کمبودهای فرهنگی، اقتصادی و زیست محیطی، اثرات مهلک و جبرانناپذیری دارد که شاید بتوان «افزایش آمار نوزادان و کودکان مبتلا به معلولیتهای ذهنی، جسمی و عاطفی» را هم در زمره این آثار دانست. تمام مسائل مربوط به کودکان از شکلگیری جنین تا رسیدن به دوران بلوغ، اسلوب خاصی دارد و ضعف در هر کدام از مراحل، خصوصا مراحل اولیه، آسیبهای فراوان و غیرقابل جبرانی در پی دارد. کودکان استثنایی، کودکانی هستند که به عللی «رشد» در آنها متوقف شده است؛ برخلاف کودکانی که رشد عادی داشتهاند و اگر شرایط مهیا شود با افزایش سن باهوشتر هم خواهند شد.
اشتباهات مدیریتی باعث شده کماکان مناطق محروم بسیاری در کشور وجود داشتهباشد و حتی در شهرها و کلانشهرها هم؛ مناطقی در فقر شدید به سر ببرند؛ از جمله کمبودهای علمی، فرهنگی، اجتماعی و زیرساختی. در این مناطق به دلیل ضعف فرهنگی و مالی؛ دختران را بسیار زود به خانه شوهر میفرستند و عمدتا نیز زود بچهدار میشوند و به دلیل سن پایین مادران، و همچنین ضعفهای فرهنگی و ...، کودکان نارس به دنیا میآورند و برخی از این کودکان نقائص مادرزادی دارند. اگر هم در حین زایمان، سر جنین و لگن مادر تناسب نداشته باشند و تجهیزات لازم برای سزارین وجود نداشته باشد، مغز جنین به دلیل تاخیر افتادن در حین عبور از لگن و مجرای زایمانی صدمه میبیند و باعث عقبماندگیهای ذهنی و دیگر اختلالات روانی میشود.
کمبود تغذیه هم باعث آسیبهای ذهنی و جسمی میشود. مادر باید در دوران بارداری ویتامینهای لازم را به جنین برساند و پس از تولد هم خصوصا در هفتههای اول تغذیه درستی داشتهباشد تا کودک را به خوبی تامین کند اما در غیر این صورت خصوصا اگر تا شش ماهگی، کودک تغذیه خوبی نداشتهباشد رشد ذهنی و جسمیش دچار اختلال شدید میشود. اما بهطور کلی اگر در زمان بارداری نتواند تغذیه مناسبی داشتهباشد، کودک با نواقص ذهنی و جسمی به دنیا میآید و محیط ناسالم و کمبود امکانات اولیه صرفا وضع او را بدتر میکند.
مشکلات مالی و اقتصادی نیز استرس را هم در والدین بالا میبرد. استرس باعث تولد زودرس، سقط جنین و همچنین تولد کودک ناقص میشود. کودکانی که زودتر از موعد مقرر متولد شوند عمدتا دچار آسیبهای ذهنی و جسمی میشوند. خیلیها برای فرار از استرس و مشکلات به سراغ دخانیات و الکل میروند و کودکانی که پدر و مادرشان در این وضعیت دارای فرزند می شوند به دلایل مادرزادی، محیطی و خانوادگی دچار عقبماندگیهای مختلف میشوند. مادرانی که در حین بارداری الکل بسیاری مینوشند، چون خون آلوده وارد جنین میشود به جنین آسیبهای بیوشیمیایی بسیاری میزنند و در موارد بسیاری کودکشان بعد از تولد فوت میکند و اگر هم فوت نکنند اکثرا مبتلا به عقبماندگی ذهنی، اختلال در رشد جسم و تغییر شکل اعضای بدن خصوصا صورت، جمجمه و اختلالات قلبی و حرکتی بهطور مادرزادی میشوند. مشکلات شدید اقتصادی همچنین موجب بروز مسائلی همچون تنفروشی شده که بیماریهای ناشی از آن از جمله بیماری های مقاربتی باعث بروز مشکلاتی نظیر نارسایی هوشی و عقلی، ناهنجاریهای حسی و حرکتی مثل صرع، نابینایی و اختلال در قلب جنین میشود.
آسیب به طبیعت و نابودی منابع مالی و محرکهای طبیعی نیز به کودک آسیب میزند. کودکان در صورتی رشدشان ادامه پیدا میکند که به وسیله محرکهایی مثل حضور والدین، محیط سالم، امکانات بازی و برای کودکان روستایی، طبیعت و حیوانات در کنار محرکهایی که ذکر شد مهیا باشد. محرکها باعث رشد و تقویت ذهن، افزایش مهارتها، جلوگیری از اختلالات جسمی و ذهنی و در یک کلام ادامه پیدا کردن رشد کودک میشود. از بین رفتن محرکهای طبیعت باعث مشکلات بسیاری برای کودکان روستانشین میشود و مشکلات مالی باعث ناتوانی والدین در تهیه محیطی غنی میشود. همچنین در زمان مشکلات شدید مالی، مادران هم مشغول کار میشوند و اگر در ماههای اولیه تولد نوزاد به خوبی نتواند پیش او باشد، کودک دچار اختلالات شخصیتی، نارسایی ذهنی و ناسازگاریهای اجتماعی میشود.
باید بدانیم که دولت از ملت تشکیل میشود و اگر خودشناسی و خودسازی را سرلوحه خود قرار ندهیم، مشکلات مدیریتی در هر سطحی حل نمیشود. همه چیز به همدیگر مرتبط است و در مراحل حساس اگر تصمیم اشتباهی گرفته شود نتایج منفی آن شامل حال همه میشود. کودکان آسیبپذیرترین قشر جامعه هستند و اگر به هر معلولیتی دچار شوند، باتوجه به ضعف زیرساختها و ضعف فرهنگی، زندگیشان تباه میشود و ما را ملزم میکند که با شناخت دقیق خود و اوضاع، بهترین تصمیم را بگیریم.