عوامل درونی و خارجی متعددی زمینه ساز مهاجرت بلند مدت شهروندان است. عوامل بیرونی به عملکرد حکمرانان کشورهای مبدأ نسبت داده می شود که عموماً توانایی یا تمایل تأمین خواسته های میان مدت و بلند مدت مهاجران بالقوه را ندارند. خواسته هایی که دامنه ای از نیازهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و محیط زیست را در بر گرفته و به عنوان عوامل اصلی مهاجرت بلند مدت شهروندان تعریف می شوند. به طور مثال: سطح سرانه تولید ناخالص داخلی یا به عبارت دیگر تفاوت درآمد اشخاص در کشور مبدأ و مقصد موجب هرچه بیشتر رقابتی شدن بازار کار جهانی شده و جریان مهاجرت را به سمت کشورهای با سطح درآمد بالاتر سوق می دهد.
صندوق بین المللی پول در گزارش سال ۲۰۲۰ میلادی خود تحت عنوان:
تأثیرات مهاجرت جهانی بر اقتصاد کلان، اذعان می کند که عموماً منافع کلان اقتصادی حاصل از مهاجرت نصیب کشور میزبان می شود. بسیاری معتقدند که مهاجرت به کشورهای دیگر پدیده ای هدفمند و مدیریت شده از سوی حکمرانان کشورهای مقصد است تا از طریق مهاجران با صلاحیت های طبقه بندی شده خلاء های میان و بلند مدت دانش، نوآوری، تکنولوژی و ... را در کشور با کمترین هزینه پر کنند. بر اساس این دیدگاه، اثرات این پدیده در میان مدت موجب عدم توازن اقتصادی، سیاسی و فرهنگی میان کشورهای مهاجر پذیر و مبدأ شده و در بلند مدت اثرات مثبت فراوانی همچون تمرکز عوامل تولید، پیشرفت های اقتصادی، سیاسی و ... را برای کشور مقصد به ارمغان می آورد.
اما این تمام ماجرا نیست. تنها عوامل خارجی نیستند که بر تصمیم افراد در اقدام به مهاجرت تأثیر می گذارند.
رُی (Roy) اقتصاددان انگلیسی در مدل معروف
رُی به انتخاب خویشتن اشاره دارد: حتی در صورت فقدان قوانین مهاجرت و عدم محدودیت تردد میان کشوری، مهاجرت معکوس به ندرت رخ خواهد داد. به بیان دیگر، تمایلات و تصمیمات شخصی در اندازه و جریان مهاجرت به دیگر کشورها نقش به سزایی دارد.
جاستَد (
Sjaastad) در سال ۱۹۶۲ مدل اولیه مهاجرت را ارائه داد که بر اساس این مدل تمایل اشخاص به مهاجرت در شرایطی رخ می دهد که
سودمندی (
Utility) حاصل از تفاوت
دستمزد (
کپی متن خبر