خشکسالی در بسیاری از مناطق کشور مشکل ساز شده است. پیش از این شماری از اندیشمندان در مورد بروز خشکسالی هشدار داده و خواستار تنظیم زندگی شهری و روستایی کشور متناسب با شرابط خاص آب و هوایی و اقلیم کم باران کشور شده بودند. اما گویا خشکسالی هنوز هم جدی گرفته نمی شود و برای برنامه ریزی و مقابله با پیامدهای آن برنامه ای تدوین نشده است. پیوسته در اخبار می شنویم که سال آبی جاری از نظر کاهش بارش ها در پنجاه سال گذشته استثنا بوده است! چنین نگرشی اگر چه در یک بررسی مقایسه ای احتمالا درست است اما، هر چند ضمنی، پدیده خشکسالی را گذرا جلوه می دهد. استثنا خواندن سال جاری از نظر بارش بدان معناست که قاعده اقلیم کشور بر بارش فراوان استوار است. چنین نگاهی مانع برنامه ریزی علمی در زمینه کشاورزی، دامداری، برداشت از منابع آبی، توسعه شهرها و بسیاری مسائل دیگر می شود.
اگر بپذیریم که اقلیم ایران را کم بارش لحاظ کنیم در صورت افزایش بارندگی، آب قابل توجهی در سفره های زیر زمینی جمع آوری خواهد شد و ذخیره ای خواهد بود برای حال و آینده. اما اگر سال جاری را استثنا جلوه دهیم و برنامه ریزی های نادرست را برای رویارویی با خشکسالی عادی جلوه دهیم، دیر یا زود مصیبت رخ خواهد داد.
اما خشکسالی تنها هیولایی نیست که آرامش جامعه را سلب کرده است. همه ساله پاییز که از راه می رسد پدیده وارونگی هوا رخ می دهد و هیولای آلودگی نفس شهروندان را تنگ می کند و قربانی می گیرد.
در نیمه دوم هر سال زمانیکه ترافیک شهری قفل می شود، تنها افق پیش رو گنبدی است از آلاینده ها و رنگ خاکستری و غبار گرفته مناظر شهری. در روزهای آلودگی هوا در تهران، برج میلاد را به یاد می آورید؟
میلیون ها نفر سوار بر خودرو یا موتورسیکلت دست اندرکار ایجاد آلودگی هستیم. این در حالی است که همه ما، تا آنجا که به تعریف مرسوم از عقل بر می گردد، انسان های عاقلی هستیم. اما خرد و اندیشه ما میلیون ها نفر قادر نیست به حل مشکل آلودگی هوا کمک کند. حتی اگر باور داشته باشیم که بخشی از آلودگی هوا نتیجه فعالیت کارخانجات اطراف شهرها است، فرقی نمی کند. به نظر می رسد ما به عنوان آحاد برخوردار از خرد، ضعیف تر از آنیم که بتوانیم برای مبارزه با هیولای آلودگی چاره ای بیاندیشیم. احساس ضعف و ناتوانی و بی ارزش بودن خرد بشر برای حل مشکلات نگران کننده، نگرشی است که می تواند بر جامعه مسلط شود.
اگر در سال های دورتر هیولای آلودگی هوا تنها به سراغ تهران می آمد اکنون تقریبا به همه دیگر شهرهای بزرگ کشور گسترش یافته است. هیولای خشکسالی نیز چنین است. اکاکنون دیگر هیولای خشکسالی و کم آبی در حاشیه های کشور و تنها در یک روستای سیستان و بلوچستان رخ نمی دهد بلکه به گونه ای تهدید آمیز وارد متن زندگی روز مره آحاد جامعه شده است.
اما حکمرانی هیولاها به همین جا ختم نمی شود. ویروس کرونا یک سال و نیم است که پیوسته قربانی می گیرد و خرد جامعه را به چالش کشیده و درصدد ناتوان و بی ارزش جلوه دادن آن است.
هیولای تورم نیز به نوبه خود می خواهد ثابت کند که انسان علیرغم برخورداری از خرد، موجود ضعیف و ناتوانی است . آنانی که هر روز کمر همت می بندند تا بر تکیه به خرد و کار و تلاش به کامیابی دست یابند، هر روز مایوس تر می شوند. هیولای تورم به یکباره دسترنج آنان را می بلعد و سخت در صدد است اعتماد به نفس افراد را برای تکیه بر خرد برای نیل به موفقیت فردی و اجتماعی سلب کند.
همچنین شمار قابل توجهی از اعضای جامعه که اجاره نشین هستند به یکباره خود را در برابر هیولای مسکن ناتوان و مضطرب می یابند بدون این که با تکیه بر خرد خویش بتوانند چاره ای بیاندیشد.
هیولای قاچاق نیز می تواند زندگی هزاران تولید کننده پر تلاش جامعه را در چشم بر هم زدنی بر باد دهد و آنان را برای زیست خردمندانه دچار یاس و نومیدی کند.
در حالی که سرتاسر زندگی بشر تسلط فزاینده بر طبیعت بوده است اکنون هیولاها، خواه طبیعی یا ساخته دست بشر، دست اندرکار اثبات ناتوانی انسان و بی ارزش بودن خرد و اندیشه آحاد جامعه برای حل مشکلات اند.
اکنون که خرد در تنظیم کارکرد روابط اجتماعی جایی ندارد آیا بهتر نیست خرد را وانهیم و بر خلاف عقل و منطق در خیابان و اتوبان با سرعت غیر معقول دنده عقب حرکت کنیم؟ چرا که نه.
آیا می توانیم برای ساخت و ساز شخصی پیاده رو را ببندیم و عابران را وادار کنم به جای پیاده رو در خیابان طی مسیر کنند و خطر به جان بخرند؟ اگر زیست خرمندانه به طور فزاینده ای مختل شده باشد البته که می توانیم.
آیا هر روز می توانم ظرف زباله محله را با حجم عظیمی از زباله واژگون کنیم و به تبعات سوء بهداشتی آن بی توجه باشیم؟ چرا که نه!
آیا می توانیم بدون مهارت لازم و یا با استفاده از "لنت مقوایی" اتوبوس مسافران را میان شهرها جابجا کنیم؟ اگر هیولاها یاس و نومیدی ایجاد کرده باشند و خرد بی ارزش شده باشد این امکان وجود دارد.
آنچه مهم است این که بکوشیم هیولاها را تحت کنترل در آوریم و نشان دهیم که انسان، موجود توانمندی است و می تواند با تکیه بر خرد در زندگی فردی و اجتماعی به موفقیت دست یابد. جایگزین این نگاه، یعنی رواج دوگانه انسان خردمند و در همان حال ضعیف و ناتوان، برای جامعه بحران زا است و برای زیست اجتماعی خطرناک.