; ?>; ?> انسان مصرفی‌شده امروز،ابزار تداوم مدرنیسم و پست مدرنیسم - مردم سالاری آنلاين
۰
شنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۲۰:۲۵

انسان مصرفی‌شده امروز،ابزار تداوم مدرنیسم و پست مدرنیسم

یوسف بهمن آبادی
انسان مصرفی‌شده امروز،ابزار تداوم مدرنیسم و پست مدرنیسم
زمانی که مدرنیسم بر جامعه جهانی سیطره یافت و پس از آن، فرزند ناخلفش؛ پست مدرنیسم، داعیه همه‌گیری جهانی به خود گرفت، پیامدهایی به ظاهر درخشان، بر تن و روح جوامع نشست، اما گذر زمان نشان داد که این رویۀ نوین، از آن اهداف ناب و مذهب گونه‌ای که بر تارک آن نقش بسته، فاصله‌ای دوچندان گرفته و دیگر از آن کف و سوت و هلهله‌ها خبری نیست. با وجودی که مدرنیسم و فرزندزاده‌اش آمده بود تا انسان خسته و کُندقدم را از شرکارهای سخت و جانکاه، رهایی بخشد و او را غرق در رفاه و آسایش سازد اما همچون افیونی شد که موج سنگینش، جهان را به خماری و وابستگی سرگشته کرد و این بود سرنوشتی رقم خورده برای جهان سرتاسر مدرن! هر چند پیامدهای مثبت این پدیده، کتمان پذیر نیست اما برای همه عیان است که غول مدرنیسم و آقازاده‌اش، آن روابط دیرین انسانی و عاطفی- احساسی میان بشر را تنزل داد؛ تا حدی که روابط میان‌خانوادگی به روابط رستورانی، بلواری و پاساژی تغییر چهره یافت. آن زمان هم که عقل تکنولوژیک با قانون هماهنگ شده‌اش، جای خدا را گرفت، بنیه اخلاق و پاکی و صداقت و درست کرداری در رقابت با این پدیده، تحلیل رفت. اغلب به آن هورا گفتند و نظریه‌ها پشت نظریه‌ها متبلور شد در مدح و ثنایش. صنعت و تکنولوژی شد قلب این دنیای ساخته شده و جمعیت، رگ و خون آن. پس هر چه خون بیشتری تولید می‌شد، قلب کارکردی بهتر می‌یافت و از این‌رو بود که جمعیت جوامع به ده‌ها برابر رسید تا چرخ‌های این آسیای عظیم تکنولوژی را بچرخانند و بچرخانند و مصرف کنند (اما سازندگانش هر روز پیرتر و فرتوت‌تر می‌شد) و شعارش شد؛ مصرف بیشتر، تولید بیشتر. چرخه باطلی بود که زمان و نیرو را هم‌زمان می‌قاپید هرچند که تلقین کننده این احساس شده که انسان امروز راحت تر از انسان دیروز است. اما سرعت تکنولوژی، به این احساس امان نمی‌دهد و می‌بینیم که آرامش و آسایش و زمان، لای چرخ‌دنده‌های همان آسیای پسامدرنیته گیر کرده است. نتیجه این تکنولوژی مدرن و پست مدرن، همینی است که اکنون دست و پاگیرمان شده؛ انسانی خلق شده که تشنه‌وار برای مصرف کردن، لَه لَه می‌زند. گونه‌ای که با مصرف‌های مختلفش، لذتی کاذب می‌یابد اما دیری نمی‌پاید که آن لذت و شادی برای همیشه فروکش می‌کند. با این حال، او باید مصرف کند تا روانش آرام گیرد. مصرفی که تلفات دهنده است و همین نتایج مخربش بوده که جنبش‌هایی همچون طرفداران محیط زیست، ضد سرمایه‌داری و ضد جهانی شدن سر بر آوردند تا علیه یکه‌تازی پست مدرنیته به پاخیزند و مصرف افراطی به عنوان مادر همه گریبانگیری‌های بشری را طرد کنند و به بشر بگویند که خوشبختی‌های ناشی از مصرف، کاذب است و به نابودی زمین و زمان می‌انجامد. اما انسان امروز گوشش بدهکار این خطرات نیست و مدام به مصرف کردن می‌اندیشد؛ چه مادی و چه خیالی و ذهنی. مصرف در هر آنچه ساخته شد، مرز و محدوده‌ای هم ندارد و این چنین است که گفته می‌شود او وارد مرحله فرامصرف شده؛ مصرفی که نیاز طبیعی انسان نیست، نه. مصرفیست با افق بی‌انتها و این فرآیند پست مدرن، او را از راحتی و آسایش انداخته و مدام در حال نو به نو شدن و خلق چیزهای تازه است؛ چرا که این انسان مصرفی شده، با مصرف زنده است و معتاد به آن. دور از انتظار هم نخواهد بود که این انسان مدرنِ هوشمندِ، نه امروز و چند صباحی دیگر، بلکه فردای فرداها خواهد دید که کجای گذشته و تاریخ ایستاده و تاریخ او را چگونه معنا خواهد کرد! اما انسان فردا، بی تردید انسان امروز را کُند ذهن و شُل تلقی خواهد کرد از بس که تکنولوژی شتابش می‌دهد و پی در پی، سرگرم پردازش کالا و اطلاعات می‌شود.
انسان امروز، پیوسته در حال مصرف
انسان تا چشم باز می‌کند و تا زمانی که هنگام شب به خواب فرو می‌رود خود خواسته یا به اجبار مدام در حال مصرف کردن است. با زنگ گوشی بیدار می‌شود و پیام‌ها را چک می‌کند. زیر دوش، شیر آب را به اندازه‌ای رها نگه می‌دارد که او را به خلسه ببرد و لذتش ببخشد. در ورود صبحگاهی به آشپزخانه، وسایل ریز و درشت مختلفی از چشمانش می‌گذرند و چه بسا که تعدادی هم اصلا به چشمانش نیایند که برخی‌شان سالی دو سه بار و برخی حتی یک بار استفاده نمی‌شوند. صبحانه‌ای از یخچال انتخاب می‌کند و بر می‌دارد و چه بسا که همواره بخشی از مواد غذایی، مصرف نشده، به سطل زباله سقوط می‌کند. سپس این مصرف‌گرای مغرور، سراغ کمد لباسش رفته و از میان انواع لباس‌های رنگ‌وارنگِ خود، یک دست بر می‌دارد و می‌پوشد. در مسیر کار، با ماشین یا وسیله نقلیه عمومی، انواع تابلوهای آموزشی و تبلیغاتی -که همه‌شان تولیدگر معنا هستند- از نظرش می‌گذرند و او ناخودآگاه، معناها را مصرف می‌کند. برخی‌شان نیز تشویق‌کننده مصرف کالایند و او تشویق به خریدی تازه. حین حرکت در مسیر، گوشی را برمی‌دارد تا نیم نگاهی به آن بیندازد و درنتیجه، به مصرف معنای متون و تصاویر موجود در شبکه‌های اجتماعی می‌پردازد. گوشی همراه، یار همیشگی او در همه لحظه‌هاست و لحظه‌ای از او غفلت نمی‌کند. حضور در گروه‌ها و کانال‌های مختلف یا نمایش پی در پی پست‌ها، لحظه‌ای امانش نمی‌دهد و هر دَم، باید اقدام به چک کردن پیام‌ها کند تا مبادا از صحنه روزگار عقب افتد. گوشی برای او اکسیژن است و اگر کنارش نباشد، حس می‌کند در تنفسش اختلال ایجاد شده یا به بیانی، چیزی گم کرده. پیام‌هایی از خبر و تبلیغ به مصرف گرفته تا راهکارهای پزشکی و درمانی و انگیزشی و ورزشی و علمی و عرفانی و دینی و غیره. پیام‌هایی که او ناچار به معنا کردن و مصرف آنهاست و همین، بخش زیادی از اوقات روزمره اش را از او می‌گیرد. اما این انسان مصرفی در دنیای بصری، هرجا که می‌رود با متون مصرفی و البته در برخی تبلیغی و اغواگر مواجه می‌شود. مصرفی شدن در هر جا رخنه کرده است؛ از آرایشگاه، مترو، ایستگاه اتوبوس، مراکز درمانی، فرودگاه، مراکز ورزشی، در و دیوارها، روی لباس‌های عابران و غیره، چشمانش به متون مختلف می‌خورد و او را به چالش معنا کردن وا می‌دارد؛ مصارفی که در بسیاری موارد، بدون فایده‌اند و تنها وقت‌ها را به اسارت می‌گیرند تا معنای مورد نظر را القا کنند.
شبکه‌های اجتماعی و ذهن تنبل و افیون‌زده انسان پست مدرن
از زمانی هم که شبکه‌های اجتماعی اعم از تلگرام و واتساپ و اینستاگرام وارد زندگی‌های روزمره شده، اثرات مصرف، چندین برابر شده و این شبکه‌های مجازی، ذهن انسان پست مدرن امروز را چنان تنبل و افیون زده کرده که نمی‌تواند آرامشی را برای خود دست و پا کند. سرها ساعات بسیاری در طول بیداری، روی صفحه گوشی متمرکزند تا جایی که چشم‌ها خسته و ذهن از هم گسیخته می‌شود، اما باز پس از تنفسی کوتاه، این ابزار هوشمند نوین، انسان امروزی را به اسارت خود می‌گیرد تا فکرش را درگیر خود سازد. چنین سیطره مصرفی است که می‌توان برای آن، از مفهومی به نام «ایدئولوژی تکنولوژی» یاد کرد. در واقع، این نوع ایدئولوژی، انسان مصرفی شده را در مسیر هوشمندگرانه خود پیش می‌برد و معناهای مورد نظر خود را در ذهن این انسان می‌گمارد. آن نوع ایدئولوژی‌ که کمر به نابودی طبیعت، روابط انسانی، روابط میان‌خانوادگی، آرامش و آسایش، اخلاق، انسانیت و روح همگرایی بسته و در هر سرزمینی، جنبه‌هایی از این شاخصه‌های فرهنگی عجین شده با ذات بشر قدیم را به فنا داده یا آلوده کرده است.
کد مطلب: 177397
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *