وزير صنعت، معدن و تجارت بالاخره استيضاح و برکنار شد. اگر مديريت کشور حالت نرمال داشت، او حتي يک روز هم نبايد وزير ميشد يا وزير ميماند اما تا آخرين لحظه رئيسي و تيمش با لجبازي با مردم، تمام قد از او دفاع کردند. فاطميامين هم البته پشتش به آنها و به لابي در مجلس چنان گرم بود که يک هفته قبل وقتي خبرنگاري از برکناري او پرسيد، با طعنه و تفرعن گفت که «قرار نبود شوخي کنيد»!
اما همين آدم وقتي ديروز عرصه را تنگ ديد و خطر را احساس کرد، در آخرين دفاعش از هر حربهاي براي چند روز بيشتر نشستن بر صندلي وزارت و بدبختتر کردن مردم استفاده کرد: از مقدسنمايي، از شعرخواني، از اشاره به ديدار با رهبر يک روز قبل از استيضاح، از ارائه آمارهاي غيرقابل اتکاي بانک مرکزي (به جاي آمارهاي مرکز آمار)، از اعلام موفقيتهاي بينظير (فلان آمار از 1397 تا به حال بينظير است. اين جور بازي با آمار واقعا نوبر است که دوره چهار-پنج ساله را ملاک بگيري و از بينظير بودن حرف بزني)، از انداختن تقصيرها به گردن قبليها و از التماس براي ماندن.
فاطميامين فقط نمونهاي است از خيل عظيم مديران کشور، اما آينه تمام نماي آنها: کساني که به جاي صلاحيت، ادعا دارند؛ به جاي عملکرد، آمارسازي ميکنند؛ به جاي پشتگرمي به مردم، پشتگرمي به قدرت دارند و تا آخرين لحظه چهار دستوپا به صندليشان چسبيدهاند و همزمان از تقوا هم دم ميزنند.
شايد دقيقترين سخن گفته شده در اين جلسه، اين بود که فاطميامين هندوانهدربسته بود و توزرد از آب درآمد. اما به اين ترتيب بايد گفت که در اين جلسه فقط فاطميامين استيضاح نشد؛ هم رئيسي استيضاح شد که او را وزير کرد و نورچشمياش بود، و هم مجلسي استيضاح شد که به هندوانه دربسته راي اعتماد داد و نتيجهاش دامان مردم را گرفت.