تعاملات پاکستان و طالبان بر خلاف محاسبات و ارزیابیهای گذشته پیش نمیرود. بر مبنای تجربه یک سال اخیر تصور اینکه طالبان به عنوان دارایی استراتژیک پاکستان بتوانند مفهوم عمق استراتژیک را در سیاست افغانی اسلامآباد عملی کنند صورت نپذیرفت.
سه چالش عمده در حال حاضر در مناسبات دو طرف قابل برداشت است: اول طالبان تمایل و یا توانی برای قرار دادن تحریک طالبان پاکستان یا همان TTP به عنوان یکی از مهمترین موتلفین غیر افغان خود در مسیر کاهش تنش با دولت پاکستان نشان نداده و برعکس TTP با الگوبرداری از سلف افغان خود بر شدت خشونت اقداماتش افزوده است. براساس اعلام رسمی نهادهای پژوهشی در یک سال اول به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان ۵۱% بر حملات تروریستی TTP افزوده شده است. دوم طالبان هیچ نرمشی در ارتباط با پذیرش خط دیورند به عنوان مرز رسمی بین دو کشور از خود نشان نداده و به مقابله با اقدامات تثبیت کننده طرف پاکستانی در این مورد پرداختهاند؛ به گونهای که حجم تنشهای مرزی دو طرف در این مدت بیسابقه بوده است. طالبان نشان دادهاند که نه تنها حفظ افکار عمومی در مقایسه با رعایت ملاحظات حامی خارجی دو دهه گذشته از اولویت بیشتری برخوردار است، بلکه نمیخواهند ابزارهای خود در تنظیم مناسبات منطقهای را از دست بدهند. سوم طرف پاکستانی توقع داشت با روی کار آمدن طالبان انحصار ترانزیت با کشورهای آسیای مرکزی را به دست آورده و آرزوی چندین دههای خود را عملی نماید. این مورد علیرغم اینکه چند وجهی بوده و عوامل دیگری نیز در آن درگیر میباشند، از چشمانداز روشنی برخوردار نمیباشد. باید توجه داشت که وجود این چالشها نافی ارتباط و تعامل دو طرف و اثرگذاری اسلامآباد بر بخشی از طالبان نمیتواند باشد. مقاله اخیر حامد میر در واشنگتن پست که به نوعی مشکلات دو طرف را مطرح نموده را نیز در چارچوب تعامل میر با ISI مناسب است مورد توجه قرار گیرد.
تعاملات چین و طالبان نیز توقع طرف چینی را ظاهرا تامین نکرده است. در گام اول طالبان برخلاف توقع طرف چینی از تحویل اعضای جنبش اسلامی ترکستان شرقی یا همان ETIM خودداری و تنها آنها را از نواحی نزدیک به مرز مشترک با چین دور ساخته و خواستهاند اقدامی علیه منافع چین در افغانستان انجام ندهند. در مرحله دوم علیرغم حضور نسبتا خوب بخشهای اقتصادی چین در افغانستان، تاکنون حتی یک قرارداد اقتصادی مناسب بین دو طرف متعاقب روی کار آمدن طالبان منعقد نشده است و چشمانداز اجرایی شدن قرارداد مس عینک که بیش از یک دهه از عمر آن میگذرد نیز روشن نیست (این را نباید به معنای لغو قرارداد مذکور محسوب نمود). نکته سوم درست یک روز بعد از ابراز نارضایتی سفیر چین در کابل درخصوص وضعیت امنیتی در این کشور و ضرورت توجه بیشتر نسبت به جان دیپلماتها و بازرگانان چین، داعش خراسان و یا همان ISKP به هتل محل اقامت تعدادی از تجار چین حمله و تلفات گرفت.
احتمالا میتوان ISKP را در مقطع فعلی توانمندترین دشمن طالبان محسوب نمود (البته در ظرفیتی قرار ندارد تا بقای طالبان را با تهدید مواجه کند) که با توسل به اقدامات خشونتآمیز درصدد کسب قدرت در افغانستان است. ظرف ماههای اخیر این سومین تعرض مسلحانه این گروه به اتباع و نمایندگیهای خارجی شامل کشته شدن دو کارمند سفارت روسیه، ترور ناموفق کاردار پاکستان در کابل و حمله اخیر به اتباع چین بوده است. همچنین گلولهباران مناطق مرزی در ازبکستان و تاجیکستان از داخل خاک افغانستان را نیز باید به این اقدامات اضافه نمود. پیام ISKP به نظر روشن است؛ «امنیت در افغانستان شکننده است و طالبان قابل سرمایهگذاری در این حوزه نمیباشند». دو نکته در ارتباط با این موضوع قابل توجه است؛ اول ماهیت مناسبات گروههای افراطی با یکدیگر پیچیده، بعضا غیر سازمانی و در قالب افراد و گروههای کوچک بوده و لزوما قابل انطباق در یک ساختار دولتی و یا شبه دولتی نمیباشد. تعامل جناحهایی از TTP با بخشهایی ازISKP ، تعامل طالبان با TTP، منافع مشترک ETIM با ISKP در آسیب رساندن به منافع چین و مواردی از این قبیل در این مناسبات واقعی است. دوم بخش نظامی آمریکا از هنگام مذاکرات دوحه و حتی تا قبل از امضای توافق دوحه بین طالبان و آمریکا در حوزه مبارزه با ISKP با بخش نظامی طالبان همکاری و کمیته مشترک نظامی داشتند. این همکاری کماکان ادامه دارد.
نگاهی مختصر به بودجه سال ۱۴۰۱ طالبان که در غیاب کمکهای خارجی تنظیم شده، تاسیس یک نهاد در سوئیس و انتقال ۳.۵ میلیارد دلار از ذخایر ارزی افغانستان به آن نهاد که نحوه هزینه و استفاده از آن تحت نظارت یک تیم منتخب از سوی آمریکا صورت میپذیرد، تزریق هفتهای ۴۰ میلیون دلار به صورت نقد به افغانستان و کمکهای انساندوستانه در کنار برخی موارد دیگر نشان میدهد که اقتصاد کلان افغانستان از سوی طالبان مدیریت نمیشود.
به نظر میرسد جهتگیریهای سیاسی ساختار طالبان و کنترل کامل آنها بر افغانستان بر یک مدار ثابت قرار نداشته و در نوسان است. این مهم در کنار اختلافات داخلی، مجموعا ثبات نسبی ساختار موقتی که مستقر کردهاند را نیز با چالش جدی مواجه ساخته است.
*سفیر پیشین ایران در افغانستان