعای امام، دعایِ مستجاب است و اگر کسی مورد دعای امام باشد به والاترین مراتب رحمت الهیه و برکات ظاهریه و باطنیه دست مییابد.
شهید استاد مطهری میگوید: «کسی که اطلاع از روح تعلیمات و آموزههای اسلامی دارد و هیچگونه هراسی از تعقل و تفکر و نیز حرف تازه زدن نداشته باشد؛ یک مجتهد واقعی است».
باید بپذیریم که ترقی ملتهای اسلامی در گرو اجتهاد به روز و مجتهدان واقعی است و اینجاست که سخن گرانقدر امام هشتم معنا میشود که فقیهان امانتدار دین و دنیا مردم هستند و میتوانند زمینه رشدِ جامعه را در دین و دنیا رقم زنند.
پنج حمله سنگین به اجتهاد و مجتهدان
به جاست که بدانیم این اجتهاد که پایگاه در امامت دارد، دستخوش پنج حمله شدید میتواند باشد و چه بسا بوده است.
حمله اول به اجتهاد
حمله نخست توسط ظالمان و حاکمان جائر بود که آمدند و خلافها و ظلمهایشان را با عنوان اجتهاد توجیه کردند!
بدین شکل که اگر سوال میکردیم الان حاکم بنی امیه یا فلان حاکم بنی عباس به چه اجازه ای چنین ظلمی روا داشته؟ پاسخ میدادند؛ براساس اجتهاد بوده است و مجتهد هم در صورت اشتباه معذور است!
حمله دوم به اجتهاد
حمله دوم به اجتهاد از ناحیه اهل سنت بود که آمدند و متاسفانه اجتهاد را به معنای قیاس احکام بایکدیگر معنا کردند! یعنی؛ قیاس را مدار تشخیص احکام الهی قرار دادند!
در اجتهاد از دیدگاه شیعه؛ تطبیق فروع با اصول است که امام رضا از آن به القاء اصول و استنباط فروع نام بردند، اما در اجتهاد به معنای قیاس؛ تبدیل شد به از یک جزئی به جزئی دیگر رسیدن! غلط بودن این اجتهادقیاسی در علم منطق علم تصریح و برهانی است که اگر انسان از یک جزئی به جزئی دیگر برسد که به او از در اصطلاح منطق به تمثیل و در اصطلاح فقه به قیاس نام برده میشود؛ هیچ گاه منتجه نتیجه نیست.
حمله سوم به اجتهاد
حمله دیگری به اجتهاد از ناحیه اخباریها شکل گرفت! اخباریها گروهی در درون عالمان شیعه بودند که مخالف تعقل و اندیشه در آیات قرآن بوده و اصلا دقت عقلانی در ادله دینی را برنمیتابیدند و خودشان را فقط در مقابل چند روایت قرار میدادند! شیخ انصاری در کتاب رسائل در تنبیه ششم از تنبیهات بحث احتیاط تصریح میکند؛ اخباریها، مجتهدان را اهل تساهل و تسامح معرفی میکنند و در نتیجه اخباریها؛ نه تنها اجتهاد را پایین کشیدن بلکه مجتهدان را هم مورد تهمت و اهانت قرار دادند!
حمله چهارم به اجتهاد
در میان حملات ناجوانمردانه به اجتهاد، نمیتوان اذیت و آزار حاکمان را ندید گرفت، کسانی که آمدند و با اجتهاد مبارزه سرسختی کردند! از حاکمان عباسی مانند منصور وهارون و متوکل گرفته تا پادشاهان قاجار و پهلوی که گزارش تاریخ در بستن حوزهها و تبعید مجتهدان صفحات تاریک تاریخ است!
به عنوان نمونه از مورخ مشهور جناب مسعودی نقل است که متوکل کاری کرد که جایی برای اجتهاد باقی نگذاشت! چراکه اعلام کرد همه افراد شهر هرکه درس خوانده و یا نخوانده، باید بنا را بر تسلیم و تقلید از حاکم و حاکمیت قرار دهد!
این قصه دردناک خود مقاله ای بسیط را میطلبد.
حمله پنجم به اجتهاد
حمله دیگری به اجتهاد شده و میشود و آن از سوی اهل سنت قیاس محور و یا حاکمانِ جائر نیست، بلکه از سوی برخی روشنفکرانی است که دل در گرو تعبدیات در بخش احکام ندارند!
سخنشان روی تقلید رفته و آن را روش و دأب انسانهای جاهل معرفی میکنند و گاهی مستند به قرآن میکنند که قرآن تقلید را مذمت نموده!
این دوستان غافل از این هستند که اساس اجتهاد و تقلید؛ رجوع یک انسان ناگاه به یک انسان آگاه است و این یک اصل عُقلابی است در میان جوامع بشری است که هرکسی در هر امری که خبرویت ندارد به دانایان و متخصصان آنِ رشته مراجعه میکند. مذمت قرآن روی رجوع جاهل به جاهل است که از آن به تقلید کورکورانه میشود.
سخن پایانی در ارزش فقه و اجتهاد
فقه اهل بیت(ع)که مدار اجتهادِ مجتهدان است علم شریفی است که بیش از هزار سال از آن گذشته و با ظرفیت بیش ده قرن آن توانسته بسیاری از چالشها و مشکلات را حل کند و امروز -به تعبیر امام راحل- پاسخگوی تمام نیازهای بشر از گهواره تا گور است.
تحقیق، عقلانیت، توجه به نیازهای روز و دوری از قدرت و ثروت بجاترین خواسته از مجتهدان است.