"حکمرانیِ نو" کلیدواژه این روزهایِ قالیباف و یارانش ما را به یادِ "مانیفستِ نواصولگرایی اش" پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۹۶ می اندازد که همه هَم و غمش را ماه ها برای جا انداختن رویکرد جدیدش در بین مردم به ویژه بدنه جریان اصولگرایی به کار گرفت، اما نه تنها با استقبال مردم و اصولگرایان مواجه نشد بلکه از نتیجه حدود دوسال تلاشش چیزی حاصل شد که ما آن را امروز به عنوانِ "مجلس انقلابی" می شناسیم و تحلیل و حکایتش مثنوی هفتاد من کاغذ است و هم اکنون نیز در عرصه سیاسی ایران اثر و رُخی از موجودِ موهومِ "نواصولگرایی" یافت نمی شود.
به نظر می رسد قالیبافِ همیشه جوینده قدرت که همواره در سر سودایِ جدایی از اصولگرایان سنتی را دارد، هر از گاهی با ارائه تِزهای من درآوُردی در پی هر چه بیشتر نشان دادنِ افتراقِ راه، منش و مشی خود از جریان اصولگراست اما وقتی به بن بست می خورد و درهای کسب قدرت را به روی خود مسدود می بیند با ترفندهایی که خاصِ خود اوست، ابتدا از سرعتِ خود می کاهد و سپس خیلی آرام، نرم، شیک و مجلسی بدون راهنما از دوربرگردان هایی که خود قبلا در اتوبانِ سیاست ایجاد کرده به مبدأ اولیه باز می گردد و چندان بیراه نخواهد بود که به واسطه تفاوتِ حرف و عمل به قالیباف ظنین شویم زیرا او همواره حرفِ نو می زند اما در عمل و به گاهِ کسبِ انتفاع، از روش های سنتی و کهنه استفاده می کند به عبارت دیگر "در حرف نوگراست و در عمل سنت گرا".
وی اکنون نیز با ارائه طرح "حکمرانی نو" که در اصل و اساس؛ نظریه ی قابل توجه در عرصه حکمرانی است و شاید بتواند حاکمیت را به ویژه در زمان وقوع چالش، بحران و بن بست های پیش رو به ریلِ آرامش بازگرداند، قصد دارد خود را در سپهر سیاسی ایران صاحب ايده، پیشرو و تاثیر گذار نشان دهد اما انگار و شاید حتما با استقبال سرد جامعه و سیاستمداران روبرو خواهد شد زیرا هم وقوع تحولات اجتماعی و سیاسی اخیر و هم سابقه نه چندان مقبولِ این سردارِ سیاست پیشه و به خصوص به دلیلِ حواشی فراوانِ پیرامون وی در سه سال گذشته به شدت از میزان تاثیرگذاری او در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران نه تنها کاسته شده بلکه حضور، موضِع، نظر و تایید و رد او بر هر پدیده سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مدیریتی که مُتَرَتِب شود، در مَنظرِ جامعه و افکارِ عمومی، برایِ آن پدیده نتیجه ی عکس حاصل خواهد شد.