اینک سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و ششمین دوره انتخابات شوراهای شهر و روستا به نقطه پایانی رسیده است. در عصر دموکراسی، انتخابات یکی از نقاط عطف تغییر و تحول جوامع است. انتخابات در ایران نیز از پدیده های مهم و منبع اصلی تحلیل و بررسی شرایط سیاسی اجتماعی کشور است. جزئیات و اطلاعات و سیگنالهایی که از این پدیده استخراج میشود در مولفه هایی چون میزان مشارکت، نسبت طبقات و اقشار شرکت کننده و سواد سیاسی و سطح رای دهندگان در تحلیل و بررسی سیاستگذاران در تصمیمات آینده مهم و تاثیرگذار است. در واقع انتخابات به صورت مستقیم رضایتمندی، نیازها و انتظارات یا خواسته های افراد جامعه از سیستم سیاسی را بیان میکند و پیام روشنی به حاکمان، مسئولین، دولتمردان و بیگانگان دارد. برای فهم رفتار انتخاباتی مردم ایران ابتنا به مولفه های ثابت و همیشگی شاید محققین را دچار خطا و انحراف کند از این رو نمیتوان به فرانظریه ای جهانشمول دست یافت که چرایی و چگونگی و محتوای رای دهی شهروندان را در همه کشورهای جهان و حتی در همه حوزه های انتخابیه درون یک واحد جغرافیایی بر اساس آن مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد. تغییرات و تحولات سریع و گسترده زمینه ای و زمانه ای در جامعه در حال گذار و تاثیرپذیری از عوامل و نیروهای مختلف داخلی و خارجی کار هر پژوهشگری که در پی شناحت رفتار انتخاباتی مردم ایران است را سخت میکند. لذا با توجه به چارچوبها و الگوهای نظری در علوم اجتماعی میتوان در سه سطح خرد و میانه و کلان به رفتارشناسی انتخاباتی پرداخت. در حقیقت میتوان برای سه سطح مذکور به ترتیب از سه الگوی روانشناسی سیاسی، اقتصاد سیاسی، و جامعه شناسی سیاسی بهره گرفت.
در سطح خرد یا روانشناسی سیاسی الگوهای نظری همانند مکتب شناختی، اینگلهارت و مکتب شیکاگو در خصوص ویژگیهای روانی و شخصیتی افراد جامعه مورد توجه است. در این الگوها از میزان شناخت انسانها از پیرامون خود به خصوص شناسایی احزاب، گروههای سیاسی، تعارضات و ایدئولوژیهای جامعه سیاسی و دولت و حکومت همچنین توجه به سلسله مراتب نیازهای افراد و اهمیت ارضای نیازهای اولیه انسانها همانند خوراک، مسکن، آسایش و امنیت برای ایفای نقش های اجتماعی تاکید دارند. در این چارچوب میزان مشارکت و شناخت رفتار انتخاباتی مردم ایران را می توان میزان برآورده شدن نیازهای اولیه زندگی از مایحتاج ضروری و خوراکی تا نیازهای جنسی، احترام و منزلت و امنیت همگی در میزان سوگیری نسبت به سیاست دخیل هستند. لذا آمار های نهادهای پژوهشی که دقیق و بیطرفانه است در خصوص میزان فلاکت و سطح رفاه و آسایش را به طور منظم مورد اندازه گیری قرار میدهد در شناخت رفتار انتخاباتی شهروندان منبع مهم و اساسی تلقی میشود. بدینسان چنانچه افراد جامعه بیشتر درگیر معیشت و نیازهای اولیه باشند و از وعده و وعید های گذشته گروههای سیاسی اقناع نشده باشند مشارکت کمتری خواهند داشت.
سطح دوم یا سطح میانی که به حوزه اقتصاد مرتبط است از نظریه های مبادله و انتخاب عقلانی بهره میگیرد. در واقع در این الگوها بحث معامله و سود و زیان و تصمیم عاقلانه برای انتخاب گزینه ای که سود بیشتر و ضرر کمتری دارد مطرح میشود. مردم به افراد و گروههایی اقبال نشان میدهند که در اجرای سیاستها بیشترین کمک و سود را به آنها برسانند. لذا اینکه کدامیک از نامزدها و تا چه اندازه در اجرای سیاستهای اقتصادی و معیشتی موفق هستند مهم است و به همین جهت وعده هایی که از سوی نامزدها برای افزایش یارانه نقدی و حقوق ماهانه خانوارها داده میشود در بخشی از طبقات ضعیف ایجاد انگیزه کرده است و یا طبقات بالای جامعه که به اقتصاد بازار آزاد تمایل دارند نامزد مورد نظر خود را مورد حمایت قرار میدهند. در این دوره نامزد منتخب با موضعگیری که در هفته های اخیر داشته است بخصوص اعلام پایبندی به برجام یا دیدار با تجار و صنعتگران توانسته است تا اندازه ای سبد آرای خود را تقویت کند. در این سطح عناصر فرهنگ سیاسی مردم ایران بخصوص بی اعتماد سیاسی، توهم توطئه و اقتدارگرایی نیز در میزان مشارکت نقش دارد.
سطح سوم یا سطح کلان از الگوهایی چون نظریه کارکرد گرایی و نظریه ارزشیابی سیاسی بهره میگیرد. در این سطح شبکه های اجتماعی، گفتمانهای اقناعی گروههای سیاسی و احزاب نقش تعیین کننده ای دارند. در انتخابات جاری ناتوانی جناح اصلاح طلب در اقناع افکار عمومی با توجه به سابقه تحریم و عدم کارآمدی دولتی که مورد حمایت آنان بوده است و از سوی دیگر چندگانگی بیانیه ها و توصیه های رهبران این گروه و حتی حمایت بخشی از نشریات اصلاح طلب از نامزد اصولگرا موجب سردرگمی هواداران و بدنه اجتماعی و عدم انسجام شده است. درمقابل اصولگرایان از نقاط ضعف رقیب نهایت بهره را برده و با اتحاد و انصراف نامزدهای پوششی توانسته اند پیروز انتخابات باشند.